تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 9 اولاول ... 56789
نمايش نتايج 81 به 86 از 86

نام تاپيک: رمان نوشته خودم به نام : غمها ، شادی ها ، سختی های زندگی و عشق سوفیا

  1. #81
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    پيش فرض

    سلام دوست عزيز و خسته نباشي ...
    پايان داستانت غير منتظره بود و انتظار نداشتم كه به اين زودي تموم بشه...براي داستانهاي بعدت حوادث بيشتري رو در طول داستان در نظر بگير ...ميدوني با اونهمه توصيفي كه از عشق سوزان جيمي و سوفيا داشتي ،خواننده انتظار اين پايان غم انگيز و سرد رو نداره...همه ميگن عشق اول يه چيز بي نظيره ...اونوقت اينطوري كه تو تمومش كردي واقعا" به قول خودت يك افسانه و داستان مثال زدني ميشه ...
    در كل داستان توصيف هاي لطيفي بكار بردي كه جاي تحسين داره و از اين جملات خيلي خوشم اومد «کاش سرگذشت زندگی اش را آنقدر پر رنگ ننوشته بود که حالا هیچ پاک کنی نتواند آنرا پاک کند...»
    ولي در انتها خيلي با شتاب داستانتو تموم كردي ...
    يك نكته رو هم ياد آوري كنم :
    دو سه پست قبل نوشته بودي« کم کم عادت می کنی این عصاها و این پا یادگار جنگ هست .جیمی فکر می کرد به خاطر پای قطع شده اش هست و ... » خواننده مي فهمه كه يك پاي جيمي قطع شده ...ولي در پايان داستانت:
    «جيمي...عصاهایی که زیر بغلش بود را کنار هم قرار داد و کنار آنها ایستاد با قدمهایی آرام ولی محکم از درب خانه بیرون رفت ...»
    اين چه معني ميده؟
    به هر حال از خوندن داستانت لذت بردم يادت باشه كه حتما" به نوشتن ادامه بدي و داستانهاتو براي ما هم بذاري ...موفق باشي وياحق

  2. این کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #82
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    سلام دوست عزيز و خسته نباشي ...
    پايان داستانت غير منتظره بود و انتظار نداشتم كه به اين زودي تموم بشه...براي داستانهاي بعدت حوادث بيشتري رو در طول داستان در نظر بگير ...ميدوني با اونهمه توصيفي كه از عشق سوزان جيمي و سوفيا داشتي ،خواننده انتظار اين پايان غم انگيز و سرد رو نداره...همه ميگن عشق اول يه چيز بي نظيره ...اونوقت اينطوري كه تو تمومش كردي واقعا" به قول خودت يك افسانه و داستان مثال زدني ميشه ...
    در كل داستان توصيف هاي لطيفي بكار بردي كه جاي تحسين داره و از اين جملات خيلي خوشم اومد «کاش سرگذشت زندگی اش را آنقدر پر رنگ ننوشته بود که حالا هیچ پاک کنی نتواند آنرا پاک کند...»
    ولي در انتها خيلي با شتاب داستانتو تموم كردي ...
    يك نكته رو هم ياد آوري كنم :
    دو سه پست قبل نوشته بودي« کم کم عادت می کنی این عصاها و این پا یادگار جنگ هست .جیمی فکر می کرد به خاطر پای قطع شده اش هست و ... » خواننده مي فهمه كه يك پاي جيمي قطع شده ...ولي در پايان داستانت:
    «جيمي...عصاهایی که زیر بغلش بود را کنار هم قرار داد و کنار آنها ایستاد با قدمهایی آرام ولی محکم از درب خانه بیرون رفت ...»
    اين چه معني ميده؟
    به هر حال از خوندن داستانت لذت بردم يادت باشه كه حتما" به نوشتن ادامه بدي و داستانهاتو براي ما هم بذاري ...موفق باشي وياحق
    ممنون دوستم
    داستان اولم بود و خودت میدونی دیگه
    منظورم از ایستادن و قدم های محکم همون راه رفتن با عصا بود .نه اینکه با دوپایش این کارها رو انجام داده باشه
    خیلی ازت ممنونم دوستم دارم دومی رو مینویسم فعلا درگیرش هستم
    واقعا نوشتن تجربه میده به آدم . الان احساس میکنم پخته تر شدم توی نوشتن
    ایشالله دومی بهتر از این بشه

  4. این کاربر از vahidhgh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #83
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    از تمام برو بچه های پی سی هم ممنونم که داستانم رو خوندن
    امیدوارم تو نوشته های بعدی کمتر اشتباه و خطا داشته باشم
    نمیدونم نیازی به گذاشتن همه داستان در یک فایل هست یا نه ؟ ولی اگه کسی بود بگه واسش بذارم

  6. این کاربر از vahidhgh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #84
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض

    خسته نباشی وحید جان و ممنون .

    بی زحمت کل داستان رو در قالب یه فایل ورد برام بفرست تا بصورت مناسبی به پی دی اف تبدیلش کنم و در تاپیک بصورت پیوست قرارش بدم .
    تاپیک برای مدتی باز می مونه تا اگه دوستانی نظری دارن ارایه بدن . بعد قفل میشه .

  8. این کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #85
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    خسته نباشی وحید جان و ممنون .

    بی زحمت کل داستان رو در قالب یه فایل ورد برام بفرست تا بصورت مناسبی به پی دی اف تبدیلش کنم و در تاپیک بصورت پیوست قرارش بدم .
    تاپیک برای مدتی باز می مونه تا اگه دوستانی نظری دارن ارایه بدن . بعد قفل میشه .
    منم ممنونم
    در اولین فرصت میفرستم محمد جان

  10. #86
    حـــــرفـه ای Mohammad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    پست ها
    9,311

    پيش فرض دانلود داستان در قالب PDF

    دوستان می تونن کل داستان رو در قالب فایل PDF از پیوست دانلود کنن .
    با تشکر از vahidhgh عزیز

  11. 4 کاربر از Mohammad بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 9 از 9 اولاول ... 56789

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •