جدایی
حرف ها
و
نگاه هایت
مشخص
بودند
که
می خوایی بروی!
تو
دلیل
این
جدایی
بودی!
آری
در
فکرت
همیشه
جدایی
بوده است!
و
من
در
فکر
دلیل
این جدایی!
جدایی
حرف ها
و
نگاه هایت
مشخص
بودند
که
می خوایی بروی!
تو
دلیل
این
جدایی
بودی!
آری
در
فکرت
همیشه
جدایی
بوده است!
و
من
در
فکر
دلیل
این جدایی!
Last edited by Iloveu-ALL; 26-05-2013 at 00:40.
روزگار
شاهد
جدایی
من و تو
خواهد بود؟!
من
نمی توانم...
خاطرات
روز های
قبل جدایی
هرگز
از یادم
نخواهند رفت!
من
طاقت
جدایی از تو
را
ندارم ای یار!
لطفا
با جدایی
مرا
فراموش نکن!
برگرد،
برگرد کنارم
و بامن بمان
زیرا
بدون تو من
نمی توانم...
نگاه به پشت سر
خالی از هر آنچه که شاید و باید
اکنون اینجا در حصار خود
به دنبال خود میگردم
شاید من جای دیگری گم شده ام
و به دنبال گم شده ام
میان حاظران غایب را جستجو میکنم
اینک وقت جدایی فرا رسیده است
از هر آنچه که با توهم دلیل تو
مرا به سوی خود فرا خوانده است
آه که چقدر ســـخـــت است این لحظه های آخـــر
اما چاره چــــیــست ؟
باید ایستاد
و
باید رفت
حتی بدون خداحافظی
بدان کـــه
عزیـــزم تو در قلب منی
و
خداحافظ
با تشکر از مشارکت دوستان عزیز ،برنده این سری از مسابقات "طرح تلگرافی" به انتخاب تیم داوری ،دوست خوبمون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] هستند.
منتظر اعلام موضوع مسابقه این هفته توسط ایشون و همچنین مشارکت بیشتر دوستان خوبمون در این مسابقه هستیم.
با سلام و عرض ادب به تمام دوستان، همراهان و دستندرکاران خوب انجمن ادبیات ، جا داره از ناظران محترم تشکر کنم که نوشته بنده رو به عنوان نوشته برتر انتخاب کردند.
موضوع این هفته :
"کاش وقتی آسمان بارانـــی است ، چشم هایمان را با اشک بارانـــی تر کنیم"
-----
باران
با سپاس فراوان
مهران
Last edited by Mehran-King; 27-05-2013 at 00:04.
"باران"
یک بـــــــار...
----------- یک باران...
نشست بر بام
------------------ خانه ی ما..
خانه ی متـــروک...
------------------ سقفش..
افتاد بر روی
--------------- فقرمان..
همانند
------- سایــه...
افتاد...
------- بر سرمان
مادرم بیرون رفت از
----------------- خانه ی متروک
-------------------------------------گفتـــــ شدیم آواره...
خواهرم بیرون رفت از
---------------- خانه ی متروک
------------------------------------- فریاد زد گفت :
کجاست پدرمان؟؟؟
؟
پدر محبوب....
؟
پدر پرکار...
؟
ار آن پس...
کنار پدرم...
در قبر...
زندگی کردم.....
مادرم چندی بعد به سوی ...
... سوی ما آمد...
...
خواهرم طاقت نیاورد...
.....او هم به جمع ما پیوست .....
اما با چشم گریـــــــــان...
--------------------------- همچون همان باران...
---------------------------------------------- همان باران.....
تقدیم به فرهاد...
م.ن.ح.خ
دوستان و همراهان خوب مسابقه طرح تلگرافی ازتون تقاضا میکنم لطفا به قوانین تاپیک توجه بفرمایید.
مطابق با پست اول:
نکته اول:شاعر شعر باید خودتون باشید.
نکته دوم:از طرفی سبک این شعر به این صورت هست که شما باید در هرسطر چند کلمه بکار ببرید و از اوردن جمله خودداری کنید چون دراینصورت شعر شما کلا از قالب این سبک خارج خواهد شد!
نکته سوم:در صورتی که پست شما منطبق با مطالبی که بیان کردم نباشه شعرتون از مسابقه خارج خواهد شد.
تشکر از توجه شما
باز
بیادت
چشمانم
بارانیست
هوای
دیارِ دلم
به واقع
بدجور
طوفانیست
ببار باران
که
قلبم
اینروزها
غصه را
خوب
میزبانیست!
افکارم
فشرده
در حجم یک حس
افکاری پوچ
تهی
گنگ و ...
حتی دلم
همچنین ...
میخواهم پاک شوم
از هرچه سیاهی
هیچ چیز
نمی توان یافت
که مرا پاک کند
جزء
باران
با توجه به تصمیم گیری تیم مدیریت انجمن ادبیات، از این به بعد داوری مسابقه طرح تلگرافی زیر نظر تیم مدیریت نبوده و فرد برنده بر مبنای نظر شروع کننده تاپیک+فرد برنده دوره قبل ، انتخاب خواهد شد.
از برنده هر دوره تقاضا میشود به دلیل مشارکت در داوری هفته بعد ، خودش در دور جدید شرکت نداشته باشد.
بدیهی است که کلیه پست ها از لحاظ مطابقت با قوانین تاپیک توسط تیم مدیریت مد نظر خواهد بود.
با تشکر از توجه و همکاری شما
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)