نارتسیس و گلدموند
اثر:هرمان هسه
این کتابو تازه تمومش کردم اینقدر گفتنی داره که نمیدونم همشو چطوری بنویسم!کتاب فوق العاده ای بود.
یکی از بهترین کارهای هسه همین کتابه.و البته یکی از رمان های عاشقانش.
داستان کتاب راجع به پسری به نام گلدمونده که به یک دیر مذهبی میبرنش تا اونجا به مقام رهبانیت برسه ولی در واقع برای این کار ساخته نشده و اهل منطق و عقل گرایی و زندگی در دیر نیست. در دیر نقطه مقابل خودش رو پیدا میکنه کسی به نام نارتسیس که بر عکس خودش انسان عاقل اهل علم و اندیشس و انسان شناس ماهریه.نارتسیس به گلدموند میفهمونه كه دیر به دردش نمیخوره و باید دنبال سرنوشت خود در دنیای بیرون بره و....
گلدموند سراسر عشق و لدت و احساسه و نارتسییس عقل و منطقو اندیشه و اینها هر دو یک راهو که اون هم رسدن به کماله از دو طریق کاملا متفاوت طی میکنند نارتسیس با پرهیز از گناه و موندن در دنیای پاک و دور از گناه دیر و گلدموند با لذت طلبی ها و عشق به زنان و غوطه ور شدن در گناه و آلودگی و در اخر هم به هم میرسند و با هم ترکیب میشن.
هرمان هسه همونطور که قبلا هم گفتم چون از بیماران یکی از شاگردان کارل گوستاو یونگ استاد بزرگ روانشناسی بوده در کتابهاش ازش تاثیر زیادی گرفته که توی این کتاب هم مشهوده و باید یونگ رو بشناسی تا درکشون کنی:
مثلا مادر ذرون گلدموند نماد آنیما ست که درواقع همون حوا است. زنانگی که در وجود مردان وجود داره .همون چیزیه که درون گلدموند بسیار مشهود بوده عشق و احساسش و...به عقیدهی یونگ "روان زنانه تجسم تمام تمایلات روانی زنانه در روح مرده مانند احساسات و حالات عاطفی پذیرا بودن امور غیر منطقی، قابلیت عشق شخصی، احساس خوشایند نسبت به طبیعت و...
و نقطه ی مقابلش نارتسیس که نماد آنیموس یا همون صفات پدرانه و مردانس .گلدموند طریق مادرانه رو طی میکنه و نارتسیس پدرانه!
جالبه بدونید که نام نارتسیس یعنی نرگس از یه افسانه ی یونانی نارتسیس گرفته شده که خودش رو در آب میبینه و عاشق خودش میشه .نارتسیس هم عاشق نقطهی مقابل خودش گلدموند میشه.اختلالی هم به نام نارسیسزم داریم که به افراد خودشیفته میگن.