گوسفندان را ز صحرا می کشند
آنکه فربه تر مر آن را می کشند
جوان
گوسفندان را ز صحرا می کشند
آنکه فربه تر مر آن را می کشند
جوان
تو جوان بودى و قانع تر بدى
زر طلب گشتى خود اول زر بدى
زمین
گر ضعیفی در زمین خواهد امان
غلغل افتد در سپاه آسمان
لعل
عشق بازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
هرکه این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام
ادب
سالها بايد که اندر آفتاب
لعل يابد رنگ و رخشانى و تاب
ملک
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد به این دیر خراب آبادم
نازنین
اي نازنين اي نازنين در آينه ما را ببين
از شرم اين صد چهره ها در آينه افتاده چين
سرو
به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چـــــــرا نظــر نکنــی یار ســرو بالـا را
افسانه
در ببست و دشمن اندر خانه بود
حيله ى فرعون زين افسانه بود
باد
آتش این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
شور
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)