[FONT='Tahoma','sans-serif']میگی چی میشه اگه خورشید دیگه در نیاد
چی پیش میاد ؟
میگم:
اگه خورشید نتابه تعجب میکنی
و با چشمهای از حدقه دراومده به آسمون خیره میشی
و باد نور چشماتو به آسمونا میبره
و خورشید دوباره شروع به تابیدن میکنه
میگی:
چی میشه اگه باد نوزه ؟
میگم:
قایقت دیگه حرکت نمی کنه ، عزیزم بادبادکت هم دیگه پرواز نمی کنه
اون وقت چمن مشکل تو رو به باد میگه
و باد دوباره شروع به وزیدن میکنه
میگی :
اگه چمن دیگه رشد نکنه چی ؟
اون وقت چی میشه ؟
میگم :
اگه چمن رشد نکنه ، اشکهات سرازیر میشه
و زمین با اشک چشمهای تو سیراب میشه
بعد مثل محبت تو به من ، چمنها هم بزرگ میشن
و دوباره شروع می کنند به رشد کردن
میگی :
مهتابم ! اگه من تو رو دیگه دوست نداشته باشم
اون وقت چی میشه ؟
میگم :
اگه تو دیگه منو دوست نداشته باشی ، دیگه چمن رشد نمیکنه
خورشید نمی تابه و باد هم نمی وزه
اگه میخوای این دنیای قدیمی به کارش ادامه بده !
باید باز هم منو دوست داشته باشی
باز هم ، باز هم ...
می شنوی عزیزم ؟
بهتره منو دوست داشته باشی !
بهتره
منو
دوست
داشته
باشی
[/FONT]