غروب و نم نم باران، دوباره تنهايي
دوباره نقش هميشه: نگاه دريايي
شرنگ شعر سياهي دوباره ام در كام
غزل، قصيده ، رباعي، سپيد، نيمايي
شكوه بغض گلوگير، همچو هر اين وقت
ملال و غربت بي حد: تمام دارايي
غروب، خانه، اسارت، پرنده وار اي واي
دوباره آتش بر جان، دوباره گيرايي
نمي رسي شب زيبا غروب جانكاه است؟
تويي اميد من اي شب، بيا و بر پايي