بچه ها يه مطلبي رو تو يه وبلاگي ديدم كه واقعا رو من يكي كه تاثير گذاشت ، خواهشا شما هم بخونينش..
سلام...
حدودای 26 اردیبهشت بود که تصمیم گرفتم یه وبلاگه دیگه واسه کنکوری های 91 بزنم...قبل اون خیلی فکر کرده بودم..به این که بعضی ها خود مولفای کتاب درسی استادشونه و بعضی ها...بعضی ها مشاور خوب کنارشونه و بعضی ها...بعضی ها کتاب کمک اموزشی دارند و تست میزنن و بعضی ها..
بعضی ها معلم مدرسشون اقا یا خانم ایکسه که شاید بشه گفت بهترینه و بعضی ها...
اون وقت یه ازمونی از همه ی این بعضی ها میگیرن که اسمشو گذاشتند کنکور....
و اعتقاد دارند که هرکسی هرجا قبول میشه لیاقتش و سواد و استعدادش همون قدره...
نمیدونم..یعنی بین اینا یکی چشم نداره که همه رو ببینه...ایا عدالت برقراره؟؟؟؟؟؟؟
حالا هم میان یه برنامه تحت عنوان فرصت برابر میدن بیرون...و تموم درها رو واسه اعتراض میبندن ..فکر میکنن که با این برنامه دیگه عدالت اموزشی برقرار میشه...برنامه ای که 30 دقیقه یه مشاور واسه همه صحبت میکنه و 15 دقیقه یه دبیر میاد و 5 دقیقه اش و سلام و احوال پرسی میکنه و تو 10 دقیقه یه چیزایی میگه و میره و عدالت رو برقرار میکنه..
البته من از مدیران برنامه تشکر میکنم که واسه حل یک هزارم مشکلات اقدام کردند.) (.
اینا هر شب تو ذهنم بود که تصمیممو گرفتم..
البته درسته که منم کار زیادی نمیتونستم انجام بدم ولی با خودم گفتم که من بیام ...شاید بعضی های دیگه هم دست به دست دادن و قطره قطره جمع شد...دریایی به وجود اومد و تونست واسه دانش اموزی که صبحها کار میکنه و شبها کتابای کهنه شو ورق میزنه کاری کرد...
دانش اموزی که هی به رخش میکشن اقا یا خانم ایکس از تو بهتره و لیاقت بیشتری داره واسه رشته ایکس دانشگاه..
من خودم هم کنکوری هستم...سینا رضازاده...17 سالمه و برای اولین بار میخوام تو 91 کنکور بدم..
از یکی از محروم ترین مناطق ایران – سراب – هستم...
از کارم منصرف شدم که من وقت ندارم ولی نمیشد...بالاخره تصمیممو گرفتم..
باچند نفر از رتبه های برتر کنکور و چند نفر از استادان برتر کشور صحبت کردم و قرار گذاشتیم که تا مهر ماه من تنهایی بنویسم و
از هفته اول مهر ماه این استادان و مشاوران و رتبه ها بیان و کنارمون باشن!!!!!!!
شکر خدا تا امروز من وظیفه ام رو در حد توانم و شایدم بیشتر انجام دادم.......
امروز وقتش بود که این افراد به جمعمون اضافه شن....
خیلی جالب بود..ولي همه اون افراد یه جمله حفظ کرده بودن....جمله ی پر مفهومی بود : ارزش وقت گذاشتن نداره!!!!!!!!
عجب جمله ی زیبایی از دهن این افراد مشهور جامعه بیرون میاد!!!!!!!
اره ارزشش رو نداره......
خدمت به دانش اموزی که توی یه اتاق 3 متری با چند نفر زندگی میکنه و چند دست کتاب از این و اون گرفته ارزشش رو نداره..
خدا همه رو افرید و واسه همه مسئولیتی داده..ارزشی نداره که به حرف خدا گوش کنیم...
وجدانمون کجا رفته...همه ی شما ها رو کنکور به این مقام رسونده..
روزای قبل کنکور خودتون رو از یاد بردین؟؟؟؟ روزی که افتاده بودین سجده و التماس میکردین که خدا تنهاتون نذاره...
حالا همین خدارو فراموش کردین؟؟؟
هفته ای بیشتر از 1 ساعت این بچه ها ازتون وقت نمیخواستن..فقط 1 ساعت ...ترجیح دادین که اون یک ساعت رو با پول به بعضی ها درس بدین نیایین اینجا!!!!!!!!
حالا این پول خیلی ارزش داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بی خیال بابا...شما ها چشم و گوشتون بسته ست و نمی بینین و نمیشنوین..
حتما همه تون بخش احتمال رو خوندین....احتمال...یعنی یه درصدم امکان نداره فردا قیامتی باشه؟؟؟؟
یه درصد هم امکان نداره فردا جواب پس بدی؟؟؟
چطور میتونی تو چشای خدا نگاه کنی؟؟؟؟؟
بی خیال...........
3 ماه بود که مهمون خونه هاتون بودم چیزایی رو که بلد بودم در اختیارتون گذاشتم...حالا نمیدون چقدر خوب چقدر بد...ولی باور کنین توانم همین قدر بود....
حالا دیگه زمان برای من واقعا تنگ تر شده و باید برم و سرنوشت خودم رو رقم بزنم و بدون هیچ سلاحی به جنگ با تانک و
هواپیما و..برم.....
کسی هست که از من ناراحته؟؟؟؟
حلالم کنید...
به خدا لذتی که تو بخشیدن هست تو انتقام نیست....بزرگوار باشین و ببخشین تا خدا هم شما رو ببخشه..
نمیدونم تو این لحظه های پایانی چی بگم..
امام حسین رو که میشناسین؟؟؟؟؟
سرور همه ی ماست دیگه....تلاش و مبارزه برای رسیدن به هدف رو ازش یاد بگیرین...
هدف ما اینقدر ارزششو داره که حتی واسش جونمون رو بدیم..
امام حسین هم جنگید و جونش رو داد...تا الان ما رو بیدار کنه..بعضی هامون بیدار شدیم ولی بعضی ها...
مثل امام حسین بجنگید و مطمئن باشین به هدفتون میرسین...
ارزش شما بشیتر از ولگردی و لاس زدن وتنبلیه....خودتون رو بشناسین و ارزشتون رو درک کنین..!!
فکر کنم دیگه زیادی وقتتون رو گرفتم....
یادت نره فرصت ها در جست و جو هستند....یه بار میان درت رو میزنن..جواب ندی...میرن دنبال کسی که لیاقتش رو داره..
بهترین لحظه واسه ادم لحظه ای که وقتی به گذشتت فکر کنی مطمئن باشی که تو بهترین کارو در حد توانت کردی..
و بدترین لحظه لحظه ی افسوس خوردنه...افسوس بخوری که ای کاش فلان کارو میکردم..
تا الان چند بار خواستم که خدا حافظی کنم ولی نمیدونم چرا نمیتونم........
شاید دفعاتی که من گریه کردم بیشتر از 10 بار نباشه ...یکیش هم امروزه....
دارم به خودم گریه میکنم...به تو...به سرنوشتمون...به اینده جامعه ای که فرزندامون توش زندگی خواهند کرد و فقط به یک چیز
فکر خواهند کرد...پول!!!!!!!
من دیگه باید برم.....
یه چیزی رو از ته ته ته دلم میگم..به خدا تو جز کسایی هستی که خیلی دوسش دارم..
ای اونی که تامین مخارج خونوادت رو دوشته ..صبحها کار میکنی و شبها درس میخونی..از همین جا دستای مقدست رو میبوسم... ارزو میکنم به بهترین درجات برسی..هم توی این دینا و هم توی اون دنیا........
خب دیگه.....
به پایان امد این دفتر........!!!!!
منبع : وبلاگ آخرشيم...
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید