تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 9 از 43 اولاول ... 567891011121319 ... آخرآخر
نمايش نتايج 81 به 90 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #81
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aftabkhanom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    374

    پيش فرض معرفي يك كتاب

    ارغنون ساز فلك

    تاليف: شهرزاد فرخ كيش (رضايت)
    ناشر: نشر موعود
    چاپ اول: 1376


    ارغنون ساز فلك يا پژوهشي در موسيقي سنتي ايران ، تاليف شهرزاد فرخ كيش ، عنوان كتابي است كه ابعاد گوناگون موسيقي ايراني را مورد بررسي و پژوهش قرار مي دهد.

    از جمله مباحث ارزنده اي كه در اين كتاب مورد برسي قرار گرفته است مي توان به موارد زير اشاره كرد :
    تقسيم بندي دستگاههاي موسيقي ايران
    تقسيم بندي آوازهاي ايراني
    ساز شناسي
    تعريف هايي از فرم ها و اصطلاحات موسيقي ايران
    خانم فرخ كيش در مقدمه اين كتاب ، به طور مختصر به معرفي خود پرداخته است كه به شرح زير مي باشد:
    در طفوليت استعداد و علاقه زيادي به موسيقي داشتم. پدرم در نواختن ويولن تبحر خاصي داشت و اكثر اوقات فراغت خود را با مرحوم شاپور نياكان و ديگر دوستان همرديف، همنشين بود و به علت موقعيت شغليش صحيح نبود كه هنر خود را در مجامع عمومي عرضه نمايد. از طرف ديگر عمويم مرحوم حسن فرخ كيش يكي از خدمتگذاران صديق موسيقي ايراني بود كه آقاي نصيري فر در جلد دوم كتاب "مردانِ موسيقي سنتي ايران" در اين زمينه توضيح داده است.
    در اين خانواده من آشنايي نسبي به رديف هاي موسيقي ايراني پيدا نمودم. قبل از تحصيلات دانشگاهي عميق تر به بررسي موسيقي ايراني پرداختم و پس از فارغ التحصيل شدن و ازدواج به تشويق همسرم در جهت فراگيري علمي موسيقي ايراني نزد اساتيدي به تملّذ پرداختم كه شاخص ترين آنها مرحوم استاد ، شادروان محمودي خوانساري بود و من قبل از فراگيري هنر، انسانيت را از وي آموختم و به اعتقاد خودم تا آخرين لحظه حيات در هنر موسيقي ايراني طلبه اي بيش نخواهم بود.


    مولف علت اصلي تاليف اين كتاب را در اختيار قرار دادن تجربه خويش براي ديگران عنوان مي كند كه نسل هاي جوان تر از خود با تكيه بر اين تجربيات ، هرچند آزموده ديگران باشد ، از خطاها بپرهيزند و سريع تر به مقصود خود برسند.

    ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنرست
    چون از این قصه ننالیم و چرا نخروشیم
    حافظ
    Last edited by aftabkhanom; 20-06-2007 at 15:07.

  2. #82
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aftabkhanom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    374

    پيش فرض موسيقي در دوران هخامنشي


    موسیقی مذهبی
    بر اساس نوشته های هرودوت مورخ یونانی، مغان هخامنشی بدون همراهی ساز با نای سرودهای مذهبی می خواندند و از این نظر، نه مثل سرود خوانان بابلی و آشوری بودند و نه تحت تاثیر اقوام سامی. موسیقی این سرودها صرفآ موسیقی آوازی بود و نه موسیقی سازی.

    مشاهده می کنید که پرهیز از استفاده از ساز و آلات در موسیقی مذهبی از ادوار گذشته تاریخی وجود داشته و اثرات آن تا به امروز هم به چشم می خورد.

    مسئولیت اجرای سرودهای مذهبی با موبدان خوش آواز بوده و به قول "استرابو" دانشمند یونانی این نغمه ها منحصر به مفاخر پهلوانی و مناجات با یزدان بوده است. شایان ذکر است که امروزه بازمانده هایی از این آئین کهن هنوز هم در فرهنگ ایران دیده می شود.

    هرودوت همچنین می نویسد :

    "ایرانیان برای قربانی در راه خداوند و مقدسات خود، کشتارگاه و آتشکده ندارند و بر قبور مردگان شراب نمی پاشند. در عوض یکی از پیشوایان مذهبی حاضر می شود و یکی از سرودهای مذهبی را می خواند."

    موسیقی رزمی
    اما در دوران هخامنشی موسیقی نوع دیگری هم موجود بوده است. یکی از انواع دیگر، موسیقی رزمی با جنگی بوده است.

    گزنوفون دیگر مورخ یونانی در کتاب "سیروپیدیا" می نویسد :

    "کورش کبیر به عادت دیرینه، در موقع حمله به ارتش آشور سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند آنرا خواندند و بعد از پایان سرود، آزادمردان با قدمهای مساوی و منظم به راه افتادند. کورش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند."

    "کورش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است."

    این سروده ها برای بر انگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان اجرا می شد و گزنوفون اضافه می کند که :

    "کورش از کشته شدن سربازان طبری و طالشی مغموم شد و برای مرگ سربازان مازندرانی و طالشی سرودی خواند و این همان سرودی است که در ادوار بعد در مراسم موسوم به 'مرگ سیاوش' خوانده می شد."

    این مراسم هنوز هم در بین بسیاری از طوایف ایرانی وجود دارد و بنام "سوگ سیاوشان" یا "سووشون" معروف است و بقایای این آئین قدیمی حتی در مراسم آئینی ایران بعد از اسلام نیز دیده می شود.

    از دوران هخامنشی سازهایی باقیمانده است از آنجمله می تواند به کرنا، نی، شیپور، کوس (نوعی ساز ضربی)، درای و سنج اشاره کرد.

    در سال 1336 هجری شمسی در کاوشهای تخت جمشید در حول و حوش آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی، یک شیپور فلزی به طول 120 سانتی متر به دست آمد که شبیه کرنای است. قطر دهنه آن 50 سانتیمتر و جزو سازهای جنگی محسوب می شود.

    موسیقی مجلسی
    اما نوع دیگری از موسیقی بنام مجلسی نیز در آن روزگار مرسوم بوده است. موسیقی مجلسی یا همان بزمی از دیر باز در تمدن ایران وجود داشته است. آوازهای فراغت، سرودهای شادی و سرور، در جلسات بزم بکار می رفت و سازهای ویژه و شیوه اجرای خاص خود را داشت.

    گزنوفون و هرودوت هر دو از این نوع موسیقی نام برده اند و دیگر مورخ یونانی "آتنه" در این باره نوشته است که :

    "در جشن مهرگان که در حضور شاهنشاه هخامنشی برگزار می شد، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه هایی در مجلس شرکت می کردند و خوانندگان و نوازندگان در آن جشن ها سهم اساسی داشتند."

    هرودوت از وجود تعداد زیادی موسیقیدان در عصر هخامنشی یاد می کند و می نویسد که آنها در دربار نیز زندگی می کردند و در روزهای جشن همچون مهرگان، سده، نوروز و ... به دربار خوانده می شدند و شادی و سرور برپا می کردند.

    گزنوفون نیز می نویسد :

    "کورش برای کیاخسار تعدادی از موسیقیدانها را برگزید ... اسکندر مقدونی از خزانه کورش 320 فقره اسب و آلات موسیقی را بدست آورد ..."

    و جالب اینجاست که در سفرنامه فیثاغورث نیز به مراسم تاجگذاری داریوش اشاره شده است :

    "حدود 360 دختر خنیاگر (نوازنده یا خواننده) به آوزاخوانی و نوازندگی می پرداختند."

    منبع: گفتگوی هارمونیک

  3. #83
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    سلام دوست عزیز. موضوع جالبی را آغاز کرده اید. پیشنهاد من اینست که تاپیک جداگانه ای به نام " کتابهای موسیقی" ایجاد کنید و پستهای مربوط به ان را در آنجا قرار دهید. من هم تلاش میکنم که در صورت نیاز کمک کنم.
    با تشکر

  4. #84
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aftabkhanom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    374

    پيش فرض

    سلام دوست عزیز. موضوع جالبی را آغاز کرده اید. پیشنهاد من اینست که تاپیک جداگانه ای به نام " کتابهای موسیقی" ایجاد کنید و پستهای مربوط به ان را در آنجا قرار دهید. من هم تلاش میکنم که در صورت نیاز کمک کنم.
    با تشکر

    سلام
    باشه حتما اين كار رو انجام مي دم.
    ولي اگه دير شد شما شروع كنيد من هم كمك مي كنم.
    Last edited by aftabkhanom; 23-06-2007 at 15:21.

  5. #85
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aftabkhanom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    374

    پيش فرض گروه موسيقي "كامكارا"

    حسن کامکار : بنیان گذار گروه موسیقی کامکارا


    حسن کامکار" در سال 1302 به دنیا آمده و در سال 1370 دار فانی را وداع گفت .
    وی در ارکستر موسیقی نظامی سنندج کردستان فعالیت داشت و علاوه بر آن به تدریس موسیقی ایرانی پرداخته و نوازندگی ویولون و نواسازی را انجام می داد .
    گرد آوری نواهای موسیقی های محلی مناطق مختلف کردستان از دیگر فعالیت های او بوده است .
    وی همچنین به گرد آوری نواهای موسیقی محلی مناطق مختلف کردستان پرداخته که قطعه ای در "ماهور" با شعر حافظ و نواری از این گروه که در سال 1364 با صدای بیژن کامکار منتشر شد از جمله کارهای معدودی است که از او به جای مانده است .
    او همچنین به عنوان استاد تمام پسران خود که هم اکنون گروه کامکارها را تشکیل می دهند،عمل کرده است اگر چه هر کدام ازر اعضای کامکارها از اساتید دیگری نیز بهره گرفته اند.
    گفتنی است نخستین اجرای این گروه در سنندج به صورت وی اشاره کرد که از آن پس این گروه در خارج و داخل برگزارکنسرت های متعددی رابرگزار می کنند که از آن جمله می توان به اجرای برنامه در شهرهای گوناگون اروپا ،امریکا ،کانادا و ...اشاره کرد


    اردشیر کامکار : نوازنده کمانچه


    اردشیر کامکار به سال 1341 در شهر سنندج به دنیا آمد
    و از سن 7 سالگی تحت نظر و آموزش پدر به آموختن ویولون پرداخت و در سن 10 سالگی همراه ارکستر (( باربد )) فرهنگ و هنر استان کردستان کنسرت هایی در تهران و شهرستانها اجرا نمود و در همان ایم ساز کمانچه را نیز در کنار ویولون فرا گرفت و اجرای قطعات و ردیفهای استاد صبا را با کمانچه و ویولون نزد پدر آموخت .
    در سن 19 سالگی ادامه ی فعالیت نوازندگی خود را با کمانچه در گروه (( عارف )) و (( شیدا )) به سر پرستی محمدرضا لطفی پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده پی گرفت .
    وی ردیف های موسیقی سنتی را نزد محمدرضا لطفی و پشنگ کامکار فرا گرفت .
    مشغله اصلی ذهن این نوازنده جوان و اساس کوشایی او متوجه تکامل امکانات موسیقیایی و کشف امواج صوتی جدید برای ساز سنتی کمانچه می باشد .








    از جمله :
    اجرای آثار صبا با ساز کمانچه به همراهی سنتور و تنبک و هم چنین کنسرتو برای کمانچه و ارکستر که حاصل کار مشترک او با ارسلان کامکار است .
    دوستان این مطلب رو من از کتاب : مردان موسیقی سنتی و نوین سنتی ایران برداشتم .
    اگر کمی کاستی یا اشتباهی در مطالب دیده اید برام بنویسید و اگر مطلب بهتری دارید به من میل بزنید .


    هوشنگ کامکار : آهنگساز و مدیر گروه


    هوشنگ کامکار در سال 1325 در سنندج به دنیا آمد
    موسیقی را نزد استاد پدرش حسن کامکار آموخت و مدت 2 سال در هنرستان عالی موسیقی تهران به تحصیل موسیقی پرداخت .
    در سال 1354 به اخذ درجه لیسانس در رشته آهنگسازی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نایل آمد و سپس در کنسرئاتوار سانتاچی چیلییای رم به تحصیل کنترپوان و فوگ پرداخت و درجه لیسانس موسیقی را در ایالات متحده آمریکا از دانشکده سانفرانسیسکو دریافت نمود .
    آثار موسیقائی منتشر شده ی او به سبک موسیقی ملی ایران عبارتند از نوارهای کاست : بهاران آبیدر ، گل همیشه بهار ، کجائید ای شهیدان خدائی ، پیروزی بهمن ، موسیقی پل آزادی ، در گلستانه ، به یاد حافظ ، برتارک سپیده و شباهنگام . در میان ساخته های هوشنگ کامکار (( کجائید ای شهیدان خدائی )) که بر اساس اشعار مولانا و برای ارکستر سمفونیک ساخته شده و موسیقی متن فیلم (( پل آزادی )) را میتوان نام برد که در دومین جنشواره سینمائی فجر برنده ی جایزه اول شده است . ایشان همچنین سرپرست گروه کامکارها می باشند. از اعتقادات جالب ایشان این است که به خواننده به چشم یک ساز نگاه می کنند. و به همین علت در گروه کامکارها خوانندگان هم از خود خانواده کامکارها هستند. برجسته ترین اثر ایشان آلبوم در گلستانه با صدای شهرام ناظری و اشعار سهراب سپهری می باشد. تالیفات او عبارتند از : ترجمه ی کتاب ارکستراسیون اثر ریمسکی کورساکوف ، فوگ و انواسیون اثر جان ورال ، هارمونی قرن بیستم اثر پرسی چتی و موسیقی کلاسیک - رمانتیک کنترپوان مُدال اثر دیوید بویدن .


    بیژن کامکار : نوازنده دف

    سال تولد : 1328
    محل تولد : سنندج


    مقدمات موسیقی را نزد پدرش فرا گرفت و از 6 سالگی متوجه شد دارای صدایی خوش و زیبا می باشد
    لذا ازهمان دوران همکارای خود را در این استان با برنامه کودک آغاز کرد .
    وی تا سن 26 سالگی تمام تجربیات و معرفت موسیقی را در کنار خانواده و رادیو سنندج و فذهنگ و هنر این استان کسب می کند و این سالهای پر باری هنری بیژن کامکار است که پایه اصلی برای وی می گردد.
    در سال 1353 بیژن کامکار به تهران می آید و در دانشکده هنر های زیبا برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی ثبت نام می نماید و همزمان با تحصیل ، همکاریش را با گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا شجریان و شهرام ناظری می پردازد سپس همکاری خود را در گروه عارف شروع و بعد از انقلاب در تولید کاست هایی به نام چاوش و در شرکت روح افزا به عنوان خواننده فعالیت می نماید که حاصل آن 20 نوار کاست می باشد
    ساز اصلی بیژن تار می باشد ولی در گروهای شیدا و عارف با نواختن رباب و در بسیاری از کارها تنبک و دف را برگزیده و همکاری می کرده که نواختن دف بسیار مورد توجه واقع شده .
    وی در زمینه خونندگی آثاری از هوشنگ کامکار مثل : کجائید ای شهیدان و قطعه حصار از حسین علیزاده و ضربی خزان از ارسلان و چند کاست دیگر بوده است .
    در خلال سالهای بعد از انقلاب کنسرتهای بسیاری در ایران و کشور های خارج نظیر : آلمان / سوئیس و بلژیک برای معرفی دف و موسیقی سنتی ایران نمود که خوانندگان آن محمدرضاشجریان و شهرام ناظری بوده اند / وی از هنرمندانی چون : دکتر داریوش صفوت / محمدرضا لطفی و تمام همکارام گروه شیدا و عارف و خانواده هنرمندش استفاده شایانی پیشبرد هنر خود نموده است .


    پشنگ کامکار : نوازنده سنتور


    پشنگ کامکار در سال 1330 درشهر سنندج دیده به جهان گشود وی در 12 سالگی موسیقی را نزد پدرش استاد حسن کامکار فرا گرفت ردیف های استاد صبا را به خوبی نزد پدرش آموخت ومدتی در هنرستان سنندج تدریس نمود چهار سال با رادیو سنندج همکاری داشت
    در آزمون باربد که به همت استاد نورعلی برومند برگذار شد مقام اول سنتور نوازی را به دست آورد وی مدت 4 سال نیز در رادیو تهران همکاری داشت و یکی از بنیان گذاران گروه شیدا به سر پرستی استاد محمدرضا لطفی بود که در این گروه به عنوان تکنواز سنتور فعالیت داشت .
    استاد کامکار در زمینه آموزش سنتور تجربه ای 30 ساله دارد و کتابهایی نیز در این زمینه به رشته تحریر در آورده است از جمله : یک دوره ردیف / مجموعه تصنیف و ترانه در دستگاه ماهور / سه گاه و چهارگاه تصنیف میرزا عبدالله برای سنتور استاد همچنین از بنیان گذاران و اعضای گذاران و اعضای گروه استثنای کامکارها
    می باشد و به عنوان تک نواز سنتور در این گروه جالب موسیقی که همه ی اعضای آن از یک خانواده می باشند.


    ارسلان کامکار : نوازنده ویولون کلاسیک و عود


    اصول مقدماتی موسیقی را از پدرش،حسن کامکار، فرا گرفت. و از همان دوران کودکی در سنندج در گروههای موسیقی مشغول فعالیت شد.
    بعدها به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبا به تحصیل موسیقی پرداخت. بعد از اتمام تحصیل همکاری خود را با ارکستر سمفونی تهران به عنوان نوازنده ویولن آغاز نمود. هم اکنون نیز یکی از مهره های ارزشمند این ارکستر محسوب می شود.
    وی علاوه بر ویولن که ساز اول او به حساب می آید در نواختن عود نیز توانایی بسیاری دارد. ارسلان کامکار آثار زیادی را نیز آهنگسازی نموده است که از آن جمله می توان به زردی خزان، شوریده دل، جاده ابریشم، شباهنگام(اثری بر اساس اشعار نیما یوشیج با همراهی هوشنگ کامکار)، افسانه سرزمین پدریم و ... اشاره کرد.



    اردوان کامکار : نوازنده سنتور



    اردوان کامکار در سال 1347 در سنندج متولد شد
    موسیقی را از همان دوران کودکی مثل برادرانش نزد پدر هنرمندش آموخت و ساز سنتور را انتخاب و با پشتکار و راهنمایی های بی دریغ پدر فراگرفت .
    وی در سن 16 سالگی پیش از رفتن مدرسه وارد گروه نوجوانان فرهنگ و هنر سنندج شد و تا سال 1375 در آن گروه فعالیت داشت و در کنسرت ها و جشنواره های متعدد فرهنگی و هنری شرکت می کرد.
    پس از چندی برای ادامه کار به طور جدی تر در تهران سنتور نوازی را در محضر برادرش پشنگ کامکار ادامه می دهد و از طریق نوار کاست و رفت و آمد با دیگر استادان این سا از سبک و سیاق آنان استفاده شایانی می برد
    اردوران کامکار به ردیف های موسیقی و حالت های نواختن و تکنیک های نواختن موسیقی آوازی ایران تسلط کامل دارد .
    در اجراهای مختلفی همراه ارکستر سنفونیک تهران حضور داشته .
    وی تا به حال قطعاتی برای سنتور تصنیف کرده است که از شیو ه و تکنیکی کاملا نوین برخوردار است از
    جمله : تکنوازی در (( ماهور )) و (( اصفهان )) و همچنین کنسرتینو و ارکستر که حاصل کار مشترک او با برادرش هوشنگ کامکار می باشد .


    ارژنگ کامکار : نوازنده تنبک


    ارژنگ کامکار به سال 1335 در شهر سنندج متولد گردید و نواختن را انتخاب و آن را فرهنگی سنندج شرکت از پدرش فرا می گیرد . وی تا سال 1354 در برنامه های مختلف هنری داشت تا اینکه در این سال به تهران می آید و بعد از اتمام تحصیلات متوسطه به دانشگاه هنر های زیبا رشته نقاشی می رود و در این رشته مشغول تحصیل می گردد .وی در سال 1355 به رادیو ایران می رود و همراه با گروه (( شیدا )) به رهبری محمدرضا لطفی همکاری می نماید .
    کار اصلی ارژنگ کامکار نقاشی است که خودش بیشتر به آن گرایش دارد
    ولی به نواختن ضرب ( تنبک ) هم می پردازد.


    Last edited by aftabkhanom; 23-06-2007 at 15:28.

  6. #86
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aftabkhanom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    374

    پيش فرض موسيقي ايران در زمان ساسانيان

    بهتر بود من اين مطلب را قبل از هخامنشيان قرار مي دادم ...

    عهد ساسانيان يكي از درخشان‌ترين دوره‌هاي موسيقي و سازایرانی است. پادشاهان ساساني براي موسيقي و موسيقيدان جايگاهي والا قائل بودند و به موسیقی و ساز ایرانی علاقه‌ايي وافر داشتند، به‌گونه‌اي كه حتي به هنگام شكار نيز از لذت شنيدن موسيقي خود را محروم نمي‌كردند و همواره گروهي خنياگر و رامشگر را با خود همراه مي‌بردند.

    از همين روست كه در آثار باقي مانده از آن دوران، اغلب در كنار صحنه‌هاي مربوط به شكار، خنياگران و نوازندگان را نيز مي‌توان مشاهده كرد.

    دكتر اون والان در رساله‌اي كه در سال ‌١٩٢٢م. در پاريس به چاپ رساند و كريستين‌سن، خاورشناس دانماركي، در دو كتاب‌ خود موسيقي در عهد ساسانيان و ايران در زمان ساسانيان به نكات شايان توجهي درباره آلات موسیقی ایرانی در دوره ساساني اشاره كرده‌اند.

    علم موسيقي به علت اهميتي كه در دوره ساساني يافت، توانست به حد اعلاي خود برسد، به گونه‌اي كه كشيشان و روحانيان بزرگ مسيحي از امپراتوري رم شرقي براي فراگرفتن آهنگ‌هاي موسیقی و ساز ايراني به پايتخت ايران مي‌آمدند. پيشرفت اين علم به آنچنان درجه‌اي رسيد كه دوره ساساني را به عصر طلايي موسيقي ايران بدل نمود. در اين زمان ايرانيان نه تنها موسيقي را با نت ثبت مي‌كردند، بلكه براي آوانويسي نيز الفبايي داشتند كه آن را ويسب دبيره مي‌ناميدند. با اين الفبا مي‌توانستد هر نغمه و آوايي را در ارتبط با انسان، ساز و حتي طبيعت از غريو تندر، شرشر آبشار، خش‌خش شاخصار درختان تا صداي جانوران را نگاشته و نمايش دهند.

    محمد پور اسحاق، معروف به ابن‌النديم‌الوراق، كه در سال ‌٣٧٨ هـ.ق برابر ‌١٠١٢م. در گذشته است، شمار‌ نقش‌هاي اين الفبا را تا ‌٣٦٠ نشانه عنوان كرده است.


    قبل از اين خط، اختراع نوع ديگري از الفبا را به زرتشت منسوب مي‌كنند كه كش ‌دبيره نام داشته و با آن مي‌توانسته‌اند زبان ملت‌هاي ديگر، صداي جانوران، نواي مرغان و آوازها را بنگارند...(ادامه در مطلب بعدي)


    ...تعداد حروف اين الفبا را يك صد و شصت مي‌دانند كه هر حرف و صدا نشانه جداگانه‌اي داشته است. ابوتراب رازاني در كتاب موسيقي در دوره ساسانيان مي‌نويسد:” ... ژان ژاك روسو فيلسوف فرانسوي نمونه كاملي از موسيقي با نت ايراني را از سياحتنامه شاردن جهانگرد فرانسوي گرفته ودر آثار خود نقل كرده است“.

    موسيقي ايران در اين دوره به دستگاه‌هايي تقسيم مي‌شده است كه اعراب آن را اقتباس كردند و ”مقام“ ناميدند. مهدي بركشلي در كتاب انديشه‌هاي علمي فارابي آورده است:”ريشه‌هاي گام‌هاي امروز مشرق زمين را نيز بايد از موسيقي زمان ساسانيان دانست“.

    باربد موسيقي‌دان، بربط نواز و خواننده‌ عهد ساساني دربار خسرو پرويز بر اساس لباب الالباب ”نواء خسرواني را در صورت آورد“. او، به نقل از مسعودي كه وي نيز از ابن خردادبه نقل مي‌كند، بزرگ‌ترين موسيقي‌دان زمان خسرو پرويز بوده ... و هرگاه واقعه‌اي ناگوار رخ مي‌داد، به گونه‌اي كه كسي را جرأت بيان آن نبود، وي را آگاه مي‌كردند و او در آن باره آهنگي مي‌ساخت و مي‌خواند و مي‌نواخت تا خشم پادشاه فروكش كند. معروف است كه باربد به تعداد روزهاي سال ‌٣٦٠ نغمه يا دستان و براي روزهاي سي گانه ماه ‌٣٠ لحن و براي روزهاي هفته ‌٧ آهنگ خسرواني ساخته بود و برخي از اين نغمه‌ها هنوز هم در موسیقی ايراني به نام گوشه وجود دارند.


    از درخشش خنياگري در ايران عهد ساساني شواهد بسياري در دست است. آنچنان كه گفته‌اند اردشير بابكان ”خنياگران“ را در طبقه سوم مملكت قرار داد. در اين طبقه پزشكان، دبيران، خنياگران و شاعران و اخترشناسان قرار داشتند. در شرح ديگري درباره تقسيم بندي جامعه به هفت رده (اين نيز به اردشير منسوب است) آمده‌است كه يك رده به آوازه خوان‌ها و خنياگران و نوازندگان تعلق داشته‌است. در داخل اين طبقات، درجات متمايزي وجود داشته بطوري كه يك نوازنده درباري درجه دوم حق داشت از همراهي كردن يك آوازه‌خوان درجه يك حتي اگر به فرمان شاه بود، سرپيچي كند.


    از آنجايي كه مساله اصل و نسب در اين رده اهميتي نداشت، شايستگي و گذراندن آزمون‌هاي سخت حرفه‌اي با اثبات كمال هنري مي‌توانست به بالاتر رفتن مقام خنياگران و نوازندگان بيانجامد. عبد الكريم شهرستاني، متوفي در سال ‌٥٤٧ هجري، در كتاب ملل و نمل اشاره دارد كه در آن دوره به علت اهميت زياد اين هنر، براي آن وزيري مخصوص و وزارتخانه‌اي خاص در نظر گرفته شده بود.


    به طور معمول شاه را گروهي از شاعران در مجالس شكار همراهي مي‌نمودند و به علت علاقه وافر پادشاهان ساساني به شكار، اغلب هر يك از ايشان مراسم شكار شاهانه را در غالب شعر توصيف ‌مي‌كردند. از آنجايي كه غالباَ گروه‌هاي نوازنده و خواننده در دسته‌هاي بزرگ نيز در مجلس شكار شاهانه شركت مي‌جستند، اركستر بزرگي برپا و اين شعرها به همراه نوعي اختلاط سازهاي گوناگون با استفاده از اصول هماهنگي يا هارموني در مجلس خوانده مي‌شد.


    به نقل از فريدون جنيدي در كتاب زمينه شناخت موسيقي ايران ”خسروپرويز با گروهي مركب از هزار و صد و شصت بنده ژوبين به دست پياده، هزار و چهل مرد شمشير به دست، هفتصد نفر بازدار (باز شكاري)، سيصد نفر سوار با پوز پلنگي‌هاي دهان به زنجير و ... دوهزار نفر رامشگر به شكار مي‌رفت.

    پس اندر ز رامشگران دو هزار همه ساخته رود روز شكار“

    در شاهنامه آمده است كه بهرام گور نيز به هنگام شكار بر شتري نيرومند چهار ركاب استوار مي‌كرد و خود بر ركاب‌هاي زرين آن برمي‌نشست و كنيزكي رامشگر چنگ‌نواز را بر ركاب‌هاي سيمين مي‌نشاند تا در بيابان و به دنبال نخچير از نواي او بهره‌مند شود.

  7. #87
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aftabkhanom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    374

    پيش فرض بحثي درباره ي نام هاي گوناگون تنبك در طول تاريخ

    چكيده: تنبك از نظر نوازندگي (انگشت گذاري)، رنگهاي صوتي و ساختمان فيزيكي اش (در عين ظاهري ساده)، يكي از پيشرفته ترين و پيچيده ترين سازهاي كوبه اي پوستي دنيا محسوب مي شود، به ويژه كه در دهه هاي اخير با همت تنبك نوازان پيشرفت شاياني كرده است و در اين ميان بايد به حسين تهراني، پدر تنبك نوازي نوين ايران اشاره كرد، زيرا آغاز حركت با او بوده است. در اين مقاله هدف بررسي نام هاي گوناگون تنبك در طول تاريخ است.
    مقدمه: تنبك از نظر سازشناسي جزو "طبل هاي جام گونه" است و جالب است اشاره كنيم كه بنا بر پژوهش هاي اخير نگارنده، برخي از طبل هاي جام گونه، هم از نظر ساختمان فيزيكي و هم از نظر لغوي شباهت به تنبك ايران دارند. در اين مقاله نام هاي گوناگون تنبك در طول تاريخ بررسي شده و حتي به رد پاي تنبك ايراني در ديگر ممالك تا حد اطلاع نگارنده اشاره مي شود. همچنين در اين مقاله از پژوهش هاي ديگران استفاده شده و تا آنجايي كه امكان پذير بوده است، مراجع را ذكركرده ايم تا حقي از كسي پايمال نگردد.

    بحث لغوي: به طور كلي اطلاق كلمه ي "ضرب" به اين سازایرانی كوبه اي پوستي غلط است، البته نه به خاطر عربي بودن اين واژه. اگر به فرهنگهاي گوناگون فارسي مراجعه كنيم، براي اين واژه معني هاي بسياري نوشته اند كه يكي از آنها "زدن" است. با در نظر گرفتن معني هاي گوناگون اين واژه، ممكن است بگوييم كه چون عمل "زدن" روي اين سازایرانی انجام مي گيرد، آن را "ضرب" گفته اند. آنگاه بلافاصله اين پرسش مطرح مي شود كه مگر"سه تار" را كه آن هم يك ساز ايراني است، "نمي زنند"؟ پس چرا به آن "ضرب" نمي گويند. دكتر ضياءالدين سجادي (استاد دانشگاه) در مقاله بحث لغوي كتاب آموزش تمبك (تهراني)، ص 35، نوشته است: "... ضرب هم كه به اين آلت موسيقي گفته شده ظاهراً به مناسبت آن است كه اصول ضرب و آهنگ را با آن نگاه مي داشتند." و اين قول براي توجيه اين واژه به حقيقت نزديكتر است (بر گرفته از كتاب تنبك و نگرشي به ريتم از زواياي مختلف، نوشته ي بهمن رجبي) و در تتميم اين قول بايد بگوييم كه با "سه تار" و ساير آلات مشابه آن، "اصول ضرب و آهنگ" را نگاه نمي داشتند و فقط با تنبك (مهم ترين ساز كوبه اي پوستي ايران) و ديگر آلات مانند دف (معرب دپ) و دايره (با نام باستاني "داره") "اصول ضرب و آهنگ" را نگاه مي داشتند و غرض از نگهداري "اصول ضرب و آهنگ" همانا حفظ "ايقاع" (اصطلاح قديمي ريتم دوري) است و ايقاع در موسيقي حكم عروض را دارد در شعر، گرچه ضرورتاً "ايقاع" از عروض دقيق تر است. اسم پهلوي اين سازایرانی "دُمبَلَگ" است. چنانچه در لغت نامه آمده است: "دمبلگ: يكي از ساز-هاي رايج در دربار خسروپرويز كه به صورت طبل كوچكي است. (از ايران در زمان ساسانيان، كريستن سن، ص 506)، صورت قديمي دمبك." در ضمن در كتاب چشم انداز موسيقي ايران نوشته ي ساسان سپنتا، ص 294 به نقل از كتاب خسروو غلام، تصحيح اون والا، ص 28 آمده است: "... قديميترين متني كه نام اين سازایرانی آمده متن پهلوي "خسرووغلام" است كه به صورت "دُمبَلَك" به خط پهلوي ذكر شده است." همچنين در كتاب تنبك و نگرشي به ريتم از زواياي مختلف، نوشته ي بهمن رجبي، ص 15 آمده است: "دكتر مهدي فروغ در يكي از نوشته هاي خود، اشاره اي دارد به اينكه در دوران ساسانيان، به يك نوع سازایرانی ضربه اي كه شبيه به تنبك امروزي بوده است، "دُنبَلَك" يا "دُمبَلَك" مي گفتند و "دنبك" و "دمبك" واژه اي است پهلوي، و احتمال دارد كه "دنبك" و "دمبك" صورت تغيير شكل يافته ي آن باشد." در همين كتاب به بيش از 20 نام گوناگون تنبك اشاره مي شود. آنچه مسلم است كثرت اين نام ها نشان از كاربرد اين سازایرانی در زمان ها و مكان هاي گوناگون دارد. يكي از همين نام ها كه در فرهنگ هاي گوناگون اشاره شده است "تَبَنگ" مي باشد.

    دكتر محمد معين به نكته ي جالبي اشاره كرده است: "از شرح آنندراج چنين بر مي آيد كه "تنبك" و "دنبك" تغييري است از همان تبنگ..." در ضمن در كتاب ها و ديوان هاي شعر چندين شاعر به نام هاي گوناگون تنبك اشاره شده است كه ما به دو تا از آنان اشاره مي كنيم: "خدايا مطربان را انگبين ده براي ضرب دستي آهنين ده" – مولوي "تنبك محفل ارباب وفا را بردار بلبل باغ دلي، شور و نوا را بردار" – ميرنجات در اينجا به موضوعي ديگر اشاره مي كنيم: تنبك علاوه بر موسيقي سنتي امروز ايران، در موسيقي نواحي ايران نيز نواخته مي شود. در اينجا نيز تنوع اسمي وجود دارد. شايد جالب باشد بگوييم كه نام اين سازایرانی در استان هرمزگان "تمپك" است، كه به نظر نگارنده از حيث بحث لغوي با همين نام "تمپو" نبايد بي ارتباط باشد. رد پاي سازهاي مشابه تنبك در ديگر نقاط دنيا نيز مشاهده مي شود. مثلاً سازي شبيه تنبك در كشمير با نام "تنبك نَري" نواخته مي شود و "نري" در زبان محلي آنجا به معني سفالي است. همچنين سازي به صورت يك جفت تنبك در مالزي با نام "گِدُمبَك" نواخته مي شود. گفتني است كه "تمپو" ي تركيه كه از نظر ساختمان و نحوه ي نوازندگي با "تمپو" ي مصري كمي اختلاف دارد، "دومبِلِك" ناميده مي شود كه در حقيقت لهجه اي از نام باستاني "دمبلك" است. در آخر اشاره مي كنيم كه سازي مشابه "تمپو" در يونان نواخته مي شود و نامش "توبِلِكي" است. در معني واژه ي تنبك دو نظر وجود دارد. يكي مي گويد كه واژه ي تنبك از صداي اين سازایرانی، يعني از تركيب دو عبارت "تن" و "بك" به دست آمده است. و"تن" (يا "تم") صدايي است كه از نواختن ضربه اي به ناحيه ي مركزي پوست تنبك بيرون مي آيد و "بك"، نواختن ضربه اي به ناحيه ي كناره ي پوست (كتابهاي تهراني و رجبي). اين در حالي است كه محمد علي امام شوشتري، در كتابش، ايران گاهواره ي دانش و هنر، ص 141 نظر ديگري دارد: "... واژه ي تَنبوراز تيكه "تنب" و پسوند "ور" ساخته شده است. "تنب" به معني برآمدگي است و واژه ي "تنبان" به معني "سرين پوش" و "تنبك" ساز مشهور، ... همگي از اين ريشه اند...".


    نتيجه: از تمام مطالب بالا و با توجه به اين نكته كه "ضرب" و "تنبك" متداولترين نام ها براي اين ساز كوبه اي پوستي ايران است و "ضرب" نامي مناسب براي اين سازایرانی به نظر نمي رسد، اطلاق "تنبك" به اين سازایرانی بهترين پيشنهاد براي جلوگيري از چند اسمي بودن اين مهمترين ساز كوبه اي پوستي ايران است.


    منبع : هنر و موسيقي

  8. #88
    اگه نباشه جاش خالی می مونه aftabkhanom's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    374

    پيش فرض يادی از مرتضی نی داوود، خالق آهنگ مرغ سحر

    موسيقيدانان سنتی ايران که در فاصله جنبش مشروطيت و نخستين دهه از قرن جاری خورشيدی سر برآورده اند، همه پيش از هر چيز نوازنده بوده اند، هر چند که گهگاه به سراغ آهنگسازی نيز رفته اند.
    مهارت های فنی و گاه شگفتی آور اين نوازندگان، آن چنان جمع شنوندگان را مجذوب خود می ساخته که آهنگسازی آنها را غالبا از ياد می برده اند. درويش خان، ارسلان درگاهی، موسی معروفی و حبيب سماعی از اين گونه موسيقيدانان به شمار می روند.

    در کنار اينان به چهره برجسته ديگری بر می خوريم که استثنايی را پديد آورده است: مرتضی خان نی داوود ...

    از يک سو رغبت به آهنگسازی در او همپای شوق نواختن در غليان بوده و از سوی ديگر در ميان پيش درآمدها، چهار مضراب ها، رنگ ها و تصنيف های او که به گفته خودش به دويست فقره بالغ می شود، يکی از فراگيرترين و پر آوازه ترين تصنيف های قرن، می درخشد، تصنيف برانگيزاننده "مرغ سحر" که نام او را برای هميشه در تاريخ موسيقی ايران نگاه خواهد داشت.

    اگر چه می توان شعر پرخون، مرغ سحر، سروده محمد تقی بهار (ملک الشعرا) و سازگاری آن را با آرمان ملی و آزادی جويی مردم، پشتوانه شهرت و ماندگاری آن به شمار آورد، ولی از کارکرد زيبايی آهنگ نی داوود نيز نمی توان و نبايد غافل ماند. کما اينکه بهار متن های زيبای ديگری نيز برای پيوند با موسيقی سروده ولی هيچکدام شهرت و تاثير مرغ سحر را پيدا نکرده است.
    شعر و آهنگ، در مرغ سحر توانايی بيانی همانندی دارند و با دقتی هنرمندانه به هم پيوند خورده اند.

    موسيقی روان نی داوود، زبان کمابيش روشنفکرانه بهار را حتی برای مردم عادی دلپذير و دريافتنی ساخته است. جاذبه ماندگار مرغ سحر سبب شده که پس ار نخستين اجرا با صدای "ملوک ضرابی" (و نه آنگونه که می گويند، قمرالملوک وزيری) خوانندگان زن و مرد ديگری نيز آن را در بازساری های تازه بخوانند


    کشف بزرگ
    مرتضی نی داوود در سال 1279 و به روايتی ديگر 1280 خورشيدی در تهران و در خانواده ای اهل موسيقی زاده شد. پدرش " بالا خان" با تار و تنبک آشنايی داشت. مرتضی ابتدا در مدرسه به تحصيل دروس همگانی پرداخت، ولی ده يازده ساله بود که پدر با دريافت ذوق و علاقه به موسيقی در فرزند، او را به دست استاد معروف زمانه "آقا حسينقلی" سپرد.

    مرتضی خان دو سال نزد آقا حسينقلی و سه سال نزد برجسته ترين شاگرد او، درويش خان، رديف موسيقی سنتی و شيوه تار نوازی را آموخت و آن چنان پيش رفت که در کلاس درويش ختم توانست " تبرزين طلايی"، يعنی نشانی را که به شاگردان ممتاز داده می شد، به دست آورد.

    مرتضی خان هنوز بيست سالی بيش نداشت که خود کلاسی برای آموزش تار و رديف موسيقی بنياد کرد و کلاسی که پس از مرگ نابهنگام درويش خان توانست ادامه آموزش همه شاگردان او را نيز بر عهده بگيرد.

    در همين سال هاست که مرتضی خان بزرگ ترين کشف موسيقی خود را نيز آشکار می کند. او در يک محفل خصوصی، با صدای گرم دختر جوانی آشنا می شود که بعدها به رساترين صدای زنانه در عرصه موسيقی سنتی تبديل می گردد: قمرالملوک وزيری.

    مرتضی خان آموزش موسيقی او را بر عهده می گيرد و پس از آن که به شهر می رسد همکار جدايی ناپذير او باقی می ماند.
    بيشتر آنچه قمر از تصنيف و آواز از سال 1303 به بعد خوانده با تار شيرين و پر صلابت مرتضی نی داوود همراه بوده است.

    نی داوود از سال 1319، سال بنياد راديو ايران، به اين سازمان پيوست و در برنامه های مختلف موسيقی آن به همکاری و همنوازی با هنرمندان برجسته ای چون رضا محجوبی، علی اکبر شهنازی، حبيب سماعی، ابوالحسن صبا و موسی معروفی پرداخت.

    او طی ده سال همکاری تنگاتنگ با راديو، برای خوانندگان معروفی چون قمرالملوک وزيری، ملوک ضرابی، روح انگيز، اديب خوانساری، جواد بديع زاده و غلامحسين بنان تصنيف ساخته يا پا به پای آوازشان تار نواخته است

    مرتضی نی داوود در سال 1348 کار مهم ديگری را به انجام رسانيده و آن نواختن و ضبط نزديک به 300 گوشه از مجموعه رديف موسيقی سنتی ايران است که البته به دلايل نا روشن هنوز انتشار نيافته است.

    از ميان آفريده های او علاوه بر مرغ سحر، می توان از تصنيف هايی چون شاه من، ماه من، مرغ حق و آتش دل، و نيز پيش درآمد اصفهان ياد کرد که هنوز جاذبه خود را حفظ کرده است.

    گفتنی است که در سالهای پس از انقلاب، مرتضی حنانه، اين پيش درآمد او را به شيوه ای نو، برای ارکستر بزرگ تنظيم کرده که موسيقی اصلی سريال هزار دستان (ساخته علی حاتمی) است.

    مرتضی نی داوود در سال 1359، يکی دو سالی پس از انقلاب اسلامی رهسپار ايالات متحده آمريکا شد و ده سال پس از آن، يعنی در دوم مرداد ماه سال 1369 در سن نود سالگی و در ديار غربت چشم از جهان فرو پوشيد.


    ترانه مرغ سحر
    متن: محمد تقی بهار

    مرغ سحر ناله سر کن
    داغ مرا تازه تر کن
    ز آه شرر بار، اين قفس را
    برشکن و زير و زبر کن
    بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ
    نغمه آزادی نوع بشر سرا
    وز نفسی عرصه اين خاک توده را
    پر شرر کن، پر شرر کن
    ظلم ظالم، جور صياد
    آشيانم داده بر باد
    ای خدا، ای فلک، ای طبيعت
    شام تاريک ما را سحر کن
    ای خدا، ای فلک، ای طبيعت
    شام تاريک ما را سحر کن
    نو بهار است، گل به بار است
    ابر چشم ژاله بار است
    اين قفس چون دلم تنگ و تار است
    شعله فکن در قفس ای آه آتشين
    دست طبيعت گل عمر مرا مچين
    جانب عاشق نگه ای تازه گل از اين
    بيشتر کن، بيشتر کن، بيشتر کن
    مرغ بی دل ، شرح هجران
    مختصر کن مختصر کن مختصر کن!



    منبع : بي بي سي

  9. #89
    حـــــرفـه ای Actros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران-کرمانشاه
    پست ها
    10,356

    پيش فرض

    ممنون آفتاب خانوم مخصوصا واسه مرحوم حسن کامکار

  10. #90
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض راست پنجگاه

    این 3 ماهه خیلی کم کار بودم اشنالله که جبران میکنیم
    خدا خیرتان دهاد

    این دستگاه پرمسئله ترین آواز ایرانی است
    .
    چرا ؟
    چون این دستگاه مدتها به دلایلی اجرا نمی شده !
    چرا ؟
    چون این طور شایع شده بود که دستگاه واقعا مشکلی است و کسی را یارای از عهده بر آمدن آن نیست ؟! مگر استادان استخوان خرد کرده و ... !
    نخستین اجرای رسمی راست پنجگاه در جشن هنر شیراز در سال 55 در شیراز توسط هنرمندان ارجمند شجریان و لطفی انجام شد و البته از آن تاریخ تا کنون به نوعی "مد" شده است و همه هنرمندان سعی می کنند ، یک بار هم که شده آن را اجرا کنند تا مهارت خود بر ردیف موسیقی را به دیگران نشان بدهند
    .
    اما سوال اینجاست که مشکل اجرای راست پنچگاه چیست ؟

    از نظر پرده بندی راست پنجگاه کاملا شبیه ماهور است بطوریکه شنونده ناآشنا این دو را عموما اشتباه می گیرد .
    * جالب است بدانید از نظر اجرا با ساز ، اصولا آوازهایی مشکل ترند که فاصله بین پرده های آنها بیشتر باشد که شامل همایون و بویژه چهارگاه می شود . (که قطعا نوازندگان ساز ، مخصوصا تار نوازها این مطلب را تایید می کنند)

    پس فرق راست پنجگاه و ماهور چیست ؟

    راست پنجگاه دستگاهی است که تحریرها در آن پایین رونده هستند در حالیکه ماهور برعکس بالا رونده هستند .
    که این مسئله نیز قطعا نباید مشکلی باشد .
    اما تنها نکته ای که هنر راست پنجگاه می باشد مرکب نوازی و مرکب خوانی در آن است بطوریکه از قدیم رسم بوده که کسی که همه آوازها را به خوبی فرا می گرفته به عنوان پایان دوره راست پنجگاه را آموزش می دیده ، که نوعی تمرین برای مرکب خوانی نیز بوده است .
    ولی از آنجا که گام ماهور و راست پنجگاه دقیقا یکی است پس باید منطقا همان کارهایی که در راست می توان انجام داد در ماهور هم انجام داد که البته انجام هم می شود .
    یعنی در ماهور هم می توان مرکب خوانی های زیر را انجام داد :
    * از شکسته به افشاری
    - که بعدا می توان به عراق و از آنجا به بیات ترک هم رفت .
    * از دلکش به شور
    - و با اجرای گوشه های قرچه ، رضوی ، حسینی و ... ، همه گوشه های شور را اجرا کرد .
    - البته با ورود به شور عملا راه اجرای دشتی و ابوعطا هم باز می شود .
    * از راک به اصفهان
    - از اصفهان به مخالف سه گاه و ...
    - یا از اصفهان به عشاق و سپس شور رفت و ...
    که دقیقا همان کارهایی است که در راست پنجگاه هم انجام می دهند .
    اصولا مرکب نوازی بر پایه های علمی استوار است و با دانستن راه درست با تمرین می توان از همه دستگاهها به بقیه دستگاهها وارد و خارج شد .
    بنابراین می بینید که راست پنجگاه هیچ پیچیدگی نسبت به ماهور و یا سایر آوازها ندارد و این مطلب با اجراهای فراوانی که اخیرا نیز از آن انجام شده به اثبات رسیده است ؛ مانند :
    شجریان : راست پنجگاه – چشمه نوش - فریاد
    گلپا : اجرای خصوصی با میلاد کیایی در آمریکا
    ایرج بسطامی : فسانه با کیوان ساکت
    ناظری : (نیز چند سال پیش آن را اجرا کرده بود که نام آلبوم را فراموش کرده ام ).
    افتخاری : مقام صبر با مشکاتیان
    و... حتی با ساز هم بسیار اجرا شده که نمونه حاضر (آلبوم "بهار گلها" با اجرای هنرمندانه استادان جواد معروفی و همایون خرم) یکی از آنهاست و یا :
    احمد عبادی در آلبوم دو نواره .
    همایون خرم و جلیل شهناز در مجموعه 12 مقام .

    * پایان سخن اینکه به خاطر عدم آگاهی کافی عموم ، عده ای راست پنجگاه (و همچنین نوا) را در حد پیچیده ترین آواز ایرانی بالا برده اند و از دسترس هنرجویان آن را خارج کرده اند در حالیکه همانطور که گفته شد این مسئله اصولا واقعیت ندارد و یا دست کم به آن پیچیدگی های گفته شده نمی باشد و اگر آسان تر نباشد ، مشکل تر هم نیست .


    البوم بهار گلها
    جواد معروفی – همایون خرم
    دستگاه : راست پنجگاه

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    فعلا
    Last edited by mohammad99; 26-06-2007 at 23:31.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •