دلم پرواز می خواهد
نمی آیی؟
دلم پرواز می خواهد
نمی آیی؟
بگذار که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه به صد شوق چو مرغان سبکبال
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
خورشید
از آن دور از آن قله پر برف
آغوش کند باز همه مهر همه ناز
سیمرغ طلایی پر و بالی است که چون من
از لانه برون آمده دارد سر پرواز
پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست
پرواز به آنجا که سرود است و سرور است
آنجا که سراپای تو در روشنی صبح
رویای شرابی است که در جام بلوراست
از تو با مصلحت خويش نمی پردازم
همچو پروانه كه ميی سوزم و در پروازم
دنیـــاے ز غــم مُعطــرت مـال خــــودت
ایــטּ دیــدہ ے تا ابـد تَــرَت مال خــودت
مــا قیــد پرنــدہ تـر شــدטּ را زدہ ایـــم
اے عشــق! بیـــا؛ بالُ پَرَت مـالِ خـودت
«سعید ربیعی»
«بخت گشایی با وقت قبلی»
به آسمان می روندوقتیبه خاک می سپاریمشان؟
مرتضی محمودی
مثل گنجشک کوچکی هستم
خسته از حوضهای نقاشی،
میشود
آسمان من باشی؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
نیلوفر جهانگیر
غم قفس به کنار !
آنچه عقاب را پیر میکند
پرواز زاغ های بی سر و پاست..
چند یاد چمن و حسرت پرواز کنم
بشکنم این قفس و بال و پری باز کنم
بس بهار آمد و پروانه و گل مست شدند
من هنوز آرزوی فرصت پرواز کنم
هوشنگ ابتهاج
پـــریــدن،
باور پرنده ای است که به پرواز می اندیشد. . .
وگرنه دلیل پرواز پر نیست...!!!
در آخر
روزی خواهد آمد
که بالهایم را دوباره نقاشی میکنم
و پرواز خواهم کرد
تا دیگر نگوییند پروازی در کار نیست...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)