برهان علیت
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
برای قانون علیت، علیت را ببینید.
سوترای مصور علت و معلول، قرن هشتم م، ژاپن
برهان علیت (به انگلیسی: The Causal or cosmological Argument) که به نامهای برهان علت اول ، برهان سببیت و برهان کیهانشناختی نیز خوانده میشود، از کهنترین برهانهای اثبات خداست. برهان یادشده براین مبناست که مجموعهٔ جهان از یک مبدأ سرچشمه میگیرد و در سیر تکاملی خود با وجود واسطهها به سوی همان مقصد بازمیگردد.
محتویات
[نهفتن]
۱ تاریخچه
۲ جزئیات برهان
۲.۱ تعریف دور و انواع و شرح آنها
۲.۱.۱ دور مصرح
۲.۱.۲ دور مضمر
۲.۲ تعریف تسلسل و شرح آن
۳ شرح برهان
۳.۱ تقریرها
۴ نقد برهان
۴.۱ نقدهای مطرح شده به امتناع تسلسل و دور
۴.۱.۱ ادعای امکانپذیری تسلسل علّی
۴.۱.۲ ادعای امکانپذیری دور علّی
۴.۲ نقدهای مطرحشده بر قاعده علیت
۴.۲.۱ نقد قاعده علیت در تقریر اول و دوم
۴.۲.۱.۱ برهانی که خود را نقض میکند
۴.۲.۱.۲ امتناع امکان معرفت پیشینی ترکیبی
۴.۲.۲ نقد قاعده علیت در تقریر سوم
۴.۲.۲.۱ باقی ماندن مسئله
۴.۲.۲.۲ دستگاه معرفتشناختی هیوم
۴.۲.۲.۲.۱ دفاعیات مدافعان برهان در برابر دیدگاه هیوم
۴.۲.۲.۳ نقد برهان توسط برگسون
۴.۲.۲.۴ علیت در یک جهان بیزمان منطقا پذیرفتنی نیست
۴.۲.۲.۵ محدودیتهای نتیجهگیری
۴.۲.۲.۶ ردیه جوادی آملی بر برهان علیت
۴.۲.۲.۷ آیا علیت جهانشمول است؟
۵ جستارهای وابسته
۶ پانویس
۷ منابع
۸ پیوند به بیرون
تاریخچه [ویرایش]
نخستین کسانی که بهطورگسترده مفهوم علیت را در نوشتههای خود مطرح کردند؛ افلاطون و ارسطو بودند. ارسطو با طرح مفهوم علت غایی، سعی کرد از علیت به عنوان برهانی برای اثبات وجود خدا بهره گیرد. همچنین دومین برهان توماس آکویناس در اثبات وجود خدا همین برهان بود. در میان معاصران نیز فردریک کاپلستون از جمله قائلان به این برهان است.
برخی فیلسوفان مسلمان نیز علت غایی را علتالعلل و غایةالغایات نامیدهاند؛ و در اثبات خدا به آن تمسک جسته اند.
جزئیات برهان [ویرایش]
تعریف دور و انواع و شرح آنها [ویرایش]
دور مصرح [ویرایش]
برای آشنایی مثالی گفته می شود، فرض کنید دو نفر می خواهند با هم مسابقه بدهند حال اگر نفر اول به نفر دوم بگوید تا تو حرکت نکنی من شروع به حرکت نمی کنم و نفر دوم هم به نفر اول بگوید تا تو حرکت نکنی من هم حرکت نمی کنم، در این صورت هیچگاه این مسابقه شروع نمی شودو هیچ کدام از آن دو شروع به حرکت نمی کنند. به این حالت دور گفته می شود و آن محال است، به آن مصرح می گویند چون واسطه ای بین نفر اول و دوم وجود ندارد.
دور مضمر [ویرایش]
همان تعریف مصرح است با این تفاوت که، (در مثال) سه نفر وجود دارند یعنی بین نفر اول و نفر دوم واسطه وجود دارد که آن نفر شوم باشد.
تعریف تسلسل و شرح آن [ویرایش]
برای آشنایی مثالی زده می شود، در همان مثال مسابقه فرض کنید بی نهایت آدم وجود دارد، و هر کدام به نفر بعدی نمی گوید تا تو حرکت نکنی من حرکت نمی کنم، در این صورت هم مانند حالت دور مسابقه شروع نمی شود و هیچ کس حرکت نمی کند، این حالت هم محال است.
شرح برهان [ویرایش]
تقریرها [ویرایش]
با توجه به آنکه اصل علیت به چند صورت قابل طرح است، تقریرهای مختلفی از برهان ارائه شده است:
تقریر نخست
ما در حال اثبات خداوند با استفاده از برهان علت و معلول هستیم، در این تقریر هرگاه نتیجه گرفتیم که شی ای علت است، آن شی همان وجود خداوند است؛
هر شی ای از دوحالت خارج نیست، یا علت است یا معلول، حال ما از شی1 (مثلا وجود آدمی) می پرسیم که آیا علت است یا معلول، اگر شی1 علت بود آن همان وجود خداوند است اما اگر آن شی1 معلول بود، می پرسیم علت شی1 چیست؟ (مثلا) در جواب می گوید شی2، باز ما از شی2 همین سوال ها می پرسیم، آیا تو علت هستی یا معلول؟ اگر گفت علت، او همان وجود خداوند است، در غیر این صورت (یعنی بگوید من معلول هستم) دو حالت وجود دارد این که بگوید من معلول شی1 یک هستم، که در این صورت دور پیش می آید و باطل است چون خود شی1 یک معلول شی2 بوده، و یا این که بگوید من معلول شی3 هستم، به همین ترتیب سوال ها از او پرسید می شود، در نهایت دو حالت تصور می شود این که تا بی نهایت این سوال ها پیش می آید و این همان تسلسل است و باطل است، یا می رسیم به شی ای که آن علت باشد و دیگر معلول شی دیگری نباشد، که آن می شود وجود خداوند.
تقریر دوم
به تصریح توماس آکویناس، وجود هر چیز در جهان به چیزهایی دیگر وابسته است که این وجود توسط آنها توضیح داده میشود؛ اما اگر این سلسله بیپایان باشد، این توضیح پیوسته به تعویق میافتد و درنهایت هیچچیز توضیح داده نخواهد شد.بنابراین جهان تنها هنگامی درنهایت فهمیده خواهد شد که این سلسله به وجودی ختم شود که خود به هیچچیز وابسته نباشد.[۱]
تقریر سوم
هر چیزی علتی دارد و چون دور و تسلسل باطل است، علت العلل وجود دارد.
تقریر چهارم
هر معلولی علتی دارد و چون دور و تسلسل باطل است، علت العلل وجود دارد.[۲]
نقد برهان [ویرایش]
نقدهای مطرح شده به امتناع تسلسل و دور [ویرایش]
ادعای امکانپذیری تسلسل علّی [ویرایش]
همچنین ببینید: نظریه جهان لایتناهی
به باور محمد حسین طباطبایی، اگر سلسلهای از علتها و معلولها را فرض کنیم که هر یک از علتها معلول علت دیگری باشد، سلسلهای از وابستگیها خواهیم داشت و واضح است که وجود وابسته، بدون وجود مستقل تحقق نخواهد یافت. پس ناگزیر باید ورای این سلسلهٔ وابستگیها وجود مستقلی باشد که همگی آنها در پرتوی آن تحقق یابند؛ زیرا مجموع بینهایت محتاج و وابسته هرگز غیر محتاج و مستقل نخواهد شد.[۳]
البته منظور این نیست که هر تسلسلی محال است. مثلا تسلسل اعداد محال نیست. اما برای مثال بازی دومینو را درنظر بگیرید: در این بازی افتادن هر قطعه مشروط به افتادن قطعه قبل است و بنابراین اگر ما ببینیم که دومینوها در حال افتادند؛ نتیجه میگیریم که حتماً آغازی بوده است. زیرا اگر آغازی نبوده باشد، چگونه افتادن دومینوها قابل توضیح است.
در مثال دیگر، اگر به تعداد نامحدودی دونده گفته شود فقط وقتی بدوید که نفر قبلی دوید، به نظز بدیهی می رسد که نتیجه بگیریم هرگز کسی نخواهد دوید.
« نمیتوان برهان علت اول را بهراستی برهان نامید. بهنظر معقول میرسد که امتداد سلسلهٔ علتها و معلولها را درآینده تا بینهایت بدانیم درست به همان وجه که بزرگترین عدد وجود ندارد؛ زیرا همواره میتوانیم بههر عددی که بزرگترین فرض شده است، عددی بیافزاییم. اگر وجود سلسلهای بیپایان رو به آینده به هیچ عنوان محال نیست، چرا سلسلهٔ معلولها و علتها درگذشته تا بینهایت امتداد پیدا نکند؟[۴] »
از سوی منتقدان مطرح شده که احتمال دارد تسلسل علّی واقعاً ممکن باشد.[۵][۶][۷] تلاشهایی برای بازنویسی این برهان یا ارائهٔ یک برهان مشابه بهگونهای که این کاستی در آن نباشد، شده است.[۸][۹]
زنجیرهای علّی شامل بیشمار هستِ وابسته را در نظر بگیرید. اگر کسی بپرسد «اصولاً چرا هستِ وابسته داریم» سودی نخواهد داشت اگر پاسخ داده شود «هستهای وابسته داریم چون هستهای وابسته دیگر سببشان شدهاند.» زیرا پیشفرض این پاسخ وجود هستهای وابسته است؛ اما این دقیقاً چیزیست که ما به دنبال پاسخش بودیم. هر پاسخ رضایتبخش به این پرسش مجبور خواهد بود به یک هست دیگرگون -یک هست لازم و بیعلت- دست یازد.[۱۰] در پاسخ ممکن است گفته شود که هریک از هستها علت دارند، اما زنجیرهٔ نامتناهی هستها بهعنوان یک کل ممکن است علت نداشته باشد؛ یعنی بهعنوان یک کل، یک هستِ بیعلت باشد. در این صورت تا جایی که در زنجیره پیش رفتهایم، علتدار است. زنجیرهٔ کشفنشدهٔ باقیمانده بهعنوان یک کل، بیعلت خواهد بود. پاسخ دیگر این است که علت زنجیرهٔ نامتناهی بهعنوان یک کل ممکن است خودش باشد (دور علّی نامتناهی).
ادعای امکانپذیری دور علّی [ویرایش]
همچنین ببینید: علیت معکوس و سفر در زمان
دور بهمعنای آن است که موجود علت خودش باشد.
به تصریح مدافعان برهان، اگر فرض کنیم علت وجودی موجودی، خود او باشد؛ یعنی وجود موجود بر خود متوقف باشد در این حالت موجود چون علت خود است، باید سابق بر خود باشد، و چون معلول خودش است، باید متاخر از خود باشد. لازمهٔ این امر اجتماع متناقضین است. بنابرین به تناقض رسیدیم و دور باطل است. [۱۱]
از طرف مخالفان، بحثهایی طرح شدهاست که دورهای علّی، از نظر منطقی، فیزیکی، و شناختشناسانه ناممکن نیستند. تنها مشخصهٔ احتمالاً مخالفتبرانگیز که همهٔ دورهای علّی -در سیستمهای زماندار- دارند این است که برای توضیحشان به همزمانی نیاز است.[۱۲]
نقدهای مطرحشده بر قاعده علیت [ویرایش]
نقد قاعده علیت در تقریر اول و دوم [ویرایش]
برهانی که خود را نقض میکند [ویرایش]
سخن برتراند راسل:[۱۳]
« اگر هر چیزی باید دلیل و علتی داشته باشد، پس وجود خداوند هم باید علت و دلیل داشته باشد و اگر چیزی بتواند بدون دلیل و علت وجود پیدا کند، بحث دربارهٔ وجود خدا بیفایده خواهد بود، زیرا وجود طبیعت نیز بدون علت ممکن است. »
سخن جان هاسپرز:[۱۴]
« به هر حال فرض کنیم که ما بتوانیم این سوال را که آیا جهان به عنوان یک کل علتی دارد چنین پاسخ دهیم که علت آن خدا است. اما این سوال که علت خدا چیست اجتنابناپذیر است. بسیاری از کودکان و نوجوانان با پریشانی زیاد از والدین خود این سوال را مطرح میکنند سوال آنان کاملا درست است. چون ما گفته بودیم که هر چیزی علتی دارد و اگر آن سخن صحیح باشد پس خدا هم باید علت داشته باشد. »
سخن نایجل واربرتون:[۱۵]
« در این تقریر ابتدا فرض شده که هر چیزی معلول چیز دیگری است ولی آنگاه با بیان این که خداوند همان علت اول است خود را نقض میکند. هم میگوید که علت نامعلولی وجود ندارد و هم مدعی است که یک علت نامعلول – یعنی خدا – در کار است. برهان یادشده این پرسش را بر میانگیزد: و علت خدا چیست؟ چرا باید این سلسله در خدا متوقف شود؟ مگر خلاف ممکنات است که در جایی قبلتر؛ مثلآ با پیدایی خود جهان پایان پذیرد؟ »
امتناع امکان معرفت پیشینی ترکیبی [ویرایش]
دیدگاه عام فیلسوفان تجربه گرا این است که صدق قضایای منطقی و ریاضی، به علت تحلیلی و پیشینی بودن آنها و صدق قضایای بیانگر وقایع خارجی، به خاطر ترکیبی و پسینی بودن آنهاست؛ و معرفت پیشینی ترکیبی محال است.
به عبارت دیگر، از آنجا که سالب گزاره هر چیزی علتی دارد با حدهایش تناقض ندارد؛ صدق آن در گرو مشاهده است.[۱۶]
نقد قاعده علیت در تقریر سوم [ویرایش]
باقی ماندن مسئله [ویرایش]
پیش از داوری دربارهٔ گزاره هر معلولی علتی دارد، باید معنای دقیق معلول و علت را بدانیم. از آنجا که معلول را می توان به چیزی که دارای علت است تعریف کرد، گزاره هر معلولی علتی دارد همانگوست.[۱۷]
پرسش اساسی این است که آیا علت در گزاره هر معلولی علتی دارد؛ تامه است یا ناقصه.
اگر تامه است؛ پس برهان علیت باطل است؛ زیرا حکم برهان اثبات این مدعاست، و نمی توان آن را جز مفروضات ذکر کرد.
اگر ناقصه است؛ پس برهان علیت از توجیه علت نداشتن خدا قاصر خواهد بود، زیرا سلسله علل ناقصه، هر چه به عقب تر رویم، به علت ناقصه ای دیگر می رسد؛ یعنی نمی توانیم مسئله را اینگونه توضیح دهیم که دلیل علت نداشتن خدا، علت تامه بودن اوست؛ زیرا در این صورت وجود علت تامه را پیشاپیش مفروض گرفته ایم، در حالی که وجود علت تامه حکم ماست.
دستگاه معرفتشناختی هیوم [ویرایش]
دیوید هیوم؛ فیلسوف اسکاتلندی، کلیه ادراکات بشری را به دو گروه تقسیم میکند: انطباعات و تصورات.
منظور هیوم از «انطباعات» دادههای مستقیم حس و تجربه است. مانند اینکه چشم خود را باز کنیم و منظرهای طبیعی را مشاهده کنیم.
مقصود وی از «تصورات»، تجدید همان ادراکات پس از قطع رابطه حسی مستقیم، به کمک تخیل و حافظه است.[۱۸]
او سپس رابطه میان انطباعات و تصورات را به دو گروه تقسیم میکند: نسبت طبیعى و نسبت فلسفى.
منظور هیوم از «نسبت طبیعی»، برقرای تداعی معانی بین دو تصور در ذهن است؛ به طوریکه با پدیدآمدن یکی دیگری نیز بلافاصله پدید آید.
مقصود وی از «نسبت فلسفی»، رابطهای است که از مقایسه دو یا چند چیز با یکدیگر حاصل میشود، بدون آن که لزوماً ذهن از طریق پیوستگی و تداعی معانی از یکی به دیگری منتقل شود.
هیوم «نسبتهای طبیعی» را به سه گروه تقسیم میکند:
نسبت مشابهت یا همانندی (به انگلیسی: Resemblance)[۱۹]
نسبت مجاورت (همجواری) در زمان یا مکان (به انگلیسی: Continuity in time or place)
نسبت علت و معلولی (به انگلیسی: Cause and Effect)
در هر سه کیفیت یاد شده این ویژگی وجود دارد که تصور آنها به واسطه نیروی طبیعیِ تداعی و پیوستگی، به دیگری میانجامد. و براساس طبیعت یا عادت، تصور یکی تصور دیگری را در ذهن ایجاد میکند. هیوم بر آن است که پیوند طبیعی یادشده در میان تصورات باید به جهان ذهن و ادراکات محدود شود و نباید آن را به جهان خارج نسبت داده و بگوییم همین روابط میان موجودات خارجی نیز وجود دارد.
هیوم «نسبتهای فلسفی» را به هفت گروه تقسیم میکند:
نسبت مشابهت یا همانندی (به انگلیسی: Resemblance)
نسبت اینهمانی
نسبت زمانی و مکانی (به انگلیسی: Relation of time and place)
تناسب کمی یا عددی (به انگلیسی: Proportions in quantity or numbers)
درجات کیفیت (به انگلیسی: Degrees in quantity)
نسبت تعارض (به انگلیسی: Contrariety)
نسبت علت و معلولی (به انگلیسی: Cause and Effect)
هیوم سپس میگوید که هر یک از نسبتهای فلسفی هفتگانه بالا، از دو حال خارج نیستند:
نسبتهای وابسته به تصورات ما که عبارتند از: «نسبت مشابهت یا همانندی»، «تناسب کمى یا عددى»، «درجات کیفیت» و «نسبت تعارض». شناخت ما نسبت به این امور یقینی است.
نسبتهای ناوابسته به تصورات ما که عبارتند از: «نسبت اینهمانی»، «نسبت زمانی و مکانی»، و «نسبت علت و معلولی». از نظر هیوم معرفت ما به این گونه امور احتمالی است و نمىتوان به معرفت یقینی دست یافت.[۲۰]
به تصریح هیوم، تکرار پیاپی و مستمر پدیدههای روزمره، مسئول پیدایش «نسبت اینهمانی»، «نسبت زمانی و مکانی»، و «نسبت علت و معلولی» در ذهن ما هستند.
مثلاً با تجربه آتش، گرما را هم احساس میکنیم و تکرار این تجربه موجب میشود که با دیدن آتش انتظار پیدایش حرارت در ذهن ما ایجاد شود. بنابراین رابطه علیت چیزی جز تداعی معانی و انتظار ذهنی ناشی از تکرار تجربه و تعاقب یا تقارن مستمر نیست.
بر این اساس، هیوم رابطه علیت را چیزی جز عادت ذهنی نمیداند که در اثر تجربه پیوستگی زمانی-مکانی مکرر دو رویداد حاصل میشود. هیوم اظهار میدارد که رابطه علیت نه امری بدیهی و شهودی است، و نه امری مبتنی بر برهان عقلی؛ بلکه قاعدهای تجربی است و برای اثبات تجربی بودن این قاعده می گوید: علتها و معلولها توسط دلیل عقلى شناخته نمىشوند و تنها از راه تجربه کشف مىشوند.[۲۱] ازینرو هیچگونه پیشبینى قطعى و ضرورى درباره حوادث آینده نمىتوان داشت[۲۲]
هیوم میکوشد شواهدی بر نفی رابطه علیت گرد آورد. او دراینباره مینویسد:[۲۳]
« اگر چیزی بر کسی که دارای قوت عقلی بسیار است مکشوف گردد، چنانچه آن چیز کاملاً برای او تازگی داشته باشد، حتی با آزمایشهای دقیق بر روی کیفیات محسوس آن، نمیتواند چیزی از علتها یا معلولهای آن به دست آورد. ... آدم، که بنابر فرض از آغاز عقل کامل بوده، هرگز نمیتوانست با ملاحظه سَيَلان و لطافت آب، عَرَقکنندگی آن را استنباط کند و یا با مشاهده نور و حرارت آتش دریابد که او را میسوزاند. »
هیوم در رسالهای نوشت که هرگونه استدلال استقرایی بر بنیاد مفهوم علیت است و از سوی دیگر خود این مفهوم بر معیار استقراء است؛ یعنی همهٔ نتیجهگیریهای تجربی بر بنیاد این فرض شدهاست که آینده همانند گذشته است و از اینرو همه بستگیهایی که امروز و یا در گذشته میان وقایع یافتهایم، در آینده نیز در کار خواهند بود و علتهایی که در گذشته معلولهایی را در پی آوردهاند، در آینده نیز چنین خواهند کرد. هیوم، با این که تجربه را تنها تکیهگاه نامید، استفاده کردن از تجربه برای استوار کردن اصول کلی را رد کرد و با استدلال نبود تجربه از آینده، بنیاد علیت را تعمیم ناروا نامید.
« افتادن سنگ را به زمین بارها تجربه کرده ولی هیچوقت تجربه نکردهای که همیشه به زمین میافتد. زمین را و سنگ را میبینی و افتادن آن را درک میکنی، اما نیرویی را که سنگ را به سوی زمین میکشاند، درک نمیکنی. تو هیچوقت خود آن قانون را تجربه نکردهای. تجربه فقط آن بودهاست که چیزها به زمین میافتد. یقین داری سنگ میافتد، چون بارها این رویداد را دیدهای؛ عادت کردهای که این دو با هم باشند، و آنگاه حکم بر قانون میکنی.[۲۴] »
هیوم، در مثالی دو گوی بیلیارد را به کار برد، اگر یک گوی سیاه غلتانده شود و به گوی سفید ایستا برخورد کند، گوی سفید به حرکت در میآید. در این مورد، معمولاً حکم به علیت میشود؛ یعنی ضربه گوی سیاه علت حرکت گوی سفید دانسته میشود. هیوم استدلال کردهاست که حرکت گوی سفید تجربه شدهاست اما علت واقعی به حرکت درآمدن آن تجربه نشدهاست؛ در واقع حکم علیت برای این بودهاست که رویدادی در پی رویداد دیگر رخ دادهاست؛ اما علیت آزموده نشدهاست. هیوم تأکید کردهاست که انتظار آمدن چیزی در پی چیزی دیگر، در خود آن چیزها نیست؛ بلکه در ذهن آدمیاست. انتظار حرکت گوی سفید در برخورد با گوی سیاه، نه ذاتی؛ بلکه اکتسابی است.
بهطور خلاصه، دیوید هیوم پیوند علی را پیوندی روانی و نه پیوندی منطقی دانست. وی باور داشت در همهٔ مواردی که مردم قائل به علیت هستند، فقط بهدلیل تعاقب یا تقارن دو پدیده در جهان خارج به این باور رسیدهاند؛ بنابراین هیچگاه نمیتوان در اشیای خارجی حکم به علیت کرد.
دفاعیات مدافعان برهان در برابر دیدگاه هیوم [ویرایش]
ادعای انکارناپذیری علیت
بسیاری از فلاسفه معتقدند رابطه علیت امری بدیهی است و استدلالناپذیری آن خللی در اعتبار و استحکام آن وارد نمیسازد.(Apriority)[۲۵]
محمدحسین طباطبایی برآن است که آشنایی با رابطه علیت ابتدا با علم حضوری ادراک میشود و سپس به موارد مشابه خارجی تعمیم داده میشود. او دراینباره مینویسد:
« در آغاز خود و کارهای داخلی خود (علم و اراده و ... ) را مییابیم. و همین که نسبت میان خود و کارهای خود را سنجیدیم، از روی همین نظر از برای کارهای دیگر که به کارهای ما میمانند و در اختیار ما نیستند (معلومات حسی که از راه حس پیش ما میآیند) یک جوهر دیگر که موضوع همان خواص و آثار بوده باشد اثبات مینماییم.[۲۶]
[۲۷]
»
جوادی آملی بر آن است که قاعده علیت نه اثباتش ممکن است و نه انکار آن، چرا که هر استدلالی در گرو پذیرش علیت مقدمات برای نتیجه است.بر این اساس او معتقد است انتقادات هیوم، راه هرگونه تفکر را میبندد و به طریق مشابه ترتیب دادن برهانی بر پایه علیت نیز به باور او نادرست است.در نتیجه او نه تنها انتقادات هیوم را نادرست میخواند، بلکه دفاع از برهان علیت را نیز نادرست می داند.[۲۸]
صدر نیز، بر بدیهیبودن قاعده علیت تأکید میکند و تصریح مینماید که این قاعده از ضروریات اولیه است و تا چنین است قابل استدلال عقلی نیست؛ ولی از آن رو که مخالفین چون هیوم منکر بداهت آن میشوند، به ناچار باید برای حل آن در جستجوی چاره دیگری بود. [۲۹] او آنگاه به اقامه دلیلی تجربی بر اصل علیت مبادرت میکند. و با تکیه بر استقراء و حساب احتمالات مینویسد:
« اگر یک بار مشاهده کنیم که (ب) در پی (الف) رخ داد، احتمال تصادفیبودن اقتران آن دو و یا اینکه (ب) از سبب نادیده دیگری چون (ت) پدید آمده باشد وجود دارد. ولی اگر همراهی (الف) و (ب) تکرار پذیرد احتمال تکرار تصادف در این موارد ضعیف میشود. بنابراین تکرار نمونهها عاملی اساسی در دلیل استقرائی است؛ البته نه از جهت نقش روانشناختی آن در ایجاد عادت ذهنی؛ بلکه به جهت نقش خاص آن در کاهش ارزش احتمال تصادف؛ بر اساس حساب احتمالات. [۳۰] بنابراین از دیدگاه ایشان، بر خلاف نظر هیوم، تکرار اقتران یا توالی دو پدیده صرفاً دارای کارکرد روانشناختی در ایجاد تداعی و انتظار ذهنی نیست، بلکه منطقاً احتمال تصادفیبودن را میکاهد تا آنجا که این احتمال را به صفر رسانده و احتمال دیگر یعنی علیت (الف) برای (ب) بدون رقیب مانده و به اثبات میرسد. ضرورت علی و معلولی چنانکه گفته آمد یکی از اصول قانون علیت این است که علت تامه موجب ضرورت وجود معلول است. به عبارت دیگر با وجود علت تامه وجود معلول حتمی و تخلفناپذیر است. »
مرتضی مطهری دراینباره مینویسد:
« اینکه علت ضرورت دهنده به معلول است فطرى و مورد قبول تمام اذهان بشرى است و اگر کسى احیاناً در بحثهاى علمى در مقام انکار آن برآید در مقام عمل به حسب فطرت ساده خویش از آن پیروى مىکند. »
ادعای نقص شواهد
برخی مدافعان برهان بر این باورند که این مطلب که روابط خاص علّی و معلولی در جهان ماده بدون هیچ تجربهای قابل استنباط نیستند(مثلا اینکه انسان در وهلهٔ نخست به صرف ملاحظهٔ سیلان و شفافیت آب، نمیتوانسته است خاصیت عرقکنندگی آن را دریابد)؛ ناقض قاعده علیت نیست؛ زیرا به باور ایشان اگر چه اصل رابطه علیت امری بدیهی است، اما شمول آن نسبت به همان ماده نیازمند مقدمات تجربی است:[۳۱]
« ... برای شناختن مطلق علت و معلول، راههای مختلفی وجود دارد، ولی راه شناختن علت و معلولهای مادی، منحصر به برهان تجربی است. یعنی برهانی که در آن از مقدمات تجربی هم استفاده شده باشد. »
بنابراین اصل کلی علّیت به شکل قضیه ای حقیقیه است، نه تعیین روابط خاص علی و معلولی. ولی به باور مدافعان هیوم در مثالهای خود بین این دو خلط کردهاست.
ادعای استلزام شکاکیت
نفی رابطه ضروری علی در خارج مستلزم شکاکیت مطلق است، زیرا بنابراین فرض دیگر نمیتوان ادراکها را ناشی از تأثیر واقعیات عینی به حساب آورد. احمد احمدی دراینباره مینویسد:[۳۲]
« اگر چنین است که ادراک حسی حادثی است که اثر، مولود یا معلول مؤثر یا عامل خارج است - چنین هم هست - دیگر نمیتوان میان این حادث و حادثهای دیگر فرق گذاشت، زیرا همه آنها شیئی خارجی بوده و در حدوث یا پیدایش بعد از عدم یکساناند و اگر بپذیریم که ممکن است حادثی بدون علت پدید آید، باید بپذیریم که همین شکاکیت مطلق است که خود هیوم با آن مخالف است. »
ادعای وجود تناقض در دیدگاه هیوم درباره برهان علیت
هیوم از سویی به انکار رابطهٔ علیت میپردازد و از دیگر سو پیدایش تصور علیت را معلول عادت و تکرار توالی و تعاقب دو پدیده میانگارد. به عبارت دیگر هیوم با پذیرش رابطه علیت بین استمرار دو تجربه متعاقب و پیدایش عادت ذهنی و تصور علیت، به نفی رابطهٔ علیت میپردازد. این اشکال مورد توجه کسانی چون پل فولکیه، راسل و وایتهد قرار گرفتهاست.
هرچند برتراند راسل تا حدودی دیدگاه هیوم را پذیرفته بود:[۳۳]
« جوجهای هر روز میدید که چون زن دهقان به محوطه جوجهها میآید، به او خوراک میدهد؛ پس نتیجه گرفت که میان آمدن زن دهقان و ریختن دانه در ظرف غذا رابطه علیاست؛ اما روزی زن دهقان آمد و سر جوجه را کند. »
اما راسل از جهتی دیگر به مخالفت با هیوم پرداخته و مدعی وجود نوعی تناقض در ادعای هیوم میشود:[۳۴]
« هیوم تصور علیت را نقد و تبیین میکند، ولی این نقد و تبیین را با اتکای به علیت انجام میدهد، چرا؟ مگر هیوم چه میگوید و برگشت نظر او مگر به چیست؟ محصل نظر او این است که برای حصول تصور علت در ذهن ما علت وجود دارد، و آن علت همان انتظار و تخیل و عادت است و این نیز خود معلول توالی وقایع. »
نقد برهان توسط برگسون [ویرایش]
هنری برگسون (به انگلیسی: Bergson)، فیلسوف فرانسوی، مدعی بود که واقعیت نهایی یا زندگی توسط ترتیبهای دقیق علی محدود نشده است؛ بلکه یک پروسهٔ رشد است که در آن پیشبینیناپذیرها، و درنتیجه بیعلتها، پیوسته اتفاق میافتند. هیچ تکرار دقیقی همزمان اتفاق نمیافتد؛ و جایی که تکراری نباشد، علتی نیست، زیرا علت یعنی اینکه انتِسِدِنت (پیشآیند) مکرراً به نتیجهٔ یکسان بیانجامد.[۳۵]
علیت در یک جهان بیزمان منطقا پذیرفتنی نیست [ویرایش]
همچنین ببینید: برهان ناسازگاری صفات الهی
به تصریح جان سوا:
۱. اگر جهان علت رخداد چیزهاست، علت آن علت چیست؟ هیچکس/هیچچیز. این منطقا پذیرفتنی است.
۲. علت آن علت کی روی داده است؟ تنها پاسخ منطقا پذیرفتنی «هیچوقت» خواهد بود. زیرا اگر علت جهان در یک زمان خاص روی داده باشد، آن جهان بیزمان نخواهد بود.
پاسخ این مسئله در علت قرار دادن خدا برای آن علت نهفته است. زیرا در آن صورت ما باید همان پرسش را دربارهٔ خدا بپرسیم. پس ما باید درک کنیم که تنها توضیح منطقی اینست که علت و اثر «نمودهای حواس» هستند که انسانها به عنوان موجودات محدود در زمان و مکان تجربه میکنند، اما از نظر یک مرجع بیزمان هیچچیز واقعا اتفاق نمیافتد، پس آن جهان خالی از علت و در نتیجه اثر است. آن جهان فقط وجود دارد.[۳۶]
محدودیتهای نتیجهگیری [ویرایش]
حتی اگر کسی این برهان را به عنوان اثبات وجود علتالعلل بپذیرد، بر وی معادل بودن آن علت (مثلا مهبانگ یا چیزی دیگر) با خدا ثابت نشدهاست. مثلا باید ثابت شود این علتِ نخست همهچیزدان، همهجاحاضر و تواناییاش نامحدود است.[۳۷][۳۸]
همچنین حتی اگر کسی آن علت نخست را بهعنوان خدا بپذیرد، پذیرش اندرکنش ادامهدار آن خدا بر جهان لازم نخواهد بود. این پایهٔ باورهایی چون دئیسم است که خدایی جهان را آفرید اما پس از آن، دیگر اندرکنشی با آن نداشتهاست.[۳۹]
ردیه جوادی آملی بر برهان علیت [ویرایش]
به باور عبدالله جوادی آملی برهانی مستقل بر اساس قاعده علیت نمیتوان برای اثبات خدا ترتیب داد، زیرا قاعده علیت قانونی در کنار قوانین دیگر نیست، بلکه زیربنای هر برهان و اثبات دیگر و بلکه زیربنای فلسفه و اساس اندیشه ورزی است.[۴۰]
بر این اساس، قاعده علیت نه اثباتش ممکن است و نه انکار آن، چرا که هر استدلالی در گرو پذیرش علیت مقدمات برای نتیجه است.[۴۱]
آیا علیت جهانشمول است؟ [ویرایش]
رفتار مولکولهای گازی؛ مثالی نقض برای جهانشمولی علیت
حرکت آزادانهٔ مولکولهای گازی در ظرفی که در آن قرار میگیرند.
برخی فیزیکدانان احساس میکنند توسعهٔ قوانین ترمودینامیک در قرن نوزدهم و فیزیک کوانتومی در قرن بیستم توضیح علمی برهان علیت را تا حدودی تضعیف کرده است.[۴۲] میچیو کاکو در کتابش ابرفضا مستقیما به برهان علیت اشاره میکند و میگوید که این برهان توسط قانون پایستگی انرژی و قوانین حاکم بر فیزیک مولکولی رد میشود.
او دراینباره مثالی میزند:[۴۲]
« مولکولهای گازی میتوانند درون ظرفی که در آن قرار میگیرند، آزادانه حرکت کنند بدون نیاز به کسی یا چیزی که آنها را به حرکت درآورد. »
علیت تنها در سیستمهای مختلنشده معتبر است
پل دیراک، در کتاب مکانیک کوانتومی مینویسد:[۴۳]
« علیت فقط در مورد سیستمی که مختل نشده است، حکم فرماست. اگر سیستمی کوچک باشد ما نمیتوانیم آن را مشاهده کنیم، مگر آنکه اختلالی جدی ایجاد کنیم و بنابرین نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که یک رابطهٔ علی بین مشاهداتمان بیابیم. بااینحال علیت هنوز در مورد سیستمهای غیر مختل اعتبار دارد. »
تئوری مهبانگ
نظریهٔ مهبانگ بیان میکند که انفجار بزرگ، موقعیت پیدایش توامان فضا و زمان بوده است. دراینصورت پرسش «چه چیزی قبل از جهان بوده است؟» هیچ معنایی نخواهد داشت؛ مفهوم «قبل» با در نظر گرفتن موقعیت بدون زمان بیمعنا میشود. [۴۴]
جستارهای وابسته [ویرایش]
برهانهای اثبات وجود خدا
برهان امکان و وجوب
برهان نظم
سهگانه مونچهاوزن
پانویس [ویرایش]
↑ "Christianity" Encyclopædia Britannica 2009 Ultimate Reference Suite
↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی. اندیشهٔ اسلامی ۱. چاپ چهل و نهم، تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷، ISBN 978-964-531-059-0، ۶۷.
↑ محمدحسین طباطبایی. نهایه الحکمه. چاپ چهل و نهم، ۱۴۸.
↑ نایجل واربرتون. الفبای فلسفه. ترجمهٔ مسعود علیا. چاپ سوم، تهران: ققنوس، ۱۳۸۶، ISBN 978-964-311-503-6، ۳۵.
↑↑ Morten Severinsen, Principles Behind Definitions of Diseases – a Criticism of the Principle of Disease Mechanism and the Development of a Pragmatic Alternative, Theoretical Medicine and Bioethics, Excerpt: "... This implies that there is an infinite and complex causal structure behind each disease, and that the disease mechanism would have to encompass the whole structure...."کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
↑ Bimal K. Matilal, A note on Śamkara's theodicy, Journal of Indian Philosophy, Excerpt: "... There does not seem to be any real logical objection to infinite causal chains, accidental or not. The Indian version of the acceptable and provable infinite causal chain of seeds and sprouts seems to be harking back to a similar argument...."
↑ David E. White, An argument for God's existence, International Journal for Philosophy of Religion
↑↑کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید↑ جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی. اندیشهٔ اسلامی ۱. چاپ چهل و نهم، تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷، ISBN 978-964-531-059-0، ۷۱ تا۷۲.کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
↑ Richard Hanley, No End in Sight: Causal Loops in Philosophy, Physics and Fiction, Synthese
↑ برتراند راسل. چرا مسیحی نیستم. ترجمهٔ س. الف. س طاهری. ۱۹.
↑ جان هاسپرز. An introduction to philosophical analysis. ۴۳۰.
↑ نایجل واربرتون. الفبای فلسفه. ترجمهٔ مسعود علیا. چاپ سوم، تهران: ققنوس، ۱۳۸۶، ISBN 978-964-311-503-6، ۳۴.
↑ هالینگ دیل، تاریخ فلسفه غرب، صفحه ۱۷۱ تا ۱۷۳
↑ هالینگ دیل، تاریخ فلسفه غرب، صفحه ۱۷۲
↑ Hume, David, "Enquiry Concerning Human Undlerstanding", Open Couvrt, 1488, Section II, 63-66. P
↑ Hume, David, "A Trearise of Human Nature", Copyright Penguin Books, 1964, Book I, Part I, Section V, P. 16
↑ خادمى، عیناللَّه، علیت از دیدگاه فیلسوفان مسلمان و فیلسوفان تجربهگرا، صص 271-259، بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1380.
↑ Hume, David, "An Inquiry Concerning Human Understanding", 1962, By Crowell Collier Publishing Company, P 32.
↑ Hume, David, "A Trearise of Human Nature", Copyright Penguin Books, 1969, Book I, Part III, Section VIX, P. 221
↑ H. D. An Enquiry, P48-50
↑ استفسار ص ۶۱
↑ ر.ک:متیاس استیوپ. معرفت پیشینی. باشگاه اندیشه،
↑ طباطبائی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 2، ص 68 و ج 3، مقاله نهم، ص 174، قم: صدرا، بیتا.
↑ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 3، صص77 و 108-107
↑ جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص ۳۹ و ۱۰۲.
↑ الصدر، السید محمدباقر، الأسس المنطقیة للإستقراء، القسم الاول، ص 105، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1402 ق. الطبع الرابع.
↑ شهید صدر، همان، ص 108.
↑ مصباح یزدى، محمد تقى، آموزش فلسفه، ج 2، ص 48.
↑ احمدى، احمد، نقدى بر نظریه هیوم در باب علیت، ص 68 (مقاله) در کتاب: «آیت حُسن» زیر نظر دکتر مهدى گلشنى، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، چاپ اول، 1374.
↑ جستارهای فلسفی ص ۱۱۸
↑ راسل، برتراند؛ تاریخ فلسفه غرب، ترجمه: نجف دریابندرى، ج 3، صص 922-920 (سه جلد در دو مجلد) تهران، کتاب پرداز، چاپ ششم، 1373.
↑ "Causality." Microsoft® Encarta® 2009
↑ Processes and Causality by John F. Sowa, retrieved Jun. 1, 2010.
↑ Cline, Austin. "Cosmological Argument: Does the Universe Require a First Cause?" About.com: Agnosticism/Atheism. 20 Jun. 2008 <http://atheism.about.com/od/argumentsforgod/a/cosmological.htm>.
↑ Craig, William L. "Initial Arguments: A Defense of the Cosmological Argument for the Existence of God." Leadership University. 20 Jun. 2008 <http://www.leaderu.com/offices/billcraig/docs/craig-smith1.html>.
↑ "deism." The American Heritage Dictionary of the English Language, Fourth Edition. Houghton Mifflin Company, 2004. Answers.com 20 Jun. 2008.↑ جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص ۴۳.کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
↑ جوادی آملی، عبداللَّه، تبیین براهین اثبات خدا، ص ۳۹ و ۱۰۲.
↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ * Michio Kaku. Hyperspace: A Scientific Odyssey Through Parallel Universes, Time Warps, and the Tenth Dimension. New York: Oxford University Press, 1994. ISBN 0-19-286189-1
↑. iranika. ir/detail_fa/?iData=467&iCat=375&iChannel=2&nChannel=Articles ایرانیکاکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
↑ (J. Richard Gott III, James E. Gunn, David N. Schramm, and Beatrice M. Tinsley, "Will the Universe Expand Forever?" Scientific American [March 1976], p. 65)
منابع [ویرایش]
جعفر سبحانی و محمد محمدرضایی. اندیشهٔ اسلامی ۱. چاپ چهل و نهم، تهران: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۷، ISBN 978-964-531-059-0، ۷۳ تا ۸۱.
نایجل واربرتون. الفبای فلسفه. ترجمهٔ مسعود علیا. چاپ سوم، تهران: ققنوس، ۱۳۸۶، ISBN 978-964-311-503-6، ۲۶ تا ۳۲.
محمدحسین طباطبایی. نهایةالحکمه. چاپ ۴۹، ۱۳۸-۱۴۰.
صدرالدین طاهری. علیت از دیدگاه هیوم. چاپ اول، تهران: فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۶.
محمد حسن قدردان قراملکی. اصل علیت در فلسفه و کلام؛ تحلیلی ازنظریات متفکران و فیزیکدانان غرب و متکلمان اسلامی. چاپ اول، تهران: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵.
کارل ریموند پوپر. پژوهشی در باب علیت. ترجمهٔ عباس باقری. چاپ اول، تهران: فروزانروز، ۱۳۸۱.
دیوید هیوم. استفسار. ترجمهٔ رضانقیان. چاپ اول، تهران: گویا، ۱۳۸۱.
برتراند راسل. جستارهای فلسفی. ترجمهٔ ادیب سلطانی. میرشمسالدین. چاپ اول، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۳.
نشریه الکترونیکی پرسمان