از ملموسترین واقعیتها در جهان، زندگیست که گذر کند همچون حقیقتی ملموس!
شاید برخی گمان کنند این یک جمله بیمحتوای شبه فلسفی... است ولی نه این طور نیست!
برای بعضی چیزها اگر مثنوی هفتاد من کاغذ بنویسی و توضیح بدهی مثل این جمله نمیتواند مبین باشه یعنی هی داری توضیح واضحات میدهی. این جمله عصاره مهمترین و برجستهترین تجربه شخصیم توی زندگی است یعنی اصل زندگی! از وقتی این عصاره مبین را سرلوحه زندگیم قرار دادم، همواره شاد هستم و از زندگیم لذت میبرم و اگرگاهی غمی دارم غم دیگران/وابستگان، دوستان و آشنایان هست. حالا چگونه به این عصاره رسیدم دقیقاً نمیتوانم بگم! ولی قطعاً کذشتن مواردی که مانع درک گذر زندگی شده. مثلاً اگر از افرادی کینه داشتم مانع و حجابی روی دلم شده بود و وقتی این مانع و حجاب را کنار زدم انگار دنیای تازهای جلوی چشمهایم باز شد. به همین دلیل واقعیت گذر زندگی مثل یا شاید عین حقیقت میماند!