رژيم بدون گوشت و بدون لبنيات با مجوز خوردن تخم مرغ، يعنى رژيم گياهخوارى همراه با تخم مرغ تعادل بين كربوهيدرات ها و پروتئين ها را ايجاد مى كند. چنين رژيمى بايد سرشار از فيبر باشد و در آن از گياهان پرورش يافته به روش طبيعى و غيرشيميايى استفاده شود. چنين رژيمى تنها به دلايل تغذيه اى پيشنهاد مى شود بدون آنكه به ملاحظات روحى و محيطى توجه شود كه البته اين موارد هم مهم هستند.بهبودى از بيمارى در كسانى كه چنين رژيمى دارند سريع تر اتفاق مى افتد. سرعت بهبودى بازتابى از سلامت عمومى است و اكثر پزشكان به آن توجه مى كنند.از طرفى براى هر جاندارى گونه طبيعى و ايده آل غذايى هست كه با آن جاندار بتواند حداكثر نيروى حياتى مورد نيازش را توليد كند. نوع ماده غذايى اى كه هر جاندار خاص با آن بهترين رشد را دارد با انطباقى كه آن گروه با غذاهاى در دسترس خود در طول چند ميليون سال گذشته پيدا كرده تخمين زده مى شود.ما پستاندار هستيم و از جد مشتركى با ساير پستانداران به وجود آمده ايم. داروين حق داشت. نزديك ترين خويشاوند جاندار ما شامپانزه است و نخستين پستاندار زنده لمور (ميمون ماداگاسكار) بوده است؛ جانور كوچك شبگردى با چشم هاى بزرگ كه در كف دست جا مى گرفت و در ماداگاسكار-جزيره اى در جنوب شرق سواحل آفريقا-پيدا شد. ماداگاسكار در عصر دايناسورها از قاره آفريقا جدا شد و گونه هاى غذايى آن با گونه هاى يكصد ميليون سال جديد مطابقت ندارد. بنابراين تكامل در ماداگاسكار كند پيش رفت و لمور تقريباً در اين همه سال بدون هيچ تغييرى باقى ماند. نكته جالب درباره لمور اين است كه اين خانواده، گوشتخوار نيست. با اين حال به تازگى كشف شده كه شامپانزه هاى وحشى هرگاه بتوانند گوشت مى خورند. به نظر مى رسد جايى روى خط تكامل بعضى چيزها تغيير كرده اند.انسان و شامپانزه زمانى حدود شش يا هفت ميليون سال پيش از يك جد مشترك به وجود آمدند. ساير پستانداران به خصوص گربه سانان و سگ سانان به تدريج كاملاً گوشتخوار شدند. دندان هاى آنها طورى تغيير شكل يافتند كه بتوانند گوشت را بدرند و پنجه هايشان طعمه را براى قطعه قطعه كردن نگه دارد. همچنين دستگاه روده اى كوتاه براى هضم سريع گوشت اصلاح شد چرا كه گوشت از غذاهاى گياهى زودتر فاسد مى شود. همچنين اين جانوران تند و تيزتر شدند تا بتوانند صبحانه، ناهار و شام خود را شكار كنند. ساير پستانداران چنين ويژگى هايى نداشتند.• پيشينيان و رژيم غذايىانسان در حال حاضر گوشتخوار شده است چرا؟ البته سئوال خوبى است. اگر كسى از سياره ديگرى به زمين بيايد و بخواهد جانوران را از روى غذايى كه مى خورند با توجه به آناتومى آنها دسته بندى كند مسلماً انسان را در دسته گياهخواران مى گذارد. چون دندان هاى نسبتاً بى خطرى دارد كه براى خرد كردن فيبر گياهان مناسب است. پنجه ندارد بلكه انگشت و ناخن هايى دارد كه براى جدا كردن بخش هاى مختلف گياهان مناسب است. خيلى تند و تيز نيست، در واقع حتى از خرس هم كندتر است بنابراين نمى تواند شكارش را دنبال كند. روده او ۲۸ فوت درازا دارد! چنين روده درازى براى طبيعت پيچيده هضم گياهان طراحى شده است. همه اين مشخصات نشان مى دهد اجداد انسان روى نمودار درختى ميمون وارها طبيعتاً گياهخوار بوده اند معلوم است كه چنين طرحى خيلى قديمى است. در حال حاضر فيزيولوژى گوارشى انسان به همه چيزخوارى تغيير پيدا كرده و مى تواند از پس گوشت و از ديدگاه گوارشى ترجيحاً گوشت خام بربيايد. با اين حال انسان براى گياهخوارى طراحى شده و وجود چهار دندان سگ سانى چيزى را ثابت نمى كند.۱۵ ميليون سال قبل آفريقا سرزمين جنگل هاى انبوه بود كه به تدريج به دشت هاى باز تبديل شد كه به ساوانا (علفزار استوايى) معروفند. در جنگل گونه اى ميمون آدم نما زندگى مى كرد كه علاوه بر چهار دست و پا مى توانست روى دو پا هم راه برود. حدود شش تا هفت ميليون سال قبل يك گروه ماجراجو از اين ميمون ها از جنگل بيرون آمدند تا در ساوانا زندگى كنند. ساكنان ساوانا گوشتخواران بزرگ جثه بودند. اين ميمون هاى آدم نما كه جرات داشتند هرازچندگاهى روى دو پا راه بروند مى توانستند با نگاه كردن به اطراف از روى گياهان نزديك شدن خطر را ببينند. آنها زنده ماندند و توانستند توليدمثل كنند بنابراين اين گروه از طريق انتخاب طبيعى توانستند روى دو پا راه بروند. حالا كه دست هاى آنها آزاد شده بود مى توانستند كارهاى جالب و مفيدى با آنها انجام دهند.آنها در به كار گرفتن چوب و سنگ ماهر شدند و به دليل آنكه كارها را با هم انجام مى دادند بدون تغييرات زياد در آناتومى شان بقا پيدا كردند. همه اينها پنج ميليون سال پيش اتفاق افتاد. اين مخلوق پيش از آدميزاد به چند گونه مختلف شبه آدم تبديل شدند: استرالوپيتيكوس ربوستوس (غولى كه گياهخوار باقى ماند)، استرالوپيتيكوس آفريكانوس (مخلوقى كوچكتر) و هوموهابيليس جد مستقيم ما.هوموهابيليس با دستانش بسيار خوب كار مى كرد. او آنقدر در كار با دست هايش مهارت داشت كه سرانجام توانست دوگونه آدم نماى ديگر را از بين ببرد. اين آدم همه فن حريف طرز ايستادن خود را (با تحمل درد پشت) تكميل كرد و حجم مغزش هم دو برابر شد و تا ۵/۱ ميليون سال پيش به هومواركتوس تبديل شد.• نخستين انسان كاملاً ايستادهدر تمام اين دوران ها «اجتماعى شدن» جريان داشت كه به معنى وابسته شدن زن و مرد به يكديگر براى ادامه بقا بود. مرد هميشه به دنبال شكار ساير حيوانات براى غذا بود و زن نزديك خانه مى ماند و به جمع كردن گياهان ادامه مى داد. هومواركتوس در بخشى از عادت جديد شكار خود نابودى استرالوپيتيكوس آفريكانوس و احتمالاً غول گياهخوار استرالوپيتيكوس روبوستوس را كامل كرد.حود ۲۰۰ هزار سال قبل جمجمه آدم همه كاره دوباره بزرگ شد و همين مسئله به پيدايش هوموساپين ها يا آدم باشعور انجاميد. ۵۰ هزار سال پيش گونه جديدى از آدم باشعور يعنى هوموساپين ساپين يا آدم باشعور عاقل پيدا آمد. او پيشانى بلند و نوع جديدى از تارهاى صوتى داشت كه به او امكان مى داد صداهاى پيچيده اى توليد كند كه ما اكنون به آنها خو گرفته ايم؛شيوه برقرارى ارتباط صوتى كه جايگزين زبان اشاره دست ها شد. اين آدم ها را «كرومگنون ها» مى نامند و آنها «ما» هستيم.اين انسان جديد شروع كرد به زاد و ولد و كشتن و آميزش با نژاد ديگرى از آدم هاى باشعور عاقل كه اكنون، پس از كشف آثار آنها در آلمان، نئاندرتال ناميده مى شوند. تكامل آنها تا حدود چهار هزار سال پيش كماكان ادامه داشت. گام بعدى تكامل در حوزه تغييرات آناتومى نبود بلكه تغييرات عصبى شيميايى را دربر مى گرفت. انسان ها روى كره زمين پخش شدند، خود را بيش از ساير حيوانات آگاه مى دانستند البته روح هم داشتند. اين تكامل يك دگرگونى بود و ما هنوز در ميانه آن هستيم. بخشى از فرآيند دگرگونى آگاهى بيشتر از اهميت طبيعت فيزيكى ما است.• حالا چه كنيم؟بشر هميشه چيزى را خورده كه به دست آوردن آن ساده تر بوده است. هزاران هزار سال رژيم غذايى انسان چيزى مابين غذاى گياهى و گوشت بوده است. سپس كشاورزى به وجود آمد و كفه ترازو به سمت غذاهاى گياهى و عمدتاً غلات و دانه ها سنگينى كرد. به تازگى و با دامدارى مدرن دستيابى به گوشت آسان شده است. پس چرا اين همه گوشت مى خوريم؟ پاسخ اين است كه چون مى توانيم. بنابراين كارهايى انجام مى دهيم كه حتى با علايقمان خيلى سازگار نيست. حتى مى توانيم سيگار بكشيم يا مشروب بنوشيم اما اين واقعيات، سيگار و الكل را در ميان علايق ما قرار نمى دهند. فيزيولوژى و بيوشيمى انسان براى رژيم غذايى معينى طراحى شده است. كشاورزى و دامدارى ما را از رژيمى كه ديگر حتى نمى دانيم چيست دور كرده اند. دستيابى به سلامت كامل يعنى كشف و پيروى از همان رژيم غذايى كه تكامل، ما را براى آن آماده كرده است.
تاريخ خبر : 1385/02/14 منبع خبر : روزنامه شرق 14/02/1385