تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 13 اولاول ... 5678910111213 آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 129

نام تاپيک: اشعار شاعران جهان

  1. #81
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض نامه - بلیز سندرار


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    نامه

    به من گفته بودی
    اگر برایت نامه نوشتم
    با ماشین تحریر تایپش نکنم
    حتما با دست خودم بنویسم
    حتی اگر یک جمله باشد
    یک کلمه باشد
    اصلا هیچی نباشد
    نه نه
    باید یک چیزی تویش نوشت
    بله بله
    اما ماشین تحریر رمینگتون من خیلی قشنگ است
    من واقعا دوستش دارم
    کارهایم با آن خوب پیش می رود
    می بینی
    طرز نوشتن من
    طرز شعر گفتن من
    چقدر سریعتر
    چقدر تمیزتر شده
    انگار که همه‌ی شعر را یک ماشین تحریر گفته باشد
    خودش نه من
    چون من
    از تایپ کردن
    فقط گذاشتن فاصله های خالی بین کلمات را بلد هستم
    برای همین صفحه های من همیشه خالی اند
    اما هنوز هم برای اینکه تو راضی باشی
    دو سه کلمه ای با جوهر برایت می نویسم
    با دست خودم هم می نویسم
    و بعد شیشه جوهر را بر می گردانم رویشان
    این طوری
    تو دیگر نمی توانی بفهمی
    که چه نوشته بودم


    شعری از بلیز سندرار
    ترجمه محمد حسینی مقدم


  2. 5 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #82
    l i T e R a t U r E Ahmad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    The Green Mile
    پست ها
    5,126

    پيش فرض شعری از ماریا لائینا



    می‌گوید از مردن نمی‌ترسد از عاشق‌شدن نمی‌ترسد
    می‌گوید از مُردنِ عشق نمی‌ترسد
    می‌گوید عشقْ مردن است ترسیدن است
    می‌گوید مُردن ترسیدن است عاشق‌شدن است
    می‌گوید سر درنمی‌آورد از چیزی.

    از ماه و خورشید و ستاره هم که بگویم
    از چیزهایی گفته‌ام که با چشم‌های خودم دیده‌ام
    امّا دنبالِ چه می‌گردم وقتی از همه‌چیز می‌گویم؟
    دنبالِ سکوتی ممتد شاید
    پس از همه‌چیز می‌گویم.

    امّا سکوتْ ایمان است
    پس می‌نویسم از سکوت
    می‌نویسم که تنهایم
    می‌نویسم که می‌نویسم
    تنها نیستم ولی
    یکی هم این‌جا هست که دارد می‌لرزد.



    ماریا لائینا ( Μαρία Λαϊνά) متولّدِ سالِ 1947 در پاترای یونان. فیلم‌نامه‌نویس است، مترجمِ داستان‌های کاترین منسفیلد به یونانی‌ست و مهم‌تر از این‌ها شاعر است و برنده‌ی چند جایزه‌ی شعر؛ از جمله جایزه‌ی کنستانتین کاوافی. شعرهایش به بیش‌ترِ زبان‌های اروپایی ترجمه شده‌اند.

    عکس تزئینی است و از فیلم تاوان ساخته ی جو رایت


    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by Ahmad; 09-10-2012 at 23:02.

  4. 8 کاربر از Ahmad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #83
    کاربر فعال انجمن ادبیات m_kh111's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    297

    پيش فرض

    فرسودگی

    لباسهایمان فرسوده اند
    کفشهایمان پاره و
    حرفهایمان تکراری ...
    به چشم های هم نگاه می کنیم
    غذای سرد را می بلعیم
    و گاه کلمه ای در هوا می لرزد
    مثل پرهایِ پرنده ای
    که سرش را بریده اند

    لولیتا لیه شاناکو - محسن عمادی

  6. 4 کاربر از m_kh111 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #84
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض


    بگــــــــــذار

    همان‏گونه كه عشـــــــــــق تـــو شكل‏ مى‏گيرد

    اين جهان را احساس‏ كنم

    و آن‏گاه عشــــــــق من آن را يارى خواهد كرد.


    رابیندرانات تاگور(هندوستان)


  8. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #85
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    سخت بود
    فراموش کردن کسی
    که با او
    همه چیز و همه کس را
    فراموش می‌کردم!

    ایلهان برک

  10. 4 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #86
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض


    افسون



    زیبا هستم ای مردم!

    همچون رویایی به سختی سنگ،

    و سینه‌ام، جایی‌ست

    که هرکس در نوبت خویش زخم می‌خورد،

    تا عشقی را در جان شاعر بدمد

    گنگ و ابدی،

    مثل ذات.

    من بر مسند لاجوردی آسمان می‌نشینم

    همچون افسانه‌ای که در ادراک نمی‌گنجد

    من قلبی از برف را به سپیدی قوها پیوند می‌زنم؛

    بیزارم از تحرکی که خطوط را جابجا می‌کند،

    هرگز نمی‌گریم و هرگز نمی‌خندم.

    شاعران دربرابر منش‌های والایم

    که گویی از مفتخرترین یادبودها وام گرفته‌ام،

    روزگارشان را به ریاضت تحصیل گذراندند؛

    در عوض،

    من برای افسون کردن این عاشقان سربراه

    در آینه‌های زلالی که همه چیز را زیباتر نشان می‌دهند

    چشمانم را دارم

    چشمان درشتم را،

    با درخشش جاوید!




    شارل بودلر

  12. 5 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #87
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض



    ايكاش مرا فرشي بود

    تارش از تور سيمين

    و پودش از نور زرين

    و بافته در فردوس برين

    در خور قدمهاي آن يار نازنين

    اما من مردي هستم حقير

    و از مال دنيا فقير

    و در چشم اهل دنيا

    سزاوار تحقير

    بيانم در خور ستايش تو نيست

    كه مردي الكنم

    مرا فرشي نيست

    تا در راهت بيافكنم

    مرا تنها يك روياست

    و آن را در پايت مي افكنم

    گامهايت را بر رويايم بگذار

    اما پايت را سخت بر آن مفشار

    زيرا آنچه زير پاي توست

    روياي من است


    "ويليام ييتس
    "



    Last edited by V E S T A; 19-03-2013 at 02:43.

  14. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #88
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض



    بس قدرتمندم

    هيچ ندارم كسي از من بستاند

    هيچ ندارم پنهان كنم در سكوت

    يا سراپا چشم باشم از بيم ربوده شدن

    مي توانم بي پروا بايستم

    رو در روي همه بادهاي جهان

    رو در روي تندبادها !

    تازيانه هاي خود را بر من فرود آريد!

    چه دارم به يغما بريد؟

    هيچ براي خود نمي برم

    كه در هم شكنيدم

    هيچ براي خود نمي خواهم

    كه به زانويم درآوريد

    هيچ نيندوخته ام در كاسه تهي دستانم

    كه به زنجيرم كشيد


    آزادم اكنون

    با بال ها و روياهايي رها

    بس توانا براي درآغوش گرفتن همه چيز

    و تو اي دنيا

    هر چه بيشتر از من مي ستاني

    بيشتر در چنگ مني

    و چون از خود دست شويم

    بيشتر از هر زمان ديگر

    متعلق به مني



    "بلاگا ديميتروا"

  16. 3 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #89
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض



    «خداحافظی» از «روز آوسلِندر»



    کدام تکه‌ی جهان

    ما را جدا کرد

    کدام تکه‌ی جهان

    ما را تنها برای چند روز

    دوباره به هم می‌رساند

    تا خطوط تازه‌ی شعر را آواز بخوانیم

    تا دوباره پرواز را بیاموزیم

    تا گذشته‌ی فراموش‌کار را

    به یاد آوریم

    تا دوباره همدیگر را

    بدرود بگوییم


  18. 3 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #90
    Banned
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    2,167

    پيش فرض

    می‌خواهم از عشق بگویم
    امّا کسی به عشق اعتقاد ندارد.
    در حیاطِ شب ایستاده‌ام
    روبروی در
    ... و در چشم‌های‌تان خیره‌ مانده‌ام
    با این‌ همه چراغ که روشن مانده‌اند
    با این‌ همه پرچم که افراشته مانده‌اند.

    امّا مرا نمی‌بینید
    انگار کشتی‌ای در بندری از بندرهای شوروی‌ام.

    باید همه‌ی این چراغ‌ها را خاموش کنم
    باید همه‌ی این پرچم‌ها را تا کنم
    بعد با هم چراغ‌ها را روشن می‌کنیم
    با هم پرچم‌ها را برافراشته می‌کنیم.

    این دشمنی نباید ادامه پیدا کند
    دستم را بگیر...!


    یانیس ریتسوس

  20. 2 کاربر از شاهزاده خانوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •