اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستای پینه بسته
بپرس ازش تا بگه
چه جور میشه سوخت وساخت
با بیست هزار تومن پول
اجاره خونه پرداخت
اجاره های سنیگین
خرج مدرسه ی ما
خرج معاش خونه
خرج دوای مینا
بپرس ازش تا بگه
چه جور میشه جنگ کرد
یا اینکه بی رنگ مو
موی سیاهو رنگ کرد
بپرس ازش تا بگه
چه جوری میشه جنگ کرد
با سیلی جای سرخاب
صورتا رو قشنگ کرد
وقتی که گفتند بابا
تو جبهه ها شهید شد
خودم دیدم یک شبه
چند تا موهاش سفید شد
می خوای بدونی چرا
نصف موهاش سفیده ؟
بپرس که بعد بابا
چی دیده ، چی کشیده !
یا میره دارو خانه
برای دوای مینا
یا میره سمساری
یا بهشت زهرا (س)
یه روز به دنبال وام
مامان میره بنیاد
یه روز به دنبال کار
پدر آدم در می آد!
هر وقت به مامان می گم :
طعم غذات عالیه
مامان با گریه میگه :
جای بابات خالیه
بعضی روزا که توی
خونه غذا نداریم
غذای روز قبلو
برا مینا میذاریم
مینا با غم می پرسه :
غذا فقط همینه ؟
مامان با گریه میگه :
بابات کجاست ببینه ؟
وقتی که بیست می گیرم
میاد پیشم میشینه
نوازشم می کنه
نمره هامو می بینه
میگم : معلمم گفت
که نمره هات عالیه
مامان با گریه میگه :
«جای بابات خالیه»
یه بار گفتم مامان جون
این آقا بقالیه
با طعنه گفت : ( تو خونه
جای بابات خالیه ؟ )
تا حرف من تموم شد
با دست تو صورتش زد
با گریه گفت ای خدا
بی شرفی تا این حد ؟
می گم مامان راست بگو
اگه بابا دوست داشت
چرا ازت جدا شد؟
پس چرا تنهات گذاشت؟
چشم می دوزه تو چشمام
لب می گزه ، می خنده
بیرون میره از اتاق
محکم درو می بنده
رفتم و از لای در
توی اتاقو دیدم
صدای گریه هاشو
از لای در شنیدم
داشت با بابام حرف می زد
چشماش به عکس اون بود
انگار که توی گلوش
یه تیکه استخون بود
مرتضی جون می دونم
زنده ای و نمردی
بعد خدا و مولا
مارو به کی سپردی ؟
دستخوش آقا مرتضی
خوش به حالت که رفتی
ما اینجا مستأجریم
تو اونجا جا گرفتی ؟
خواستگاریم یادته ؟
چند تا سکه مهرمه ؟
مهریه مو کی می دی ؟
گره توی کارمه
مهریه مو کی می دی ؟
دختر مون مریضه
بیا ببین که موهاش
تند تند داره می ریزه
مهریه مو کی می دی ؟
اجاره خونه داریم
صاحب خونه می گفتش
دیگه مهلت نداریم
امروز که صاحب خونه
اومد برا اجاره
همسایه مون وقتی گفت :
«مهلت بده ، نداره »
یهو تو کوچه داد زد :
«اینا همه ش بهونه س
دق اجاره داره
دردش اجاره خونه س
به من چه شوهرش رفت
یا که زن شهیده
خونه اجاره کرده
یا خونمو خریده ؟»
درد دل خستمو
فقط براتو گفتم
چون از تموم مردم
«به من چه » می شنفتم
میگم اجاره داریم
خیلی مریضه بچه
سایه سر نداریم
همه میگن « به من چه » !
با آه خود به عکس
باباجونم ، جون میده
چادر و ور میداره
موهاشو نشون میده
صورتش میذاره
رو صورت شهیدش
بابام نگاه میکنه
به موهای سفیدش
اشک مامان می ریزه
رو چشمای باباجون
بابا گریه می کنه
برای غمهای اون
بابا با چشماش می گه :
قشنگ مهربونم
همسر خوب و تنهام
غصه نخور می دونم
اتل متل یه مادر
نحیف و زار و خسته
با صورتی حزین و
دستایی پینه بسته
دستای پینه دارش
عجب حماسه سازه
دستایی که شوهرش
خیلی به اون می نازه
دستایی که پرچم
بابارو ور میداره
توی خزون غیرت
دستایی که بهاره
دستایی که عینهو
دست بابام می مونه
نمی ذاره سلاح
بابام زمین بمونه
دستی که بچه هاشو
بسیجی بار میاره
بذر غیرت و ایمان
تو روحشون می کاره
درسته که شوهرش
تو جبهه ها شهید شد
درسته که موی اون
بعد بابا سفید شد
اما خون بابا و
موهای مادر من
وقتی با هم جمع شدن
سیلی زدن به دشمن
سرخی صورت اون
سرخی خون باباست
موی سفید مادر
افتخار بچه هاست
اتل متل یه مادر
خیلی چیزا می دونه
از بی مروتی ها
از بازی زمونه
باید فهمیده باشی
چه جوری میشه جنگ کرد
با سیلی جای سرخاب
صورتارو قشنگ کرد
باید فهمیده باشی
چه جوری میشه جنگ کرد
یا اینکه بی رنگ مو
موی سیاهو رنگ کرد
ای که در این حوالی
غربت ما رو دیدی
صدای ناله های
مادرمو شنیدی
دست رو گوشات گذاشتی
چشماتو خیره کردی
زل زدی به مادرم
فکر کردی خیلی مردی !
تو که به زخم قلب
مامان نمک گذاشتی
اگه مامان بمیره
مادرمو تو کشتی
اگه بابام نبودش
هر چی داشتی می خوردن
مال و منالت که هیچ
مادرتم می بردن
اگه مامان بمیره
دق می کنم می میرم
پیش خدا و بابام
من جلو تو می گیرم