ماشین های ما شناسنامه دارند
« که چی؟» این جمله دو حرفی سوال ما می شود تا آقای کردی جواب دهد مگر جمع کردن این تعداد ماشین چه لذتی دارد و آخرکار قرار است چه اتفاقی بیفتد که او تا این حد این کار را دوست دارد: « این سوال را خیلی ها از من می پرسند که برای چی این کار را انجام می دهی؟ یکبار یک پسر بچه ای که همراه پدرش آمده بود پرسید و من هم جواب دادم فکر کن وقتی بزرگ شدی می توانی چنین چیزهایی را بچه هایت نشان بدهی و بگویی زمانی که تو نبودی این چیزها وجود داشته است. من این ها را گذاشته ام برای آن موقع. چیزهای قدیمی برای خودشان اصالت دارند. آداب دارند. شما حتی به یک زیرسیگاری قدیمی نگاه کنید می بینید چقدر اصیل است. ماشین ها هم برای من اینطور است به خصوص اینکه برای ما شناسنامه هم دارند. این ماشین ها مثل تاریخچه کشور است. آن زمان هرماشینی تولید می شده یکی از بازارهای بزرگش ایران بوده چون ایران کشور بزرگی به حساب می آمده است. خیلی اوقات توریست هایی که به ایران می آیند باورشان نمی شود ما چنین ماشین هایی داشته باشیم. ما تاکنون چندین بار از سوی میراث فرهنگی تقدیرو تشکر شدیم. چند وقت یکبار هم ما و سایر کلکسیونرها ماشین ها را برای نمایش به موزه ها می بریم و مردم می آیند و تماشا می کنند. شاید برایتان جالب باشد من اگر ماشینی را داشته باشم و بفهمم که لنگه دیگری دارد. دلم می خواهد آن یکی را هم داشته باشم.
ماشین شناس های واقعی را تشخیص می دهم
نمایشگاه آقای کردی در مرکز شهر قرار دارد اما کمتر کسی را داخل نمایشگاه راه می دهد. وقتی علت را می پرسیم جواب جالبی می دهد: «با احترام به همه مردم ولی همین مردم یک زمانی این ماشین ها را اسقاط کرده اند. اما فقط این موضوع نیست. خیلی ها با التماس داخل می آیند و وقتی وارد می شوند به تنها چیزی که نگاه نمی کنند ماشین ها هستند. فقط دوست دارند از اینجا سر در بیاورند. بسیار شده است که کسی بیاید و با کلید روی ماشین ها خط بیندازد. حتی یکبار یک نفر با پیچ گوشتی قفل بنز را تلاش می کرد باز کند. اصلا نمی فهمم برای چه این کارها را انجام می دهند. متاسفانه همین کارها باعث شده که در را برای عموم باز نکنیم. من الان به جایی رسیده ام که اگر کسی را ببینم می فهمم واقعا از ماشین سردر می آورد یا اصلا درباره اش نمی داند و فقط ادایش را در می آورد.»
یکی از متقاضیان سفت و سخت آقای کردی عروس و دامادها هستند اما همیشه نا امید از در بیرون می روند: «تا دلتان بخواهد عروس و دامادها اینجا می آیند و می خواهند که برای روز عروسی ماشین اجاره کنند. اما جواب منفی است چون اصلا نمی توانم ماشین را دست کسی بدهم. چون ممکن است هر اتفاقی برایش بیفتد مثلا کسی می خواست ماشین را تا کرج ببرد. من قبول نکردم. خب اتفاق یکبار می افتد و هیچ کس مسئولیتش را قبول نمی کند. اما خودم هنوز گاهی هوس می کنم که با این ماشین ها یک دور توی شهر بزنم چون خیلی حس خوبی دارد.البته به آشناها ماشین داده ام ولی اینکه کلی ماشین به همه بدهم اینطور نیست.»
منبع: carnp