بهترین دوستم برای همیشه رفت امریکا و من الان دارم حسرت روزایی رو میخورم که بود و به اندازه کافی با هم نبودیم .
بهترین دوستم برای همیشه رفت امریکا و من الان دارم حسرت روزایی رو میخورم که بود و به اندازه کافی با هم نبودیم .
بزرگترین حماقتم توی زندگیم این بود که توی یک برهه هایی حرفهای چنین افرادی رو گوش دادم و تاثیر پذیرفتم !نوشته شده توسط h-blade [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
علافی اسمش درس خوندن نیست .
هرچی آدم حسابی میبینم دور و برم از علم و سوادشون (درس خوندن) به موقعیت کنونی شون رسیدند (البته بماند که افرادی هم با کار و بازار و... خودشونو میکشند بالا اما پرستیژ و لِوِل اجتماعی افراد که سواد و تحصیلات جایگاه مهمی در اون داره مساله ای جداست...)
درود به همه ی افرادی که جانانه درس میخونند و به یک جایی میرسند .
بابت درس نخوندن در سالهای دبیرستان به خودم لعنت میفرستم...
دوتا حماقت کردم که به کلی نابودم کردن
1. کسی رو دوست داشتم و براش دل سوزوندم که ارزشش رو نداشت
خیلی زیاد بهش وابسته بودم اصلا براش میمردم
ول کرد و رفت دنبال کارش و الانم خیلی راحت زندگیش رو میگذرونه
من موندم افسرده و خونه نشین اونم سالی که کنکور دارم
بعد از 16-17 سال یه دوست صمیمی پیدا کردم ، نتیجش شد این
2. خیلی ها بهم بد کردن ، زدن زیر حرفشون ، کلاه سرم گذاشتن ، هر حرفی خواستن بهم زدن و در کل گند زدن به زندگیم اما هیچی بهشون نگفتم
Last edited by Amin-Nasim; 21-02-2015 at 13:37.
انتخاب نکردن رشته پزشکی..بزرگترین حماقت و حسرت من هست
نوشته شده توسط banii [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ببخشید این و میگم ولی من دقیقا برعکس شما فکر میکنم و اتفاقا بابت کل عمری که تو مدرسه و پشت کنکور و توی دانشگاه به باد دادم حسرت میخورم و کاشکی به جای این همه با زجر درس
خوندن که اخرش ازش فقط مدرکی برامون موند که به درد قاب کردن و زدن روی دیوار هم نمیخوره حداقل دو تا زبان خارجه یاد میگرفتیم تا بهتر بفهمیم دنیا دسته کیه ... و البته این نوع طرز فکر فقط از
جوامعی مثل ما میادش که به دلیل مدرک گرایی که اونم پشتش انواع سیاست ها مثل چاپیدن جیب مردم و الاف کردن جوونهای بی کار و ... هستش ارزش آدما رو با مدرکشون میسنجن و جالبتر از
اون هم اینکه حتی توی همین جامعه به اصطلاح مدرک گرا کسی که دکتری هم داشته باشه ولی ته جیبش یه قرون نداشته باشه آدمم حسابش نمیکنند ... که شخصا از این نمونه ها زیاد دیدم ...
پس امیدورام زیاد در این مورد به خودتون لعنت نفرستین
خدایا اکثرا حماقتشون به خاطر رشته دانشگاهشون بوده
من فقط به دلیل علاقه و داشتن استعداد میرم به رشته زبان تخصصی(من حقیقتش دروس ریاضی فیزیکم اصلا خوب نیست با اینکه سعی میکنم بخونم ولی همش در حد نمره قبولی)
خدایا انشالله که رشته خوبی باشه و بعدا پشیمون نشم.
نسنجیده سخن گفتن/عمل کردن (در عشق) بزرگترین حماقت زندگی من بود...
دیر، عاشق آدم اشتباهی شدم که چیزی جز زجر، سرخوردگی و عقب افتادن از زندگی واسهام توش نبود...
مهارتهام رو رسمی نکردم... (دنبال مدرک تافل/آیلتس... انگلیسی نرفتم، دنبال مدرک گوتهی آلمانی نرفتم، مدرک فنی معتبر کامپیوتر رو نگرفتم...)...
مهارتهای فردی مثل شنا، ورزش، رانندگی، آشپزی و رقص () رو درست یاد نگرفتم...
بزرگترین حماقت زندگیم به طور خلاصه این بود که فراموش کردم در یک کشور جهان سوم زندگی میکنم.
معنی این حرف چیه؟ به اندازه درس میخوندم و انتظار عدالت در نظام آموزشی رو داشتم، یعنی چیزی که وجود نداشت.
به دنبال علاقه و استعدادم رفتم و انتظار فراهم بودن بستر شغلی رو داشتم، چیزی که وجود نداشت.
به اندازه کار کردم و انتظار درآمد حوبی رو داشتم در صورتی که در نظام مالی ناقص این امر نشدنی بود.
بر اساس اهداف بلندمدت برنامه ریزی کردم و فراموش کردم قوانین ثابت و اتکاپذیری ووجود نداره.
و ...
فکر کردم فقط من بلدم حماقت کنم
پشت پا زدن به همه چیزو همه کس و دور شدن از خودم و سقوط در اعماق تاریکی تنهایی برای 4 سال (که فکر کنم نوعی لج کردن با خودم بود) منی که تا سوم راهنمایی حداقل دوم کلاس بودم و الان خوب راضیم از این حماقت چیزای زیادی درک کردم و تجربه کردم اما از یک طرف هم هر چیزی بهایی داره منم بهاشو سنگین دادم
اما فرداها روشن است به امید حماقت های پر از تازگی
فعلا به نظرم اطمینان داشتن بزرگترین حماقت ممکنه .
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)