تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 58 اولاول 123456781454 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 575

نام تاپيک: داستانهای مینیمالیستی

  1. #31
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض دو جامِ شعرِ تر

    تموم که شد برد و گذاشت کنار ِ مَرد. مردی که هنوز کامل نبود و رنگش پريده بود. بوی يخ هم می داد. بوی يخ در حال ذوب...
    نگاهش کرد. جلو رفت... دقت کرد.. برگشت عقب .. راضی بود! چشمش به مرد افتاد که دستش تمنای اثر رو داشت..
    خنديد.
    مرد با ترديد زمزمه کرد: مثل من...؟!
    سوال مرد تامل داشت، اما..
    خسته بود...آخرين اثر رو هم خلق کرده بود... و مَرد کامل شده بود .
    عرق رو از پيشونيش پاک کرد.جلو اومد.دست خيسش رو به چشم های زلال اثر کشيد...

    لبخند زد خــدا
    « و زن اتفاق افتاد »

  2. #32
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض جنگ جنگ تا پیروزی

    هیچ‌گاه نفهمیدم چرا جنازه‌ی سوخته‌ی پدر را که از جنگ آوردند، آقای مهدوی- متولیِ مسجدِ محل- به مادر که ضجه می‌زد و من و خواهر کوچکترم را زیر چادرش می‌کشید؛ شهادتِ پدر را تبریک گفت.
    از چند سال بعد به اجبارِ مادر، حاج ‌آقای مهدوی را پدر صدا می‌زدم.

  3. #33
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    ░░░░░░
    پست ها
    5,803

    پيش فرض

    از صبح دنبالش بود ، با قیمتی که برایش قابل پرداخت باشد ...

    دوست داشت دو پسرش را خوشحال کند ، تنها زمانی که به فکرش میرسید امشب بود ...

    نه ، باید باز هم میگشت ...

    - آقا هندوانه چند است ؟
    - ... تومان !
    - ...........

    عصر که به خانه آمد خسته بود ، خسته ی خسته ، ولی باز دو پسر را صدا زد تا با کمک هم هندوانه را به خانه بیاورند.

  4. 2 کاربر از huti_421 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #34
    اگه نباشه جاش خالی می مونه N.P.L's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    376

    پيش فرض

    زیر رگبار بی امان باران و غرش رعد
    لنگه کفش داده به آب و جوراب خیس در جیب
    نگران دسته گلی بودم که پرپر نشود و نامه ای که جوهر پس ندهد
    آمده بودم که بگویم .....
    اما قطار رفته بود و من خوشحال از اینکه نفهمید کسی در ایستگاه که آنچه می چکیدم از مژگان اشک بود نه باران.

  6. 2 کاربر از N.P.L بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #35
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    ░░░░░░
    پست ها
    5,803

    پيش فرض

    اپیزود i

    ریــــــــــــــنگ ... ریــــــــــــــنگ ...

    - بله ؟
    - ....
    -چی ؟!؟!! کی ؟!!!؟
    -....

    بغض فقط به او امان نگاه کردن به آسمان را داد ...

    اپیزود ii

    چند سالی بود که لباس سیاه از تن بیرون نیاورده و چشم به راه پسرش بود تا با کوله بار خاطرات جبهه باز گردد !!!

  8. 2 کاربر از huti_421 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #36
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    اول آرزو كرد باران بيايد تا از دلتنگي‌هايش كم شود
    بعد آرزو كرد در آن باران دست حميد توي دست‌هايش باشد
    آنوقت آرزو كرد خبر قبولي‌اش در ارشد را توي همان باران به او بدهند
    بعد با خودش فكر كرد حميد چقدر خوشحال خواهد شد وقتي اين را بشنود
    بعد ...
    صداي ترمز شديد يك ماشين و ماشين در كمتر از يك وجب فاصله با دختر متوقف شده بود.
    با خودش گفت: اگر باران آمده بود!

  10. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #37
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    تا به‌ حال اينقدر از نزديک با چشم‌های يک دختر نزديک نشده بود.
    دختر با ابروانی کشيده و چشم‌هايی باز و درشت، به آسمان نگاه می‌کرد.
    ابروانش را که تازه‌ برداشته ‌بود و بوی خوشی كه می‌آمد.
    همين‌طور محو زيبايی مسحورکننده‌ی دختر شده‌ و پلک زدن هم يادش رفته‌بود...
    پريشانی موهای سياه دختر را تعقيب می‌کرد که رد خونی کنار سر توجهش را جلب کرد.
    يکه خورد. کمی به عقب رفت...
    با زوزه‌ای کشدار از جسد دختر کنار بزرگراه دور شد.

  12. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #38
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    ░░░░░░
    پست ها
    5,803

    پيش فرض

    بیدار که شد اولین کلمه ای که پرستار شنید "قلم" بود !!

    باز هم تکرار کرد "قلم" !!!

    قلم می خواست ، زندگی اش با قلم و کاغذ اجین شده بود ... بدون قلم می مرد !!!

    بعد از مدت ها احوالش را پرسیدم

    گفتند در آسایشگاه روانیست

    به دلیل قطع نخاع و عشق به قلم مشاعر خود را از دست داد !!!

  14. این کاربر از huti_421 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #39
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    بی خوابی
    وقتی انسان خسته است میخوابد ...وقتی که خسته است ولی نمی تواند بخوابد چه میکند ؟
    می نشیند و به آرزوهایی که به آن دست نیافته است فکر میکند ...
    خسته تر می شود ولی باز هم نمی تواند بخوابد ...
    به اتاق های خالی خانه اش که روزی آنجا را ترک کرده بود سر میزند ...
    خسته تر می شود ولی باز هم نمی تواند ...
    از پنجره به آسمان می نگرد ...
    آسمان ابری است ...
    ماه از میان ابر ها نوری می تاباند ولی او هم خسته است ...
    مرد خسته است ولی نمی تواند بخوابد ...
    در اتاقش را باز میکند و به داخل می نگرد ...
    چیزی به غیر از خاطرات در آن اتاق نیست ...
    آن اتاق را هم ترک می کند ...
    نیمه های شب فرا می رسد و او همچنان خسته است ...
    به درد های زندگی اش فکر می کند و خسته تر می شود ...
    خسته می شود و خسته تر ...
    تا جایی که خواب نیز از خستگی او می گریزد ...
    خوابی برایش نمانده است ...
    بغضش می شکند و لباس هایش را خیس می کند ...
    صبح فرا می رسد و همچنان لباس های او خیس است ...

  16. این کاربر از Benygh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #40
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    همیشه او را دوست داشت و دلش می خواست هر لحظه کنار هم باشند.

    به همین خاطر وقتی ازدواج کرد به شوهرش گفت :"اون مثل خواهرم می مونه

    و شاید هفته ای هفت روز بیاد خونه مون ...از نظر تو که عیبی نداره؟"

    مرد خندید و گفت :" چه عیبی داره؟؟!"
    ***
    زن اشکهایش را پاک کرد و به آلبوم عکسهای مدرسه اش نگاه انداخت

    و زیر لب گفت: "کاش آرزو نمی کردم همیشه کنارم باشی ، که حالا هوویم شده ای !!"

  18. 4 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •