تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 7 اولاول ... 234567 آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 70

نام تاپيک: راهنمای انتخاب نام برای دختر و پسر به همراه معنی و ریشه نام

  1. #51
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    اسم پسر « ک »

    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    کاظم عربی فروبرنده خشم، بردبار، حلیم، لقب امام هفتم شیعیان
    کاکو فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی
    کامبیز فارسی گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی
    کامجو فارسی آن که به دنبال عیش و خوشی است
    کامران فارسی آن که در هر کاری موفق است، چیره، مسلط
    کامیار فارسی کامیاب
    کامیاب فارسی آن که به خواست و آرزویش رسیده باشد، پیروز
    کاوه اوستایی-پهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری ایرانی در زمان ضحاک و برپادارنده پرچم ایران( درفش کاویانی) و رهبر قیام علیه ضحاک ماردوش
    کاویان فارسی پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است
    کرم عربی بزرگواری، بخشندگی جوانمردی،لطف، احسان
    کسا عربی عبای ضخیم
    کسرا فارسی کسری ، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
    کسری فارسی کسرا،معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
    کمال عربی آخرین حد چیزی، نهایت،بی عیب و نقص بودن،خردمندی، دانایی
    کوروش فارسی نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نهاد
    کوشا فارسی ساعی، تلاشگر
    کیا فارسی پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
    کیارش فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی
    کیان فارسی پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران
    کیومرث فارسی نخستین فرمانروای جهان بنا به روایت شاهنامه، نام اولین پادشاه پیشدادی
    کیهان فارسی
    جهان، دنیا، گیتی
    کیاراد فارسی پادشاه جوانمرد ، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد
    کارینا فارسی چهارمین مملکت از ممالک تابعه قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند.احتمالابه منطقه نهاوند اطلاق می شده است
    کیاشا فارسی شاهنشاه ، شاه شاهان ، مرکب از کیا یه معنی حاکم ، سلطان ، فرمانروا و شا مخفف شاه


  2. #52
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض


    اسم دختر « ک»

    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    کاترین فرانسه پاک، بی آلایش
    کاملیا فرانسه گلی درشت و زیبا به رنگ سفید و صورتی که در بهار ظاهر می شود
    کبرا عربی کبری،بزرگ، کبیر
    کبری عربی کبرا،بزرگ، کبیر
    کتایون فارسی کسایون،از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم و همسر گشتاسپ پادشاه کیانی
    کرا فارسی نام همسر مولانا جلال الدین بلخی
    کژال کردی غزال ، دختری با چشمان زیبا
    کلثوم عربی نام یکی از دختران حضرت علی (ع)
    کمند فارسی دام، کنایه از گیسو
    کوثر عربی نام چشمه ای در بهشت، نام سوره ای در قرآن کریم که یکی از شأن نزول‌های آن تولد حضرت فاطمه است
    کوکب عربی ستاره، گلی زینتی، درشت و پُرپَر به رنگهای ارغوانی، سفید، قرمز، زرد، یا بنفش
    کیانا سریانی طبیعت
    کیاندخت فارسی دختری از نسل شاهان
    کیانه فارسی منسوب به کیان، پادشاهی
    کیمیا فارسی اکسیر، هر چیز نایاب و دست نیافتنی، افسون
    کیارا فارسی
    اندوه و ملالت ، میل شدید به خوردن انواع خوردنی جات
    کامیلا لاتین محافظ مبعد ، نام دختری جنگجو در افسانه تروا
    کیناز فارسی به کسر کاف ، موجب تفاخر پادشاه ، دختری که پادشاه نازکش اوست، بانویی که در بین بزرگان عزیز است.

  3. 3 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #53
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    اسم پسر « گ »



    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    گرشاسب فارسی دارنده اسب لاغر،از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر نریمان جد رستم پهلوان شاهنامه، نیز نام پسر زو، از پادشاهان پیشدادی
    گرگین فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی پسر میلاد در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
    گودرز فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشواد، از پهلوانان نامدار شاهنامه و همزمان با رستم پهلوان شاهنامه

  5. 3 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #54
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض



    اسم دختر « گ»



    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    گزل ترکی زیبا
    گل پری فارسی زیبا چون گل و پری
    گل نسا فارسی,عربی گل(فارسی) + نسا(عربی) مرکب از گل + نسا( زنان)
    گلاب فارسی مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می آید
    گلابتون فارسی رشته های نازک طلا و نقره که همره تارهای ابریشم در زری بافی به کار می رود
    گلاله فارسی کاکل مجعد، موی پیچیده
    گلبانو فارسی بانویی زیبا چون گل
    گلنار فارسی گل درخت انار که سرخ رنگ است،از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
    گلناز فارسی دارای ناز و عشوه ای چون گل
    گوهر فارسی سنگ قیمتی و گرانبها، سرشت، نهاد، اصل و نسب، نژاد
    گیتی فارسی جهان، عالم
    گیلدا ارمنی طلا
    گلیا فارسی منسوب به گل ، مرکب از گل بعلاوه پسوند نسبت
    گردآفرید فارسی دختر جنگاور ایرانی که در دژ سپید در مرز ایران وتوران با سهراب جنگید ، فرزند گژدهم

  7. 2 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #55
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض


    اسم پسر « ل »



    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    لقمان عربی نام مردی حکیم که بنا به روایت اسلامی حبشی بوده و در زمان داوود(ع) زندگی می کرده است، نام سوره ای در قرآن کریم
    لهراسب فارسی صاحب اسب تندرو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر اروندشاه از نژاد کیقباد پادشاه کیانی
    لیث عربی شیر درنده، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
    لنا سنسکریت,فارسی نمکین – مرکب از لن(نمک سانسکریت) + الف نسبت فارسی

  9. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #56
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    اسم دختر « ل»





    نام
    ریشه نام معنی و شرح نام
    لادن یونانی معرب از یونانی، گل زینتی به رنگ زرد، قرمز، یا نارنجی
    لاله فارسی گلی به شکل جام و سرخ رنگ، گونه سرخ و گلگون
    لی لی
    انگلیسی ظریف و شکننده
    لیا عبری خجسته، نام همسر یعقوب(ع)
    لیدا لاتین خانم، بانو
    لیلا عربی لیلی
    لیلی عربی شب دراز، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی

  11. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #57
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    اسم پسر «م »

    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    ماجد عربی دارای مجد و بزرگی، بزرگوار،از نامهای خداوند
    مادیس فارسی نام پادشاه سکائیان
    مارتین آشوری رهبر
    مازیار فارسی اهورا مزدایار، پسر قارون ، از سپهبدان مازندران در قرن سوم که علیه خلیفه بغداد شورش کرد
    ماکان فارسی نام پسر کاکی از حکام مزندران در قرن چهارم
    مانای فارسی سرکرده پارسیان در زمان سلطنت دیوکس پادشاه ماد
    مانوش فارسی کوهی که منوچهر در بالای آن متولد شده است
    مانی فارسی نام بنیانگذار آیین مانوی
    ماهان فارسی روشن و زیبا چون ماه، نام شهری در استان کرمان، نام پدر سهل از بزرگان مرو بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه
    ماه برزین فارسی یکی از بزرگان دولت ساسانیان
    متین عربی دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نامهای خداوند
    مجتبی عربی برگزیده شده، انتخاب شده،لقب امام حسن(ع)
    مجید عربی دارای قدر و مرتب عالی، گرامی، از نامهای خداوند
    محتشم عربی دارای حشمت و شکوه، با حشمت
    محراب عربی بخشی از یک از عبادتگاه که پیش روی نمازگزاران و عبادت کنندگان است و پیش نماز یا کشیش در آنجا می ایستند
    محرم عربی حرام شده، ماه اول از سال قمری
    محسن عربی نیکوکار، احسان کننده،از نامهای خداوند
    محمد عربی ستوده شده، بسیار تحسین شده، نام پیامبر(ص)، نام سوره ای در قرآن کریم، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمدامین، محمد علی، محمدحسین و علی ‏محمد
    محمود عربی آن که یا آنچه ستایش شده است، مورد پسند، نیک، خوش، از نامهای پیامبر(ص)،نام یکی از پادشاهان غزنوی
    محیی عربی زنده کننده، احیاکننده، از نامهای خداوند
    مراد عربی خواست، آرزو، منظور، مقصود
    مرتضی عربی پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته
    مرداس فارسی مرد آسمانی- نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و به دست پسرش کشته شد
    مرزبان فارسی مرزدار
    مرشد عربی راهنمایی کننده، ارشادکننده
    مزدک فارسی خردمند کوچک- مردی که در زمان ساسانیا ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد
    مستان فارسی شادان، شادمان
    مسعود عربی نیکبخت، سعادتمند، مبارک، خجسته،نام پسر سلطان محمد غزنوی، نام شاعر معروف قرن پنجم، مسعود سعد سلمان
    مسلم عربی پیرو دین اسلام، مسلمانان، نام پسر عقیل و برادرزاده علی (ع)، فرستاده امام حسین به سوی کوفیان
    مصطفی عربی برگزیده، لقب پیامبر(ص)
    مصیب عربی آن که حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار
    مظفر عربی پیروز، غالب، موفق
    معتمد عربی اعتماد کننده،نام یکی از خلفای عباسی که همزمان با لیث صفاری بوده است
    معین عربی یاریگر، کمک کننده، یاور
    مقداد عربی نام یکی از اصحاب پیامبر(ص) و از اولین شیعیان علی(ع)
    مقصود عربی آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور،مطلوب و مورد نظر
    منصور عربی یاری داده شده، پیروزشده، پیروز
    منوچهر فارسی در اوستا آن که از نژاد منوش است
    موسی عبری از آب کشیده شده، نام امام هفتم شیعیان، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد
    مهباد فارسی مرکب از مه( بزرگ) + یاد( بد، پسوند اتصاف)، نام یکی از سرداران هخامنشی
    مهبد فارسی مهبود- سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است – از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد
    مهبود فارسی مهبد- سرور ماه،کناییه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است – از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیرانوشیروان پادشاه ساسانی که به ریختن زهر در غذای او متهم و کشته شد
    مهداد فارسی داده ماه، از فرماندهان نظامی پارسیان و یکی ازنامهای دوران هخامنشیان
    مهراب فارسی دوستدار آب،از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه کابل از نوادگان ضحاک در زمان حکومت سام نریمان و پدر رودابه مادر رستم پهلوان شاهنامه
    مهدی عربی هدایت شده، نام امام دوازدهم شیعیان
    مهر آذر فارسی یکی از موبدا پارس در زمان انوشروان – خورشید آذر
    مهر آرا فارسی آرایش دهنده مهر
    مهر آفرین فارسی عشق آفرین،آفریننده عشق
    مهر آب فارسی کسی که فروغ خورشید دارد- نام جد مادری رستم
    مهراد فارسی بخشنده بزرگ
    مهراز فارسی راز بزرگ
    مهراس فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی رومی و نماینده قیصر روم در دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
    مهرام فارسی ماه آرام
    مهران فارسی مرکب از مهر( محبت یا خورشید) + ان( پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
    مهرانفر فارسی شکوه
    مهربد فارسی مرکب از مهر( خورشید) + بد( پسوند اتصاف)
    مهر پویا
    فارسی پوینده مهر
    مهرداد فارسی داده خورشید
    مهردار فارسی دارنده مهر و محبت
    مهرزاد فارسی زاده خورشید، زیبا روی
    مهرشاد فارسی شادمهر، مرکب از شاد(خوشحال) + مهر( محبت یا خورشید) ،نام شهر یا مکانی در نیشابور
    مهرنوش فارسی خورشید جاویدان- یکی از پسران اسفندیار که به دست فرامرز کشته شد
    مهرنیا فارسی از نزاد مهر
    مهرورز فارسی آنکه روزی چون خورشی دارد
    مهریار فارسی دوست و یار خورشید
    مهنام فارسی دارای نام زیبا
    مهیار فارسی ماهیار،پسر داریوش سوم هخامنشی
    میثم عربی دونده ای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند،نام پسر یحیی از یاران علی(ع)
    میرو فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی
    میرین فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم
    میکائیل عبری معرب از عبری به معنای کیست که شبیه خدا باشد؟ – یکی از فرشتگان مقرب خداوند که معروف است روزی زمینیان را می رساند
    میلاد فارسی صورت دیگری از مهرداد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلیران ایرانی زمان کیکاووس پادشاه کیانی،دانش آموز،شاگرد(نامی کردی)
    مبین عربی آشکار – پیدا
    مهام عربی کارهای دشوار و بزرگ ، با اهمیتها
    مهزیار فارسی نام پدر علی بن مهزیار ،که توفیق ملاقات با امام زمان را به دست آورد.مقبره ایشان در شهر اهواز است
    محمدرضا
    عربی ترکیب اسم حضرت رسول اکرم وامام هشتم شیعیان ، محمد به معنای ستوده شده و رضا به معنای خوشنود
    مهریاد فارسی یادگار خورشید ، مرکب از مهر و یاد
    مهرسام فارسی پسر خونگرم و مهربان ، مرکب از مهربه معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است.
    مهیاد فارسی یاد و خاطره ماه، کسی که زیباییش یاد آور ماه است ، دارای چهره ای زیبا چون ماه
    ماتیار فارسی مادیار، کمک کننده به مادر ، یار مادر ، مرکب از ماد مخفف مادر بعلاوه یار

    تشکر از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز بابت همکاری در جمع آوری لیست

  13. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #58
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض



    اسم دختر « م»





    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    مائده عربی خوردنی، طعام،نام سوره ای در قرآن کریم
    ماجده عربی مؤنث ماجد، دارای مجد و بزرگی، بزرگوار
    مارال مغولی آهو،زیبا
    ماریا عبری ایتالیایی از عبری، مریم، نام یکی از شاهزادگان اشکانی
    ماریه عربی زن سپید و درخشان، نام یکی از همسران پیامبر(ص)
    ماری کردی
    کبک ماده
    مامک فارسی مادر کوچک و مهربان
    مانا کردی نام خداوند بزرگ و نام یمی از دولتهای ماد
    ماندانا فارسی عنبر سیاه، نام دختر آستیاگس آخرین پادشاه ماد و همسر کمبوجیه و مادر کوروش پادشاه هخامنشی
    ماهرخ فارسی ماهچهر
    ماهک فارسی ماه کوچک، نام یکی از پادشاهان سکائی
    مانیا کردی خسته شده
    ماهاندخت فارسی دختر ماهان
    ماه جهان فارسی زیبای جهان
    ماهچهر فارسی زیبارو،قشنگ
    ماهدخت فارسی دختر ماه
    ماهور کردی تابناک
    ماهرخ فارسی آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد
    ماهزاد فارسی زاده ماه
    مبارکه عربی مؤنث مبارک، خوش یمن، خجسته، فرخنده ،از نامهای فاطمه(ع)
    مبینا فارسی,عربی مبین(عربی) + ا(فارسی) آشکارا
    محبوبه عربی مؤنث محبوب ،دوست داشتنی، مورد محبت
    محترم عربی قابل احترام، عزیز و گرامی
    محدثه عربی مؤنث محدث، گوینده سخن،
    محیا عربی زندگی، حیات
    مرجان سریانی معرب از سریانی، جانور بی مهره کوچک دریایی، بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که در جواهرسازی کاربرد دارد
    مرجانه سریانی مروارید کوچک
    مرسده فارسی مرسده
    مرضیه عربی پسندیده، مرضی
    مرمر از سنگهای آهکی که صیقلی و جلا پذیر است، سنگ مرمر
    مروارید فارسی نوعی ماده قیمتی سخت و سفید یا نقره ای که در بعضی صدفهای دریایی یافت می شود، دُر، لؤلؤ
    مروانه عربی نام همسر ساقی دربار ولید از خلفای اموی
    مریم عربی گلی سفید و خوشبو و دارای عطر بادوام، نام مادر عیسی(ع)، نام سوره ای در قرآن کریم،تالع ان با نام سجاد رقم خورده و با ان کامل میشود
    مطهره عربی مؤنث مطهر، پاک و مقدس،منزه
    مژده فارسی خبر خوش و شادی بخش، بشارت
    مژگان فارسی مژه ها
    مستانه فارسی مستی آور، سرخوش و شاد
    مشکاندخت فارسی دختر خوشبو
    مشکناز فارسی مشک نازدار
    مشکین دخت فارسی دختر مشک آلود و معطر
    معصومه عربی مؤنث معصوم، بی گناه و پاک
    معظمه عربی معظم
    مقدسه عربی مؤنث مقدس
    ملوک عربی پادشاهان
    مکینا سریانی بنفشه
    ملاحت عربی حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی می کند، نمکین بودن
    ملوس فارسی قشنگ، ظریف و خوشگل
    ملیحه عربی زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک
    ملیسا یونانی بادرنگبویه
    ملیکا یونانی گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده گندمیان که خودرو هستند
    ملینا لاتین عسل ، رنگ گل بهی ، همچنین نوعی گل
    منصوره عربی مؤنث منصور، یاری داده شده، پیروزشده، پیروز
    منوره عربی روشن، درخشان
    منیر عربی آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن
    منیره عربی آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن
    منیژه فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر افراسیاب و همسر بیژن از پهلوانان ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی،پاک و سفیدروی
    مولود عربی آن که به دنیا آمده، زاده شده
    مونا عربی امیدها
    مونس عربی همنشین و همراز، همدم
    مونیکا لاتین مشاور
    مهبانو فارسی بانوی بزرگ،بانوی همچون ماه
    مهتاب فارسی نور و روشنایی ماه، ماه تابان
    مهدخت فارسی دختر بزرگ و سرور، دختر ماه، ماه دخت
    مه جبین آنکه پیشانیش مانند ماه درخشان است
    مهتا فارسی همتای ماه، زیبا و درخشان چون ماه
    مهتاج فارسی آنکه تاجی درخشنده چون ماه دارد
    مهدیس فارسی شبیه ماه، بسیار زیبا و سفید
    مهدیه عربی مؤنث مهدی،عروس
    مهرآسا فارسی
    همچون خورشید زیبا روی
    مهرآفاق فارسی خورشید افقها
    مهران دخت فارسی دخت مهرو محبت
    مهرانه فارسی مرکب از مهر( محبت یا خورشید) + انه( پسوند نسبت)
    مهراوه فارسی مرکب از مهر( محبت یا خورشید) + اوه( پسوند شباهت)
    مهرافزون فارسی بالا برنده عشق و محبت
    مهراندیش فارسی دارای اندیشه با مهر و محبت
    مهرانگیز فارسی ایجاد کننده مهر و محبت و عشق
    مهردخت فارسی دختر آفتاب
    مهرناز فارسی ناز خورشید
    مهرنگار فارسی آرایش دهنده خورشید، مهرآرا- نام زن یزدگرد
    مهرنوش فارسی شنونده محبت، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
    مهروش فارسی مانند خورشید
    مهری فارسی منسوب به مهر،منسوب به خورشید
    مهسا فارسی مانند ماه، زیبا
    مهسان فارسی مانند ماه، زیبا
    مهستی فارسی,عربی مه(فارسی، ماه) + سیتی(عربی، سیدتی) ماه خانم، ماه بانو
    مه سیما فارسی آنکه صورتی چون ماه دارد
    مهشاد فارسی مرکب از مه( ماه) + شاد( خوشحال)
    مهشید فارسی ماه روشن و درخشان، پرتو ماه
    مهلا فارسی دوستانه، آهسته
    مهناز فارسی آن که چون ماه ناز و زیبا است، آن که به ماه ناز و فخر می فروشد
    مهنوش فارسی ماه همیشگی
    مهوش فارسی مانند ماه، بسیار زیبا
    مهین فارسی مانند ماه
    مهین دخت فارسی دختر بزرگ
    میترا فارسی صورتی از واژه”مهر” در زبانهای ایران قدیم،الهه مهر که چشم دادگاه عدالت است و هیچ چیز را نمی‌توان از دید او پنهان داشت؛بدون گذشت درمقابل پیمان شکنان؛ پاسدار راستی،دوستی،محبت،مهر
    میخک فارسی گلی زینتی و پُرپَر به رنگهای سرخ، سفید، و صورتی
    مینا فارسی گلی معمولاً سفید با گلچه های گلبرگی، پرنده ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ
    مینادخت فارسی دختر مینا
    مینو فارسی آسمان، بهشت
    مینودخت فارسی دختر بهشت، دختر پاک
    مینوفر فارسی دارای شکوه بهشتی
    میسا عربی زنی که با غرور و تکبر راه می رود
    ملیکا یونانی زنبور عسل – ملیکا در اصل تغییر یافته ملیسا در مناطق هاوایی است – در افسانه های یونانی نام بانویی زیبا روی که عاشق زئوس شده بود
    مژان
    فارسی نرگس نیمه شکفته
    مستوره عربی,کردی پاکدامن پوشیده پارسا پنهان
    مهنوش فارسی دارای زیبایی دائمی ، بسیار زیبا و ماندگار ، همچنین زیبا و شیرین
    ماهرو فارسی بانوی زیبا رو، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا و درخشان است


    شکر از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز بابت همکاری در جمع آوری لیست

  15. 3 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #59
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض


    اسم پسر « ن »



    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    نادر عربی آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب، بی همتا، نام مؤسس سلسله افشاریه
    نادین سنسکریت,فارسی پویا و پرتحرک – الهه رودخانه
    ناصر عربی نصرت دهنده، یاری کننده
    نامدار فارسی دارای آوازه و شهرت بسیار، مشهور
    نامور فارسی نام آور
    نبی عربی پیامبر خداوند، لقب پیامبر(ص)
    نریمان فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر سام جد رستم پهلوان شاهنامه
    نستار فارسی از شخصیتهای شاهنامه، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
    نستود فارسی نستور،‏ از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
    نستوه فارسی خستگی ناپذیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران گودرز پادشاه اشکانی، همچنین نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
    نوروز فارسی روز نو و تازه ، بزرگترین جشن ملی اقوام ایرانی که از نخستین لحظات سال نو آغاز می شود، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
    نصیر عربی یاری دهنده، یاور، از نامهای خداوند
    نعمت عربی آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود،عطا و بخشش
    نوید فارسی مژده، خبرخوش
    نقی عربی پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان
    نیما فارسی نام آور و نامور، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
    نایب عربی آنکه در غیاب کسی عهده دار مقام و مسئولیت اوست ، جانشین ، نماینده ، هریک از علمای دین که در زمان غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ولایت امور مسلمین بر عهده اوست ، عنوان دولتی ودیوانی در دوره قاجار ،
    نواب فارسی عنوانی که به شاهزادگان دوره صفوی و قاجار داده می شد ، روحانی ، فعال سیاسی و رهبر جمعیت فدائیان اسلام که در سال هزار و سیصد و سی و چهار دستگیر و اعدام شد.

  17. 2 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #60
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض


    اسم دختر «ن»


    نام ریشه نام معنی و شرح نام
    نادره عربی مؤنث نادر، آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب، بی همتا
    نادیا فرانسه امید، آرزو
    نازپری فارسی آنکه مانند پری زیباست، نام دختر پادشاه خوارزم و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
    نازدانه فارسی فرزند محبوب پدر و مادر، دردانه
    نازیلا فارسی دختر طناز و عشوه گر
    ناهید فارسی زهره، آناهیتا،از شخصیتهای شاهنامه، نام دیگر کتایون همسر گشتاسپ پادشاه کیانی
    نجمه عربی مؤنث نجم،ستاره
    نجوا عربی سخن آهسته
    ندا عربی صدای بلند، فریاد، بانگ
    ندیمه عربی مؤنث ندیم ،همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان
    نرجس عربی معرب از فارسی،نرگس، نام همسر امام حسن عسگری(ع) و مادر حضرت مهدی(ع)
    نرگس فارسی,یونانی از یونانی ، گلی خوشبو و زینتی با گلبرگهای سفید و زرد
    نسترن فارسی گلی شبیه رز به رنگهای صورتی، سفید و زرد
    نسرین فارسی گلی به رنگ زرد یا سفید و خوشبو که یکی از گونه های نرگس است
    نسیم عربی بادملایم و خنک، باد بسیار آرام، بوی خوش
    نفیسه عربی مؤنث نفیس
    نگار فارسی نقش، تصویر، زیور، زینت، دختر یا زن زیباروی
    نوش آفرین فارسی جاویدان آفریده ش
    نوشا فارسی نیوشا، شنوا، شنونده
    نوشین فارسی شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار
    نهال فارسی درخت یا درختچه نورس که تازه نشانده شده است
    نیره عربی مؤنث نیر،روشن و منور
    نیلوفر سنسکریت گلی به رنگ سفید، کبود، و زرد که مصرف دارویی دارد-همچنین نام یکی از جشنهای ایرانیان قدیم(جشن نیلوفر) که در روز هفتم یا هشتم هر ماه برگزار می شد و هرکس که در این روز از پادشاه حاجتی می خواست برآورده می‌شد
    نینا عبری زیبایی، خوش اندامی و ظرافت

  19. 2 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •