تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 7 از 11 اولاول ... 34567891011 آخرآخر
نمايش نتايج 61 به 70 از 110

نام تاپيک: شهریار

  1. #61
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    فراموش تر از من

    کس نیست در این گوشه فراموشتر از من

    وز گوشه نشینان توخاموشتر از من

    هر کس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست

    ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من

    می نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق

    اما که در این میکده غم نوشتر از من

    افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن

    افتاده تر از من نه و مدهوشتر از من

    بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش

    اما شب من هم نه سیه پوشتر از من

    گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق

    ای نادره گفتار کجا گوشتر از من

    بیژن تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک

    خونم بفشان کیست سیاوشتر از من

    با لعل تو گفتم که علاجم لب نوشی است

    بشکفت که یارب چه لبی نوشتر از من

    آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل

    دیگی نه در این بادیه پرجوشتر از من

  2. 2 کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #62
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است

    شب همه بی تو کار من، شکوه به ماه کردن است
    روز ستاره تا سحر، تیره به آه کردن است
    متن خبر که یک قلم ،بی تو سیاه شد جهان
    حاشیه رفتنم دگر ، نامه سیاه کردن است
    چون تو نه در مقابلی، عکس تو پیش رو نهم
    این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است
    ای گل نازنین من، تا تو نگاه می کنی
    لطف بهار عارفان، در تو نگاه کردن است
    لوح خدانمایی و آینۀ تمام قد
    بهتر از این چه تکیه بر، منصب و جاه کردن است؟
    ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این
    قول و غزل نوشتنم، بیم گناه کردن است
    لیک چراغ ذوق هم اینهمه کشته داشتن
    چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است
    من همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمی
    از دم مهد تا لحد، در اشتباه کردن است
    غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
    سجده به کاخ کبریا، خواه نخواه کردن است
    از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟
    این هم اگرچه شکوۀ شحنه به شاه کردن است
    عهد تو ‘سایه’ و ‘صبا’ گو بشکن که راه من
    رو به حریم کعبۀ ‘لطف اله’ کردن است
    گاه به گاه پرسشی کن که زکات زندگی
    پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است
    بوسه تو به کام من، کوهنورد تشنه را
    کوزۀ آب زندگی توشه راه کردن است
    خود برسان به شهریار، ای که در این محیط غم
    بی تو نفس کشیدنم، عمر تباه کردن است
    .
    شهریار

    تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
    ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟

  4. 3 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #63
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    گاهی گر از ملال محبت برانمت
    دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت
    چون آه من به راه کدورت مرو که اشک
    پیک شفاعتی است که از پی دوانمت
    سرو بلند من که به دادم نمی رسی
    دستم اگر رسد به خدا می رسانمت
    پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من
    تنی نیستی که جان دهم و وارهانمت
    دست نوازشی به سر و گوش من بکش
    سازی شدم که شور و نوایی بخوانمت
    چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب
    دارم غزال چشم سیه می چرانمت
    لبخند کن معاوضه با جان شهریار
    تا من به شوق این دهم و آن ستانمت ...

  6. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #64
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من

    واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من


    خنده بیگانگان دیدم نگفتم درد دل


    آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من

    با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت


    گر تو هم از من گریزی وای بر احوال من


    روزگار اینسان که خواهد بی کس و تنها مرا


    سایه هم ترسم نیاید دیگر از دنبال من

    قمری بی آشیانم بر لب بام وفا


    دانه و آبم ندادی مشکن آخر بال من

    بازگرداندم عنان عمر با خیل خیال


    خاطرات کودکی آمد به استقبال من

    خرد و زیبا بودی و زلف پریشان تو بود


    از کتاب عشق اوراق سیاه فال من

    ای صبا گر دیدی آن مجموعه گل را بگو


    خوش پراکندی ز هم شیرازه آمال من


    کار و کوشش را حوالت گر بود با کارساز

    شهریارا حل مشکلها کند حلال من

  8. 4 کاربر از rahgozare tanha بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #65
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم

    چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم


    چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو

    به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم


    خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر

    من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم


    فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری را

    زحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم


    فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو

    سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم


    صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را

    ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم


    ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتم

    حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم


    تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی

    من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم


    حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری

    در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم


    ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها

    که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم ...

  10. 4 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #66
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی

    چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

    تو که آتشکده‌ی عشق و محبت بودی

    چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

    به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را

    که خود از رقت آن بیخود و بی‌هوش شدی

    تو به صد نغمه، زبان بودی و دلها همه گوش

    چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

    خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من

    نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

    تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست

    تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی

    ناز می‌کرد به پیراهن نازک تن تو

    نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی

    چنگی معبد گردون شوی ای رشگ ملک

    که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی

    شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان

    با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی

    شب مگر حور بهشتیت، به بالین آمد

    که تواش شیفته‌ی زلف و بناگوش شدی

    باز در خواب شب دوش ترا می‌دیدم

    وای بر من که توام خواب شب دوش شدی

    ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت

    به چه گنجینه‌ی اسرار که سرپوش شدی

    ای سرشگ اینهمه لبریز شدن آن تو نیت

    آتشی بود در این سینه که در جوش شدی

    شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم

    که چرا دور از آن چشمه پرنوش شدی



    شهریار

  12. 7 کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #67
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
    وز گوشه نشینان تو خاموشتر از من
    هر کس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست
    ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من
    می نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
    اما که در این میکده غم نوشتر از من
    افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن
    افتاده تر از من نه و مدهوشتر از من
    بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش
    اما شب من هم نه سیه پوشتر از من
    گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق
    ای نادره گفتار کجا گوشتر از من
    بیژن تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک
    خونم بفشان کیست سیاوشتر از من
    با لعل تو گفتم که علاجم لب نوشی است
    بشکفت که یارب چه لبی نوشتر از من
    آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل
    دیگی نه در این بادیه پرجوشتر از من

    شهریار

  14. 3 کاربر از Snow_Girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #68
    پروفشنال bushido's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    nowhere
    پست ها
    959

    پيش فرض

    شهادت جانسوز سومین اختر تابناک امامت بر شما و همه شیعیانش تسلیت باد

    شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
    روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

    از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
    مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

    می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
    بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین

    پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
    اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

    بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
    کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

    رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند
    تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

    بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
    ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

    سروران، پرانگان شمع رخسارش ولی
    چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

    سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
    می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

    او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
    خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

    دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
    با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین

    سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست
    هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

    آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
    عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

    دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
    داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

    بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشک است و خون
    دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

    ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
    گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

    دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
    با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

    شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
    جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

    اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
    کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین



    Last edited by bushido; 08-12-2010 at 20:31.

  16. 4 کاربر از bushido بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #69
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    ------------
    Last edited by ilta; 21-08-2011 at 05:34.

  18. 5 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #70

    پيش فرض

    جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
    نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
    کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
    به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
    به یاد یار دیرین کاروان گم‌کرده رامانم
    که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را

  20. 10 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •