استرس برای ورود به دانشگاه !

[AMIR-AIRGUNNER]

خب شاید عنوان تاپیک یکم غیر عادی باشه ! که مثلا دانشگاه رفتن هم مگه استرس داره !
ولی اگه راستشو بگم من میدونم که بالاخره تو یه رشته ای (حالا خوب یا بد ) چند روز دیگه قبول میشم و مدتی بعدش هم باید برم یه شهرستان دیگه واسه درس
حالا با توجه به گفته های دیگران در مورد مشکلات خوابگاه وسختگیری استادان و اینجور چیزها یه نیمچه استرسی رو در خودم احساس میکنم !
که مثلا تو خوابگاه با چه کسایی میفتم یا کلاسمون چجوری میشه و هزارتا اما و اگر های دیگه !
دقیقا احساس زمانی که ادم میره برای اولین بار میره کلاس اول ابتدایی برام پیش اومده !

میخواستم بدونم که دوستان کنکوری 91 یه همچین حسی رو دارن یا نه ؟

[eshghe abi]

میخواستم بدونم که دوستان کنکوری 91 یه همچین حسی رو دارن یا نه ؟

آره طبیعیه انقد که خوبی شنیدیم از دانشگاه

[M . Sayid]

حالا با توجه به گفته های دیگران در مورد مشکلات خوابگاه وسختگیری استادان و اینجور چیزها یه نیمچه استرسی رو در خودم احساس میکنم !

همه جور استادی هست باید قلقشونو بدونید !! اساتید علوم پایه یکم اذیت می کنن !!

خوابگاه هم بستگی به آدمش داره !! ولی پسرا یکم تنبلن !! ممکنه اتاقتون از بازار شام بهم ریخته تر بشه !

که مثلا تو خوابگاه با چه کسایی میفتم یا کلاسمون چجوری میشه و هزارتا اما و اگر های دیگه !

بعد از ترم 1 می تونید اتاقتونو عوض کنید !! کلاسمون چجوری میشه چیه خب تو برد می زنن فلان رشته فلان کلاس !! موقع انتخاب واحدم روز کلاساتون معلوم میشه !!

[AMIR-AIRGUNNER]

همه جور استادی هست باید قلقشونو بدونید !! اساتید علوم پایه یکم اذیت می کنن !!

خوابگاه هم بستگی به آدمش داره !! ولی پسرا یکم تنبلن !! ممکنه اتاقتون از بازار شام بهم ریخته تر بشه !



بعد از ترم 1 می تونید اتاقتونو عوض کنید !! کلاسمون چجوری میشه چیه خب تو برد می زنن فلان رشته فلان کلاس !! موقع انتخاب واحدم روز کلاساتون معلوم میشه !!

خب درسته ولی مسئله همون ترم اول هست
کلا رفتن از فضای دبیرستان به دانشگاه و خوابگاه و ... بدون هیچ گونه اطلاعاتی یکم سخت به نظر میاد (اونم تو یه شهر دیگه که با اون شهر هم اصلا اشنایی ندارم !)

[camry]

یه چیز طبیعیه همه اینجورین

[4umbaz]

دوسته من منم سال 87 همچین حسی داشتم
شما سعی کن از طریق خابگاه با بچه ها صمیمی شی و بقولی قاطی شی...

محیط کلاسا و استادا هم مثل دبیرستانه منتها ازادتر...!

[siavashbehzad1]

نداشته باش زود میگذره

[gooride]

این حس های استرس همیشه برای ورود به مراحل جدید متاسفانه با ما ایرانیا هست. از بس که همیشه آدمای باشعور (!!) چه در دوران مدرسه چه دانشگاه چه سربازی چه ... باهامون خوب برخورد کردند اینه که این حس ها طبیعیه. همین حسی رو که میگی منم سال 85 موقع ورود به دانشگاه داشتم. کاملا میفهمم چی میگی. همین حس الان که به سربازی رفتن فکر میکنم باهام هست. پس فردا همین حس شاید موقع ازدواج دوباره موقع ...
به من یکی ثابت شده آدم هرچی بی خیال تر باشه راحت تر میگذره. آدمای بدرد نخور هم تا دلت بخواد همه جا ریخته. این دیگه هنر خودته که توی یه شهر غریب و تو خوابگاه چه جوری دور یه چیزا و یه کسایی نری و گلیم خودت رو از آب بکشی بیرون. کسایی رو از دوستام سراغ دارم که رفتن یه شهر دیگه الان که بهشون نگاه میکنی از لحاظ اخلاقیات به مرحله ای رسیدن که آدم شرمش میاد بگه یه زمانی با این آدم دوست بوده. برخلاف این هم هستند کسایی که خودشون رو حفظ کردن و سرشون به تنشون می ارزه.
این خودتی که تعیین میکنی چه راهی رو بری.

[hermione]

سلام
این حس طبیعیه
همه جور استادی هست خوب ، بد ، زشت اگه زیاد درس بخونی کم به مشکل بر می خوری با استاد
خوابگاه هم همینطور ، اگه با هم اتاقیات مشکل خاصی داشتی همون ترم اول ... اصلا هر موقع می تونی عوض کنی اتاقتو ولی سعی کن انعطافتو بالا ببری تا توی این مورد هم به مشکل نخوری
دانشگاه با دبیرستان هیچ فرقی نداره ( البته اینجا )

[shifter]

همون جور که همه گفتن این طبیعیه
من خودم 2 سال پیش یه شهر دیگه قبول شدم و با یکی از دوستام اونجا خونه گرفتم.
هفته های اول کامل دپرس بودم...کلاسم که تو دانشگاه تموم میشد سریع برمیگشتم خونه....نمیخواستم تو دانشگاه بمونم...تو خونه هم مثل جنازه بودم تا روز بعد و کلاس بعد
فقط منتظر تعطیلی بودم تا برگردم خونمون...
اما بعدش که چند تا دوست پیدا کردم همه چی عوض شد...اشنا شدن و تو جو دانشگاه قرار گرفتن باعث میشه که زود استرستون از بین بره...
یه موضوع دیگه که حتی مشاورا هم خیلی میگن اینه که تو دانشگاه سعی کنین ترم 1 و 2 (مخصوصا ترم 1) فقط درس بخونین...خیلی مهمه...خودم تجربش کردم...
همین دو ترم تمرکزتونو بزارین رو درس باعث میشه راه درس خوندن تو دانشگاه (که به دبیرستان خیلی فرق داره) رو یاد بگیرین و تو ترم های بعد راحت باشین...