تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 5 از 8 اولاول 12345678 آخرآخر
نمايش نتايج 41 به 50 از 72

نام تاپيک: فاضل نظری

  1. #41

    پيش فرض


    خطی کشید روی تمام سوال ها

    تعریف ها معادله ها احتمال ها

    خطی کشید روی تساوی عقل و عشق

    خطی دگر به قائده ها و مثال ها

    خطی دگر کشید به قانون خویشتن

    قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها

    از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید

    خطی به روی دفتر خط ها و خال ها

    خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد

    با عشق ممکن است تمام محال ها

  2. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #42
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    " ضدِ " فاضل نظری منتشر می شود





    «ضد»، نام جدیدترین غزل سروده های فاضل نظری است که به تازگی کار تدوین آن به پایان رسیده است ، این مجموعه شامل 40غزل جدید از این شاعر است که با مضامین عشق و عرفان سروده شده است.
    فاضل نظری در پاسخ به سوال مبنی بر انتخاب نام مجموعه چهارم از سروده هایش گفت: «افراد» و «بی انسان» از دیگر نام هایی بودند که برای این مجموعه شعر در نظر گرفته بودم که در نهایت نام«ضد» را برای این مجموعه انتخاب کردم.




    به گفته شاعر، غزل های این دفتر بیشتر با مضامین عشق و عرفان و در ادامه مجموعه شعر «گریه های امپراتور» سروده شده اما به لحاظ زبانی، به دفتر شعر دیگرش«آن ها» نزدیک است.
    «گریه‌های امپراتور» مجموعه شعری از فاضل نظری است که در قالب غزل سروده شده است. نظری در این مجموعه با استفاده از زبانی نرم و ساده توانسته است مضامین بلندی را بازآفرینی کند گریه های امپراتور به عنوان کتاب سال شعر جوان ایران برگزیده شده است.
    «آن‌ها» سومین مجموعه از سروده‌های فاضل نظری بعد از دو مجموعه «اقلیت» و«گریه‌های امپراتور» مشتمل بر 51 غزل با موضوعات عاشقانه و عارفانه است که این مجموعه از سروده‌های نظری نسبت به دو مجموعه قبلی‌اش اگرچه در ادامه همان‌هاست اما دارای تفاوت‌های زبانی است. همچنین «آن‌ها» دارای شادی و ابتهاج بیشتری است و به گفته شاعر «غم جان مایه آن‌ها نیست». اگرچه به گفته خود شاعر در شعر عاشقانه از غم‌گریزی نیست.مجموعه آن ها در بیست و دومین نمایشگاه تنها پس از گذشت 6 روز به چاپ چهارم رسید.
    فاضل نظری در پاسخ به این سوال که آیا سوره مهر، ناشر کتاب چهارم است گفت: در حال حاضر در مورد ناشر «ضد»، تصمیمی اتخاذ نکرده ام، اما احتمالا یک ناشر خصوصی آن را منتشر کند.

  4. #43
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    عقل بیهوده سر طرح معما دارد

    بازی عشق مگر شاید و اما دارد

    با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت

    سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

    در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست

    آینه تازه از امروز تماشا دارد

    بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند

    قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

    تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است

    چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

    عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت

    چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

  5. #44
    اگه نباشه جاش خالی می مونه snow chem's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    اونجائى كه مردمش هنوز خدا رو فراموش نكردن!
    پست ها
    323

    پيش فرض

    تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
    بگذار در جدا شدن از یار جان دهم

    همچون نسیم میگذرد تا به رفتنش
    چون بوته زار دست برایش تکان دهم

    دل برده از من آنکه زمن دل بریده است
    دیگر دی این قمار نباید زیان دهم

    یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
    چون نیستم صبور چرا امتحان دهم

    یوسف فروختن به زر ناب هم خطا است
    نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم

  6. این کاربر از snow chem بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #45
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    پلنگ سنگی دروازه‌ های بسته شهرم

    مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم


    تفاوت‌ های ما بیش از شباهت هاست باور کن

    تو تلخی شراب کهنه ای من تلخی زهرم


    مرا ای ماهی عاشق رها کن فکر کن من هم

    یکی از سنگ های کوچک افتاده در نهرم


    کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی بخشم

    تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم


    تو آهوی رهای دشت های سبزی اما من

    پلنگ سنگی دروازه‌های بسته شهر

  8. 2 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #46
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بكشد

    رود را از جگر كوه به دريا بكشد

    گيسوان تو شبيه‌است به شب اما نه

    شب كه اينقدر نبايد به درازا بكشد

    خودشناسي قدم اول عاشق شدن است

    واي بر يوسف اگر ناز زليخا بكشد


    عقل يكدل شده با عشق،
    فقط مي‌ترسم

    هم به حاشا بكشد هم به تماشا بكشد

    زخمي كينه‌ي من اين تو و اين سينه‌ي من

    من خودم خواسته‌ام كار به اينجا بکشد

    يكي از ما دو نفر كشته به دست دگري‌است

    واي اگر كار من و عشق به فردا بكشد

  10. این کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #47
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    هر روز ، جهان است و فرازی و نشیبی

    این نیز نگاهی است به افتادن سیبی


    در غلغله جمعی و تنها شده ای باز

    آن قدر که در پیرهنت نیز غریبی


    آخر چه امیدی به شب و روز جهان است

    باید همه عمر خودت را بفریبی


    چون قصه آن صخره که از صحبت دریا

    جز سیلی امواج نبرده است نصیبی


    آیینه تاریخ تو را درد شکسته است

    اما تو نه تاریخ شناسی نه طبیبی !

  12. 2 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #48
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    تا کی تحمل غم و تا کی خدا خدا

    دیگر ز یاد برده گمانم مرا خدا

    در سنگسار ، آینه ای را که می برند

    شاید شکسته خواسته از ابتدا خدا

    اکنون که من به فکر رسیدن به ساحلم

    در فکر غرق کردن کشتی است نا خدا

    امکان رستگاری من گر نبوده است

    بیهوده آزموده مرا بار ها خدا

    با نیت بهشت اگرم آفریده است


    می راندم به سوی جهنم چرا خدا

    ای دل خلاف هروله حاجیان مرو

    کافی است هر چه عقل درافتاد با خدا

    بگذار بی مجادله از نیل بگذریم

    تا از عصا نساخته است اژدها خدا

  14. این کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #49
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون باد

    به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد

    کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت

    بال تنها غم غربت به پرستوها داد

    اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست

    غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

    عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!


    نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد


    چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته‌ای

    اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد

  16. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #50
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم

    از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم

    به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج

    چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم

    من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب

    من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم

    شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است

    شبیه بودن گل های بی شمیم به هم

    من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم

    من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم

    بیا شویم چو خاکستری رها در باد

    من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

  18. 3 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •