تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 11 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 110

نام تاپيک: شهریار

  1. #51
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض


    نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
    گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی
    شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین

    که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
    ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد

    وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی
    وای از دست تو ای شیوه عاشق کش جانان

    که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی
    مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل

    که تو در حلقه زنجیر جنون گیر نکردی
    عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت

    برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی
    خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور

    الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی
    چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری

    که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی
    شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق

    به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی

  2. 3 کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #52
    پروفشنال Amir..H's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    "گااااااا"
    پست ها
    932

    پيش فرض

    من عاشق تو هستم

    رنگ و بویت ای گل رنگ و بو ندارد

    با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد

    از عشق من به هر سو در شهر گفتگوئی است

    من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد

    دارد متاع عفت از چار سو خریدار

    بازار خودفروشی این چار سو ندارد

    جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم

    رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد

    گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب

    عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد

    خورشید روی من چون رخساره برفروزد

    رخ برفروختن را خورشید رو ندارد

    سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن

    هر چند رخنه‌ی دل تاب رفو ندارد

    او صبر خواهد از من بختی که من ندارم

    من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد

    با شهریار بیدل ساقی به سرگرانی است

    چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد

    شهریار

  4. این کاربر از Amir..H بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #53
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    ازیـاد تـو بـرنـداشـتـم دسـت هـنـوز
    دل هست به یاد نرگست مست هنوز


    گر حال مرا حبیب پرسد گویید
    بیمار غمت را نفسی هست هنوز ...

  6. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #54
    داره خودمونی میشه weronika's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    my room
    پست ها
    93

    پيش فرض

    زندگانیم و زمین زندان ماست
    زندگی درد بی درمان ماست
    راندگانیم از بهشت جاودان
    وین زمین زندان جاویدان ماست
    گندم آدم چه ما کرده است
    کآسیای چرخ سرگردان ماست
    جسم قبر و جامه قبر و خانه قبر
    باز لفظ زندگان عنوان ماست
    جمع آب و آتشیم و خاک و باد
    این بنای خانه ی ویران ماست
    نور را مانی که اندر لانه ها
    روز بارانی هر نمی طوفان ماست
    احتیاج این کاسه دریوزگی
    کوزه آب و تغار و نان ماست
    آبروی ما به صد در ریخته است
    لقمه نانی که در انبان ماست
    جز به اشک توبه نتوان پاک کرد
    لکه ننگی که بر دامان ماست
    میزبان را نیز با خود می برد
    مهلت عمری که خود مهمان ماست

  8. 4 کاربر از weronika بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #55
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    یار و همــــــــــسر نـگرفــــــــتم که گرو بود سرم
    تو شـــــدی مــــادر و مـــن با همه پیری پسرم
    تو جـــگر گوشه هـــــم از شـــــیر بریدی و هنوز
    مــن بیچاره همان عـاشق خونـــــین جــــــگرم
    خــون دل میخورم و چـشم نظـــــر بازم جــــام
    جرمم این است که صاحبـدل و صــــــاحبــنظرم
    مــــن که با عشـــق نراندم به جوانی هوسی
    هـــوس عشق و جـوانی است به پیرانه سرم
    پدرت گــوهر خود تا به زر و سیم فــــــــــروخت
    پـــــدر عشـــــق بســــوزد که در آمــــــد پــدرم
    عشـق و آزادگـــــی و حـسن و جـوانی و هــنر
    عجـــبا هیــچ نــــــیرزید که بی ســـــیم و زرم
    هنــــــرم کاش گـــــــــــره بند زر و سیـــمم بود
    که به بازار تـو کـــــــاری نگـــــــشود از هــــنرم
    سیـــــزده را همه عــــــــــالم بدر امروز از شهر
    مــــــن خود آن ســــیزدهم کز همه عالم بدرم

    تـــا به دیـــــــوار و درش تـــــازه کـنم عــهد قدیم
    گاهـــی از کوچه ی معــــشوقه ی خود میگذرم
    تو از آن دگـــــری رو کــــــــــه مــــرا یاد تو بـــس
    خود تو دانــــــی که مـن از کــــان جهانی دگرم
    از شــکار دگــران چشـــــم و دلـــی دارم سـیر
    شـــیرم و جــــوی شـــــــغالان نبـــود آبخـــورم
    خون دل مـوج زند در جـــــــــــــگرم چون یاقــوت
    شـــــــهریارا چــه کنــــم لـــــــــعلم و والا گـــهرم
    Last edited by rahgozare tanha; 20-10-2010 at 23:37.

  10. 3 کاربر از rahgozare tanha بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #56
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    «سلام ای شهر شیخ و خواجه شیراز// سلام ای مهد عشق و مدفن راز// سلام ای شهر عشق و آشنایی// سلام ای آشیان روشنایی// به عشق حافظ فیاض شیراز// صفا کردید با این کعبه راز// تو ای شیراز جادارد ببالی// ولی دانم که گاه از دل بنالی// که دیگر باره چون سعدی نزادی// به دنیا حافظ دوم ندادی»

  12. این کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #57
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .:2M:.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    محل سكونت
    زیر باران ...
    پست ها
    375

    پيش فرض

    شاید جاش اینجا نباشه اما خواستم بگم واقعا افتخار میکنم که تو شهر این شاعر زندگی میکنم ...

    بیداد رفت لاله‌ی بر باد رفته را
    یا رب خزان چه بود بهار شکفته را
    هر لاله‌ای که از دل این خاکدان دمید
    نو کرد داغ ماتم یاران رفته را
    جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود
    باران به دامن است هوای گرفته را
    وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود
    آخر محاق نیست که ماه دو هفته را
    برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب
    آورده‌ام به دیده گهرهای سفته را
    ای کاش ناله‌های چو من بلبلی حزین
    بیدار کردی آن گل در خاک خفته را
    گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست
    تب موم سازد آهن و پولاد تفته را
    یارب چها به سینه‌ی این خاکدان در است
    کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را
    راه عدم نرفت کس از رهروان خاک
    چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را
    لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر
    تا باز نشنود ز کس این راز گفته را
    لعلی نسفت کلک در افشان شهریار
    در رشته چون کشم در و لعل نسفته را

    ----------

    یارب آن یوسف گم‌گشته به من بازرسان
    تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان
    ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
    این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
    رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند
    یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان
    از غم غربتش آزرده خدایا مپسند
    آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان
    ای صبا گر به پریشانی من بخشائی
    تاری از طره‌ی آن عهدشکن بازرسان
    شهریار این در شهوار به در بار امیر
    تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان

    ----------

    از زندگانیم گله دارد جوانیم
    شرمنده‌ی جوانی از این زندگانیم
    دارم هوای صحبت یاران رفته را
    یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
    پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
    داده نوید زندگی جاودانیم
    چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
    وز دور مژده‌ی جرس کاروانیم
    گوش زمین به ناله‌ی من نیست آشنا
    من طایر شکسته پر آسمانیم
    گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
    چون میکنند با غم بی همزبانیم
    ای لاله‌ی بهار جوانی که شد خزان
    از داغ ماتم تو بهار جوانیم
    گفتی که آتشم بنشانی، ولی چه سود
    برخاستی که بر سر آتش نشانیم
    شمعم گریست زار به بالین که شهریار
    من نیز چون تو همدم سوز نهانیم

  14. 4 کاربر از .:2M:. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #58
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    كاروان آمد ودلخواه به همراهش نيست
    با دل اين قصه نگويم كه بدلخواهش نيست
    كاروان آمد و از يوسف من نيست خبر
    اين چه راهيست كه بيرون شدن از چاهش نيست ؟
    ماه من نيست در اين قافله راهش ندهيد
    كاروان بار نبندد شب اگر ماهش نيست
    ما هم از آه دل سوختگان بي خبر است
    مگر آيينه شوق و دل آگاهش نيست
    خواهم اندر عقبش رفت و بياران عزيز
    باري اين مژده كه چاهي به سر راهش نيست
    شهريارا عقب قافله كوي اميد
    گو كسي رو كه چو من طالع گمراهش نيست ....

  16. 4 کاربر از rahgozare tanha بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #59
    حـــــرفـه ای Hamid Hamid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    خانه ام گلخانه ي يـــــــاس است
    پست ها
    3,817

    پيش فرض

    دوستان ببخشيد يه سوال داشتم البته جسارت نباشه ها.
    اسم تاپيك بزرگ ترين شاعر معاصر هست.مي خواستم بدونم اين حرف طبق آماري چيزي هست؟ چرا ايشون رو بزرگترين گفتن؟
    ممنون

  18. #60
    اگه نباشه جاش خالی می مونه rahgozare tanha's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    موطن آدمی قلب کسانیست که دوستش دارند
    پست ها
    316

    پيش فرض

    ماه م آمد به در خانه و در خانه نبودم
    خانه گويي بسرم ريخت چو اين قصه شنودم
    آنكه مي خواست به رويم در دولت بگشايد
    با كه گويم كه در خانه برويش نگشودم
    آمد آن دولت بيدار و مرا بخت فرو خفت
    من كه يك عمر شب از دست خيالش نغنودم
    آنكه مي خواست غبار غمم از دل بزدايد
    آوخ٬ آوخ ٬كه غبار رهش از پا نزدودم
    يار سود از شر فم سر بثريا و دريغا
    كه بپايش سر تعظيم بشكرانه نسودم
    اي نسيم سحر آن شمع شبستان طرب را
    گو بسر ميرود از آتش هجران تو دودم
    جانفروشي مرا بين كه بهيچش نخرد كس
    اين شد اي مايه اميد ز سوداي تو سودم
    بغزل رام توان كرد غزالان رميده
    شهريارا غزلي هم بسزايش نسرودم

  19. 3 کاربر از rahgozare tanha بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 6 از 11 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •