تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 4 از 43 اولاول 1234567814 ... آخرآخر
نمايش نتايج 31 به 40 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #31
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض


  2. #32
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    آقا محمد مرسي از عكسي كه گذاشتين.
    اينم يه عكس از خانم مرضيه

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  3. #33
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض قمرالملوک وزيري

    قمرالملوک وزيري
    شيرزني خوش صدا و گشاده دست
    1284 - 1338 خورشيدي

    يکي از شير زنان ايران که در بين هنرمندان معاصر نقش مهمي داشته است قمرالمولوک وزيري مي باشد که ساليان دراز ستاره درخشان آسمان هنر ايران بود. صداي رساي قمر که از نخستين زنان خواننده ايران در دوران معاصر کشور ما بود علاقمندان شيدايي نظير تيمورتاش و عارف داشت که استاد مرتضي ني داود توانست او را کشف کند و از اين خواننده اشعار مذهبي، هنرمندي بسازد که ساليان دراز نامش در هر محفل و مجمعي ورد زبان ها بود.ر
    قمر در کودکي پدر و مادرش را از دست داد و با مادر بزرگ خود زندگي مي کرد. نزديکي با مادربزرگ که خواننده اشعار مذهبي بود نخستين انگيزهً رغبت او به خواندن شد. ابتدا نزد يک معلم گمنام و همچنان ناشناخته، به فراگيري آواز پرداخت و پس از آن با مرتضي ني داود آشنائـي پيدا کرد. راهيابي به محضر اين استاد از يک سو قمر را با رديف موسيقي ملي آشنا کرد و از سوي ديگر راهش را براي کسب تجربيات بعدي از استادان ديگر هموار ساخت. مرتضي ني داود درباره نخستين برخود خود با قمر چينين مي گويد که: " ... اولين بار که قمر را ديدم سنش خيلي کم بود. در حدود هفده يا هجده سال داشت. اين ديدار در محفلي پيش آمد که من هم به آن دعوت شده بودم. يکي از حاضران ساز مي زد ولي من هيچ از طرز نواختنش خوشم نيامد. اما همين که قمر شروع به خواندن کرد به واقعيت عجيبي پي بردم. صداي اين خانم جوان به قدري نيرومند و رسا بود که نمي شد باور کرد ... " همين آشنائي نخستين بود که پس از دو سال پاي قمر را به کلاس ني داود باز کرد. کار پيشرفت قمر در مدتي کوتاه به آنجا رسيد که کمپاني
    ر " هيزماسترزويس " به خاطر ضبط صداي او دستگاه صفحه پر کني به تهران آورد. بعد از آن کمپاني " پوليفون " هم آمد و کمپاني هاي ديگر و به قول ني داود، قمر اين همه اهميت پيدا کرده بود.
    ****
    قمرالملوک وزيري پس از شيدا و عارف در موسيقي نوين ايران رخ نمود ولي بي ترديد نقشي دشوارتر و دليرانه تر از آن دو ايفا کرده است؛ زيرا اگر مردي که به موسيقي مي پرداخت گرفتار طعن و لعن مي شد ولي مجازات زن موسيقي پرداز " سنگسار شدن " بود. زن برده در پرده بود، پرده اي به ضخامت قرن ها. قمر به هنگام نخستين کنسرت خود که در آن " بي حجاب " ظاهر شده بود، سر و کارش به نظميه افتاد. اين ماجرا اگر چه براي او خوشايند نبود، ولي بهرحال سر و صدايي کرد که در نهايت به سود موسيقي و جامعه زنان بود. قمر خود دربارهً نخستين کنسرتش مي گويد : " ... آن روزها، هر کس بدون چادر بود به کلا نتري جلب مي شد. رژيم مملکت تغيير کرده و پس از يک بحران بزرگ دورهً آرامش فرا رسيده بود مردم هم کم کم به موسيقي علاقه نشان مي دادند. به من پيشنهاد شد که بي چادر در نمايش موزيکال گراند هتل حاضر شوم و اين يک تهور و جسارت بزرگي لازم داشت. يک زن ضعيف بدون داشتن پشتيبان، ميبايست برخلاف معتقدات مردم عرض اندام کند و بي حجاب در صحنه ظاهر شود. تصميم گرفتم با وجود مخالفت ها اين کار را بکنم و پـيه کشته شدن را هم به تن خود بمالم. شب نمايش فرا رسيد و بدون حجاب ظاهر شدم و هيچ حادثه اي هم رخ نداد، و حتي مورد استقبال هم واقع شدم و اين موضوع به من قوت قلبي بخشيد و از آن به بعد گاه و بيگاه بي حجاب در نمايش ها شرکت مي جستم و حدس مي زنم از همان موقع فکر برداشتن حجاب در شرف تکوين بود ... " . او نخستين زني بود که بعد از قرةالعين بدون حجاب در جمع مردان ظاهر شد. و مي گفت:
    مرمرا هيچ گنه نيست به جز آن که زنم زين گناه است که تا زنده ام اندرکفنم
    ****
    قمر نخستين کنسرت خود را در سال 1303 برگزار کرد. روز بعد کلا نتري از او تعهد گرفت که بي حجاب کنسرت ندهد. قمر عوايد کنسرت را به امور خيريه اختصاص داد. قمر در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عوايد آن را صرف آرامگاه فردوسي نمود. در همدان در سال 1310 کنسرت داد و ترانه هايي از عارف خواند. وقتي نيرالدوله چند گلدان نقره به از هديه کرد آن را به عارف پيشکش نمود. با اين که عارف مورد غضب بود. در سال 1308 به نفع شير خورشيد سرخ کنسرت داد و عوايد آن به بچه هاي يتيم اختصاص داده شد. به گفته دکتر خرمي 426 صفحه و به گفته دکتر سپنتا 200 صفحه از قمر ضبط شده است.
    ****
    گشايش راديو به سال 1319 بزرگترين تکيه گاه قمر و هنرمندان همزمان او بود. مردم توانستند در سطحي گسترده تر با او رابطه برقرار سازند. رابطه اي که به زودي به پيوندي ناگسستني تبديل شد. ديگر همهً گوش ها تشنه صداي مخملي قمر شده بود. قمر ديگر به اوج شهرت رسيده بود و بزرگان شعر و ادب و موسيقي براي ديدارش و بهره گيري از صداي يکتايش سرودست مي شکستند. تاريخ موسيقي ملي ما، هرگز چنين اوج پيروزمندانه اي را به نام کسي ثبت نکرده و چنين جذبه اي را در هنر و صداي کسي به ياد ندارد. مقتدران کيسه هاي اشرفي به او هديه مي کردند و هنرمندان بي زور و زر، عشق هيجان زدهً خود را نثارش مي ساختند. تيمورتاش وزير دربار عاشق دلخستهً او بود، عارف قزويني شيفته و مجذوب او شده بود و ايرج ميرزا با وجود خوبرويان ديگرش دل در گرو عشق قمر داشت. قمر نيز مانند عارف درويش بود. از گردآوري زر و سيم پرهيز مي کرد و به اصطلاح اهل فن گردآوري، از (عقل معاش) بي بهره بود. درآمدهاي بزرگ و هداياي گران را به دست نيامده از دست مي داد. اندرزهاي مشفقانهً دوستان نيز در او مؤثر نيفتاد و حتي در هنگام تنگدستي نيز گشاده دستي را از دست نمي نهاد. حسن علوي کيا در مجله ره آورد چنين مي نويسد : در سالهاي 1325 يا 26 با عده اي از دوستان در خانه دکتر فرزين دندان پزشک دعوت داشتيم که قرار بود قمرالملوک وزيري هم در آن ميهماني شرکت کند همراه دکتر به کاباره اي که قمر مي خواند رفتيم و بعد از ساعت 10 شب سوار اتومبيل ما شد و گفت مي خواستم خواهش کنم مرا به حدود اکبرآباد ببريد که قبول کرديم. وقتي به آنجا رسيديم به يکي از باغ هاي قديمي وارد شد و داخل ساختمان توي اتاقي رفت که محل سکونت باغبان بود. پنجره اي به خارج داشت که داخل اتاق ديده مي شد. قمر وارد اتاقي شد که يک زن و مرد جوان با دو بچه زير کرسي نشسته بودند. قمر يکي از بچه ها را که ظاهرأ بيمار بود بغل گرفت و بوسيد و کيف پول خود را باز کرد و يک بسته اسکناس در آورد و روي کرسي گذاشت. معلوم شد مزد آن شب کاباره را به اين خانواده داده است. قمر وقتي بيرون آمد عذرخواهي کرد و گفت مادر اين بچه بيمار سالها به من خدمت کرده و من هر شب به آنها سر مي زنم. قمرالملوک وزيري در سالهاي آخر عمر در اتاقي که فرش نداشت زندگي مي کرد. به شدت بيمار بود. حتي کسي را نداشت که برايش غذا بپزد. نورعلي برومند و حسين ضربي همت کردند و دوستداران قمر براي او پولي جمع کردند که حدود 12 هزار تومان شد تا خانه اي در تهران پارس بخرد. پول را به قمر دادند و چند روز بعد بديدار او رفتند که او را ياري کنند تار خانه را بخرد، معلوم شد تمام آن پول را به بچه يتيمي داده که قمر سرپرستي او را بر عهده داشته است تا براي خود خانه اي بخرد و پس از قمر در آن خانه زندگي کند. قمر چند روز بعد فوت کرد. قمرالملوک وزيري عاقبت در شامگاه پنجشنبه پانزدهم مرداد ماه 1338 در شميران، در خانه يکي از نزديکانش در گذشت.

    استاد محمد حسين شهريار غزل زيبائي دارد درباره قمر که چنين است:

    از کوري چشم فلک امشب قمر اينجاست آري قمر امشب به خدا تا سحر اينجاست
    آهسته به گوش فلک از بنده بگوئيد چشمت ندود اينهمه يکشب قمر اينجاشت
    آري قمر آن قـُمري خوشخوان طبيعت آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اينجاست
    شمعي که بسويش من جان سوخته از شوق پروانه صفت باز کنم بال و پر اينجاست
    تنها نه من از شوق سراز پا نشناسم يکدسته چو من عاشق بي پا و سر اينجاست
    هر ناله که داري بکن اي عاشق شيدا جائي که کند ناله عاشق اثر اينجاست
    مهمان عزيزي که پي ديدن رويش همسايه همه سر کشد از بام و در اينجاست
    ساز خوش و آواز خوش و بادهً دلکش اي بيخبر آخر چه نشستي خبر اينجاست
    آسايش امروزه شده درد سر ما امشب دگر آسايش بي درد سر اينجاست
    اي عاشق روي قمر اي ايرج ناکام برخيز که باز آن بت بيدادگر اينجاست
    آن زلف که چون هاله به رخسار قمر بود باز آمده چون فتنهً دور قمر اينجاست
    اي کاش سحر نايد و خورشيد نزايد کامشب قمر اينجا قمر اينجا قمر اينجاست

  4. #34
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    سامان احتشامی
    ...
    متولد اول اردیبهشت ماه 1357 تهران

    وی با بهره گیری از محضر استادانی چون زنده یاد جواد معروفی، محمد سریر، اسماعیل امین موید با ساز پیانو وارد دنیای موسیقی شد.

    در سال 1368 موفق به دریافت دیپلم افتخار از جشنواره موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد

    طی سالهای 1370 الی 1374 برنده لوح زرین و لوح تقدیر جشنواره موسیقی فجر شد و مقام اول را در پیانو کلاسیک و ایرانی کسب کرد

    در سال 1382 برگزیده جشنواره موسیقی فجر شد.

    وی از دانشگاه هنر و معماری فارغ التحصیل شد و آکادمی پیانو «راز باغ» را تاسیس نمود و هم اینک در این مرکز به تدریس شاگردان





    باغ به باغ
    قطعاتی برای پیانو و تنبک
    سال 1371
    راز باغ
    قطعاتی برای پیانو و تنبک
    سال 1374
    مهتاب در باغ
    آثاری برای پیانو و ارکستر
    سال 1375
    کوچولوها در باغ
    موسیقی با کلام برای کودکان
    سال 1378
    پیشی در باغ
    موسیقی برای نمایش کودکان
    سال 1379
    آنا در باغ
    قطعاتی برای پیانو و ارکستر روی تم های آذری
    سال 1380
    ...پری کجایی و
    آثاری از بزرگان موسیقی ایران تنظیم برای پیانو و سازهای کوبهای
    سال 1381
    باغ خاطره ها
    برای ارکستر بزرگ و گروه کر
    سال 1382
    گوزن شاخ طلایی
    موسیقی بر روی نمایش نامه کودکانه
    سال 1382
    بهشت من
    با صدای عبدالحسین مختاباد
    سال 1382
    پائیزان
    قطعاتی برای پیانو و فلوت
    سال 1383
    ساخت موسیقی فیلم رستگاری در هشت و بیست و دقیقه
    به کارگردانی سیروس الوند
    سال 1383
    دینا
    آثاری برای پیانو
    سال 1384
    تمنا
    قطعاتی برای ارکستر و به خوانندگی علیرضا گلشن
    سال 1384
    ...........................
    فریدون فروغی

    فريدون فروغي ،چهارمين وآخرين فرزند خانواده ي فروغي در تاريخ 9/11/1329 درتهران متولد شد.
    اودرزمينه ي موسيقي هنرمند كاملي ست .زيرا علاوه بر خوانندگي ،در نواختن گيتار،پيانووارگ مهارت خاصي داشته است وبه كار آهنگسازي وترانه نيز مي پرداخته است.
    اوتنها پسرخانواده بودو سه خواهر به نامهاي (پروانه،عفت وفروغ ) داشت كه هم اكنون در قيد حيات مي باشند.
    فتح الله فروغي ، كارمنداداره ي دخانيات بود،كه در تنهايي خود به سرودن شعرونواختن تارمي پرداخت واز مالكان بزرگ روستاي نراق ـ مابين قم وكاشان ـ به شمار مي آمد.
    فريدون فروغي ،در سال 1335 ودر شش سالگي ،تحصيل را آغازكردوعاقبت درسال 1347 مدرك ديپلم علوم طبيعي را گرفت وپس از آن ديگرتحصيل رارهاكرد.
    فريدون فروغي ،موسيقي را بدون داشتن استاد ويا معلم فرا مي گيردوباتوجه به كارهاي راك ومخصوصا (ري چارلز) به تمرين ويادگيري مي پردازد.
    درسن 16 سالگي ،باهمراه ساختن گروهي نوازنده باخودموسيقي را به صورت جدي شروع مي كند ودر مكان هاي مختلف به اجراي ترانه ها وآهنگ هاي روز فرنگي وبه خصوص موسيقي (بلوزغربي) مي پردازدوتاسن 18 سالگي كارخودرا به همين صورت ادامه مي دهد
    در همين ايام عشق ودلدادگي اورا گرفتار مي كند،اما در ناباوري كامل ،پس ازمدتي متوجه غيبت عشق خود مي شودوقلب گرفتار او در تب وتاب عشق مي سوزد وفريدون جوان ،مدتي دست از موسيقي مي كشد.
    درسال 1350،خسروهريتاش ،كارگردان فيلم (آدمك) درتلاش براي پيدا كردن خواننده اي تازه نفس بود كه فريدون فروغي توسط دوستي مشترك به او معرفي مي گردد و بايك بار زمزمه ي ترانه خسروهريتاش متوجه مي شود كه شخصي را كه به دنبالش بوده ، يافته است وترانه ي آدمك وپروانه ي من توسط فروغي اجرا مي شود و چندي بعد اين ترانه در صفحات 45دور ،درصفحه فروشي هاي معروفي چون (آل كوردوبس ، پاپ ،ديسكو،بتهوون وپارس )عرضه مي گردد،اين دوترانه گل مي كندوبرسرزبان ها مي افتد.
    بعدازگذشت مدتي (فرشيدرمزي) كارگردان برنامه ي شوي تلويزيوني (شش وهشت) بافريدون فروغي قرارداد مي بنددوفروغي درسال 1351 بعداز پنج سال مشابه خواني ،آثارري چارلز را كنارگذاشته وكارش را درتهران شروع مي كندواين همكاري باعث تولد آثاري چون زندون دل وغم تنهايي مي گردد كه ترانه ي زندون دل فروغي را تبديل به هنرمندي صاحب سبك مي كند.
    درهمين سال توسط يكي ازدوستانش باگلي فتوره چي آشنامي شودواين آشنايي منجربه ازدواج آن دو مي گردد.
    درسال 1352 فروغي ترانه ي تنگنا را براي فيلم (اميرنادري) اجرامي كندودرهمين سال به اجراي ترانه هايي چون نياز (ترانه يي ازشهيارقنبري) وهواي تازه دربرنامه ي رنگارنگ مي پردازد.
    درسال 1353 فروغي به علت عدم تفاهم روحي وفكري از همسرش جدامي شود.
    ودرهمين سال اوكه رفته رفته ،هنرمندقابلي گشته بود اقدام به جمع آوري آثارخود مي نمايد واولين آلبوم خودرا با نام نياز به بازارعرضه مي كند.
    دومين آلبومش رابانام (ياران) درسال 1354 به بازار عرضه مي كندودرهمين سال به علت اجراي ترانه ي (سال قحطي )از طرف رژيم شاهنشاهي به مدت دو سال ممنوع الصدا مي شود .
    درسال 1356 ،پس ازاعلام فضاي بازسياسي توسط رژيم، فروغي بعدازدوسال ممنوعيت كاري ،سومين آلبوم خودرابانام (سال قحطي) به بازارعرضه مي كند.
    درسال 1357 ، باوخيم شدن اوضاع سياسي ايران ،فروغي اعتراض خودرا به اوضاع كشورباانتشارآلبوم (بت شكن)اعلام مي داردودرهمين سال ترانه اي به نام روسپي راجرا مي كند كه هرگز مجوزپخش نمي گيرد.
    درسال 1358 ،بعدازانقلاب ،فروغي درايران مي ماند وكنسرت اجرا مي كند كه ترانه هاي اين كنسرت را درآلبوم (فريدون فروغي درآغازي نو) جاي مي دهد و ازدلايل خواندن اين آلبوم به اين نام ترانه هاي ريتميكي مانند حقه وشياد مي باشد.
    بعدازانتشاراين كاست ،درسال 1359 فروغي ترانه ي باردبستاني را براي فيلم (ازفريادتاترور)به كارگرداني منصورتهراني اجرامي كندوبعدازآن ترانه ي كوچه ي شهردلم.
    درسال 1360 چندترانه ي خودرا همراه باچندترانه از كوروش يغمايي درآلبوم سل جاي مي دهدودرمابين سال هاي 60و61 آهنگ چهارقسمتي (چرانه؟) رامي سازد واجرا مي كند.
    اما رفته رفته مهرسكوت برلبان اوسنگيني مي كند،پس ازآن تنها خاموشي وتنهايي ست كه مي ماند،ايجادممنوعيت كاري انگيزه اي براي فعاليت دوباره ي فروغي نمي گذارد. دراين سال ها تنها ياراوخلوت وگوشه نشيني ست وعلي رغم فشارهايي كه اين سكوت طولاني براوتحميل مي كند ،هرگز تن به ترك وطن نمي دهد.
    فروغي بااين شرايط عذاب آوربه زندگي ادامه مي دهدودراسفندسال1372 باخانم سوسن معادليان آشنامي شودودرخرداد 1373 باهم ازدواج مي كنند.ازدواج با سوسن معادليان موجبات تحولي مثبت را دراو فراهم مي آوردواودوباره فعاليت خودراازسرمي گيرد،شعرمي گويد،آهنگ مي سازدوشروع به تدريس گيتار،ارگ وپيانومي كند.
    دراسفندماه سال 1377 موفق به برگزاري كنسرتي درتالار حافظيه ي كيش مي شود،پس از 4روزبرگزاري كنسرت در كيش ،به تهران مي آيدوعلي رغم درخواست شهرستان هاي ديگر براي برگزاري كنسرت ،بااين كارموافقت نمي شودوفروغي درتابستان 78وپائيز79 دوباره به كيش بازمي گرددوبه اجراي برنامه درهتل آناي كيش مي پردازد
    درسال 79 براي تيتراژپاياني فيلم (دختري به نام تندر) قطعاتي از شاعران معاصررا مي خواند واميدوار مي شودكه بتواندمجوز كارهايش رابگيرد
    ودرانتظاراكران فيلم مي ماند.
    پس از اينكه از گرفتن مجوز ناميد مي شود .گوشه نشيني را برمي گزيند ودرروزجمعه سيزدهم مهرسال 1380 خودراازچنگ اين دنياي بي عشق مي رهاندوبه گفته ي شهيارقنبري:فريدون فروغي را فراموشي وخاموشي كشت.
    اينك ما مي نويسم ازاو،آثارش رادربازارموسيقي مي يابيم وحتي فيلم مستندي اززندگي اووگوشه اي ازكنسرتهايش ،كتاب او،ولي حالا چرا؟
    نوشداروپس از مرگ سهراب،حالا كه اورفته ،ويژه نامه اي براي او،وهمه چيزازاو حالا كه ديگراونيست!
    اورفت وبه گمانم قسمتي از موسيقي راباخودبرد،اورفت كه شايددردنياي ديگر دغدغه ي خواندن ونخواندن ،گفتن ونگفتن رانداشته باشد
    وحالا ما مي دانيم كه خيلي ديرترازآنچه كه بايد،به اورسيديم واورادرميان دنياي از تيرگي ها به دست فراموشي سپرديم.
    ديگر ازافسوس براي رفته ها وگذشته ها براي ما سودي نخواهد داشت.
    ازچاله هاي پوك افسوس
    چاره اي
    به جزگذشتن
    اي عزيزي كه گوشه اي از وسعت اوراخواندي تنها كاري كه از من وتو براي او بر مي آيد چيزي نيست جزفاتحه اي براي آرامش روح او در دنياي ديگر

    يادش گرامي
    و روحش شاد باد
    منبع:ترانه ها

  5. #35
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض تار یا سه تار ؟ (بنوازیم)

    تار یا سه تار ؟ (بنوازیم)

    مسئله این است (؟!)




    از آنجا که پرده بندی تار و سه تار کاملا شبیه همدیگر است تقریبا همه تار نوازان به سه تار نوازی نیز می پردازند و غافل از اینکه این دو ساز شخصیت جداگانه ای دارند ، اکثرا همان تجربه های تار نوازی را روی سه تار با اندک تغییراتی اجرا می کنند که باعث شباهت تار و سه تار نوازیشان شده است .

    به همین علت وقتی احمد عبادی با رویکردی تازه - اختصاصا - به سه تار نوازی در رادیو پرداخت ناگهان سه تار مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و باز به همین دلیل (بعد از انقلاب) ، سه تار جلال ذوالفنون نیز - پس از تمرکز وی روی این ساز - مورد توجه قرار گرفت .

    به اعتقاد من به همین دلیل - تمرکز روی یک ساز - می باشد که تار هنرمندانی چون جلیل شهناز ، فرهنگ شریف ، لطف الله مجد ، فریدون حافظی ، بیگجه خانی ، علی اکبر شهنازی ، هوشنگ ظریف و ... مورد استقبال خاص و عام قرار گرفته است .



    دوم :

    استادان سه تار

    از سال 1200 ه . ش




    به چند نکته درباره نوشته زیر توجه کنید :

    * نمودار بالا توسط دوست عزیزمان آقای جواد اسدی از کانادا از روی منابع اینترنتی و کتاب سرگذشت موسیقی ایرانی نوشته روح الله خالقی آلبوم "صد سال سه تار" و ... تهیه شده است که از ایشان بسیار سپاسگذارم .

    * این نمودار قبلا در سایت هارمونیا به صورت دیگری منتشر شده است .

    * قسمت توضیحات هنرمندان را ، از وبلاگ تنبور شمس با اجازه ایشان بازنویسی و خلاصه کردم .

    * هنرمندان بزرگی هستند که هم تار و سه تار می نوازند ولی به علت دو سازه بودن آنها ولی شهرت تارنوازی شان در این نوشتار ضمن احترام به هنر آنها ، نامشان برده نشده و در آینده در مطلب مشابهی که ویژه تار نگاشته خواهد شد به آنها خواهیم پرداخت و در اینجا فقط به ذکر نام آنها بسنده می کنم ؛ آقایان :

    علی نقی وزیری ، نورعلی برومند ، محمد رضا لطفی ، حسین علیزاده ، داریوش طلایی ، داریوش پیر نیاکان ، کیوان ساکت و ... .

    * همچنین برخی سه تار نوازان نیز به این دلیل نامشان دیده نمی شود که آثار و اجراهای رسمی ندارند و یا کمتر دارند و یا شاگردان برجسته و آثار مکتوب و ... ندارند ، مانند : ابوالحسن مشیر معظم افشار ، عبدالله دادور و ... و کلا سعی شده به نوازندگانی پرداخته شود که ویژگی خاصی داشته اند .

    * ضمنا خطوطی که رابطه بین استاد و شاگرد را در نمودار ترسیم کرده همیشه به معنی شاگردی مستقیم نیست بلکه گاهی منظور تاثیر گرفتن از شیوه نوازندگی و ... است که برای توضیح بیشتر به متن رجوع کنید .



    آقا علی اکبر فراهانی

    1241 - 1200



    خاندان هنر اصطلاحی بسیار زیبا بود که روح الله خالقی درباره خانواده فرهانی به کار برد چون :

    1- نامهایی چون علی اکبر فراهانی ، آقا غلامحسین ، میرزا عبدالله ، آقا حسینقلی ، عبدالحسین شهنازی ، حاج علی اکبر خان شهنازی و احمد عبادی برای اثبات لیاقت هنری این خانواده کافی است .

    2- این طور به نظر می رسد که موسیقی ایرانی که در قرن های گذشته بصورت مقامی بوده (که هنز هم موسیقی کشورهای مجاور که تحت تاثیر موسیقی و فرهنگ ایران بوده اند ، مانند ترک ها و عرب ها همینطور است) در دوره قاجاریه به صورت دستگاهی امروزی تبدیل و تدوین و تکمیل شده است که قطعا باید خانواده فراهانی نقش بزرگی در این مهم داشته باشند .

    3- در نسل های بعدی همانطور که در جدول می بینید هر کدام از هنرمندان به نوعی تحت تاثیر و آموزش مستقیم و غیر مستقیم خاندان هنر بوده اند . البته در نمودار تار که بزودی آن هم در این وبلاگ منتشر خواهد شد این موضوع بیشتر روشن خواهد شد .



    میرزا عبدالله فراهانی

    1297 – 1222


    گر خسرو پرویز بدی ما را شاه می گفت نکیسای من است عبدالله

    میرزا عبدالله و برادرش آقا حسینقلی به علت اینکه پدرشان علی اکبر خان عمر زیاد نکرد نتوانستند از معلومات وی استفاده کنند و از عموی خویش یعنی آقا غلامحسین تعلیم دیدند .

    میرزا ، البته نوازنده تار نیز بود ولی در نواختن سه تار مهارت بیشتری داشته است (بر خلاف برادرش که در تار چیره دست تر بوده است) و امروزه ردیف منسوب به وی مشهرترین ردیف آموزش موسیقی ایرانی است .



    غلامحسین درویش خان

    1305 – 1251



    درویش ، نخست سه تار را از پدرش و سپس تار را از آقا حسینقلی آموخت .

    وی مبتکر پیش درآمد است و رنگ ها (پریچهر و پریزاد ، غنی و فقیر و قهر و آشتی...) و تصنیف ها (ز من نگارم ، بهار دلکش ، شب وصل و ... ) یی بسیار زیبا از وی به یادگار مانده است .



    یوسف فروتن:

    1357 - 1275

    استادان : از شاگردان تار آقا حسینقلی و درویش خان بود و از طرز به صدا در آوردن سه تار و تسلط به تزئینات و امكانات صوتی سه تار ، به نظر می رسد كه از آموزش سه تار درویش خان بهره برده است .

    به عنوان " دایرة المعارف ضربی " مشهور بود و تصنیف ها و پیش درآمد های ساخته قدما و حتی معاصران را از حفظ داشت .

    ویژگی : چپ های پر قدرت ، ارائه موسیقی پر شور و پر افت و خیز ، استفاده از جمله ها و تحریر های ردیف در آواز و ریز های با تسلسلِ یكنواخت و شمرده در ساز وی شنیده می شود .

    آثار : ضبط یک دوره ردیف موسیقی ایرانی .

    نمونه : به نمونه ساز وی در مایه ابوعطا - و همچنین تاثیر گذاری بر آقای ذوالفنون نیز – که از ردیف اجرا شده توسط وی در نظر گرفته شده ، دقت کنید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    سعید هرمزی:

    1355 - 1276

    استادان : او كه در عنفوان جوانی به فراگیری تار نزد یكی از شاگردان ممتاز درویش خان پرداخته بود ، سپس به محضر درویش و بعد مرتضی نی داوود راه یافت .

    در میان سالی و در اثر بیماری سختی كه وی را از نواختن تار باز می داشت ، به نوازندگی سه تار رو كرد و به قول خودش ناخن زدن را از برادرش كه او نیز موسیقی را به صورت آكادمیك و در محضر قدما آموزش دیده بود فرا گرفت.

    ویژگی : قدرت وی در ارائه مطالب موسیقی با زیبایی و نهایت ذوق و در عین حال آمیخته با جمله های ردیف و شور ، سرخوشی ، طراوت و سرزندگی در سه تارش به گوش می رسد . استاد هرمزی ناخنی بسیار ظریف داشت و در اجرای تزئینات دست چپ ، ویبره و كنده كاری ها نهایت ذوق را داشت .

    آثار : ضبط یک دوره ردیف موسیقی ایرانی ، اجرا در جشن و هنر شیراز و ... .

    نمونه : به رنگ افشاری درویش خان ، برگرفته از ردیف اجرایی هرمزی است ، توجه کنید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    ابوالحسن صبا


    1336-1281

    استادان : وی ابتدا در كودكی نزد پدرش کمال السلطنه به فراگیری سه تار پرداخت سپس اصول نواختن سه تار را در مدت 5 سال از آقا میرزا عبدالله (و یا دختر وی مولود به گفته آقای جمشید شیبانی) و سپس نزد غلامحسین خان درویش ، آموخت و در سال 1302 به كلاس كلنل وزیری در مدرسه عالی موسیقی رفت.

    ویژگی : سه تار استاد صبا چه از نظر ارائه مطلب موسیقی با تكیه دقیق بر ردیف (در عین بداهه نوازی) و چه از نظر اصالت در تكنیك اجرایی سه تار و ایجاد صدای اصیل و صدا دهی درست ، در غایت كمال و حد اعلاست .

    در شیوه نوازندگی استاد صبا تنوع و حالت مضراب نقش عمده ای در ارائه موسیقی به نسبت توانایی های دست چپ دارد و تمامی ظرایف اجرایی سه تار از قبیل صدای خوش مضراب ، صحیح دست گرفتن و نواختن ساز ، استفاده از تمامی امكانات صوتی ساز ، سرعت طبیعی و لازم دست چپ و ویبره های ظریف و متناسب با جمله ، به دقت رعایت می شود اما شاید شاخص ترین ویژگی سه تار استاد صبا ریز های پیوسته ، كم سرعت و متین با صدایی پر مغز و پر است كه در تركیب جمله های دیگر موسیقی پیوستگی خاصی دارد و صدای ریز در متن موسیقی با جلوه ای خاص به گوش می رسد و حالت افت و خیز و مقطعی در آن نیست.

    آثار : ضبط های خصوصی که چند آلبوم آن نیز منتشر شده است (چهار مضراب (معروف) ماهور که پایه آن از درویش خان بوده است) .

    نمونه : به قسمتی از اجرای معروف صبا در دستگاه نوا دقت کنید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    ارسلان درگاهی:

    1352 - 1281

    استادان : وی در 15 سالگی به كلاس تار درویش خان رفت و پس از آن نزد مرتضی نی داوود به تحصیل موسیقی ادامه داد . با آنكه از تار وی چندین صفحه همراه با آواز قمرالملوك وزیری ضبط شده است اما در سنین پس از جوانی تار را كنار گذاشت و به سه تار علاقه مند شد .

    ویژگی : به نظر می رسد كه وی به خاطر تحصیل موسیقی با تار ، به نوعی از سه تار علاقه دارد كه در محل خرك آن دایره ای بزرگ به قطر 7 تا 10 سانتی متر قرار دارد و خرك سه تار بر روی پوستی كه به روی این دایره كشیده شده ، قرار گرفته است . این سه تار كه سه تار پوستی نامیده می شود ، به خاطر صدای دوگانه خود در حال حاضر كمتر مورد پسند قرار می گیرد .

    در سه تار نوازی ارسلان خان درگاهی ، عناصری از موسیقی ردیفی مشاهده می شود و سرعت و زمانبندی موسیقی قدیم به همراهی ذوق و سلیقه شخصی اش در ارائه مطلب شنیده می شود ، اما سرعت و حالت مضراب و پایه های چهار مضراب ، به تكنیك تار نوازی نزدیك است .

    نمونه : به چهارمضراب معروف درویش خان – صبا اجرای درگاهی گوش کنید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





    احمد عبادی:

    1371 - 1283



    استادان : او كوچكترین فرزند استاد میرزا عبدالله فراهانی بود که نخست نزد پدر آموزش می دید ولی كوتاه شدن سایه ی پدر از سرِ وی در 13 سالگی باعث شد تا نزد خواهرانش ملوک و مولود به فراگیری موسیقی ادامه دهد .

    ویژگی : ابداعات خاص او در زمینه نوازندگی با تك سیم سه تار و در تضاد قرار دادن این صدا با صدای واخوان دار و پر قدرت همه سیم ها و تنظیم كوك های مختلف برای گوشه های گوناگون دستگاهها و همچنین مضراب قوی وی ، چپ های با صلابت ، ویبره های طولانی ، شروع جمله های با قوت ، تك سیم های درخشان و شفاف .

    * عبادی نخستین کسی بود که صدای سه تارش از رادیو به گوش مردم رسید .

    آثار :

    - چند صد اجرا به صورت تکنوازی و همنوازی و جواب آواز در برنامه گلها و دهها اجرا در برنامه تکنوازان .

    - آلبوم های "چکاوک" و آلبوم دو نواره "استاد احمد عبادی" ، چند آلبوم همنوازی با اسدالله ملک و ...

    - دو آلبوم " کوک سه تار " که شامل بررسی کوکهای گوناگون برای سه تار می باشد .

    نمونه : به قطعه ای در دستگاه کمتر اجرا شده راست پنجگاه دقت کنید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    حسنعلی دفتری:

    1365 - 1289

    استادان : مدتی نزد استاد صبا به فراگیری پرداخت ولی در نهایت تحت تاثیر سبک نوازندگی استاد عبادی قرار گرفت .

    ویژگی : جمله های ذوقی و ارائه با احساس مطالب ، صدای روشن و شفاف ساز ، چپ و راست واضح ، سوال و جواب بر دو سیم سفید و زرد چند ویژگی از ساز وی می باشد .

    آثار : از وی دهها اثر در برنامه تکنوازان همراه سایر هنرمندان ضبط شده است .



    محمود تاجبخش

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    1378 – 1303



    استادان : مضرابهای ایشان جانمایه ای چون قدیمی ها دارد و تک های شفاف و چپ راست های قوی و علاقه ایشان به استاد عبادی باعث شده است که صدای ساز ایشان به ساز استاد عبادی نزدیک باشد .

    ویژگی : ایشان تحصیل موسیقی را با ویلون آغاز و به اتمام رسانید ولی بعلت علاقه به سه تار بدان نیز رو آورد به این خاطر ویبره های ویلون را در سه تار استفاده میکردند .

    آثار : از ایشان یک دوره ردیف موسیقی ایرانی ضبظ شده است .

    نمونه : به گوشه های لیلی مجنون ، راز و نیاز و تصنیف قدیمی از نوک مژگان در دستگاه همایون و همچنین صدای تاجبخش گوش کنید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    داریوش صفوت

    تولد 1307



    استادان : پدرش علی اصغر صفوت که از سه تار نوازان خوب بود از همان کودکی وی را با این ساز آشنا ساخت و پس از چندی فرزند را نزد حبیب سماعی و در سال 1326 تا 1336 جهت فراگیری بیشتر سه تار و سنتور نزد استاد صبا می فرستد . پس از مدتی , یعنی از سال 1344 تا 1348 نزد حاج آقا محمد ایرانی مجرد می رود .

    ویژگی : اگرچه طرز ادای جمله های او به موسیقی امروز نزدیکتر است ، اما صدا دهی سه تار و همراه داشتن واخوان و فواصل و پیوستگی ریزهایش به موسیقی قدیم نزدیکتر است .

    نمونه : به چهارمضراب سه گاه توجه کنید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    جلال الدین ذوالفنون

    تولد 1316



    استادان : وی در ابتدا به فراگیری تار پرداخت و از محضر موسی خان معروفی بهره برد . سپس به نوازندگی سه تار در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی زیر نظر استادان فروتن و هرمزی روی آورد .

    ویژگی : وی در نوازندگی سه تار صاحب سبک خاصی است. استفاده زیاد از مضراب راست و چپ در تحریر ها و جمله ها ، ایجاد تنوع صوتی در قسمت های مختلف سه تار و نواختن ضربی های طولانی با سوال و جواب در سیم سفید و زرد ، چند ویژگی ساز وی است .

    آثار:

    - نخست در دوران پس از انقلاب با ارائه دو اثر " آتش در نیستان" و " گل صد برگ" با صدای شهرام ناظری باعث علاقه مندی و توجه نسل جوان به سه تار شد .

    - سپس با نوشتن کتاب آموزش سه تار همراه آلبوم کاری تازه و منحصر به فرد را ارائه دادند .

    - تعدادی بسیاری آلبوم تکنوازی و همچنین همراه صدای خوانندگانی مانند علیرضا افتخاری و ... نیز از کارهای ایشان می باشد .

    نمونه : به تصنیف بی کلام درس سحر ساخته و اجرای ذوالفنون در بیات ترک گوش کنید : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    منبع سایت گلها

  6. این کاربر از mohammad99 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #36
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض

    تاریخچه مختصری از نی و ساز های بادی

    کامل ترین و ظریف ترین آلات مسیقی صدای انسان است و موثر ترین لحن ها در موسیقی , نوایی ست که از حنجره شخص خوش آواز بر آید. علمای ساز شناسی احتمال می دهند که نخستین باری که بشر خواست نغمه هایی را که به اقتضای حالات مختلف خود از حنجره در می آورد, تقلید کند , به اختراع انواع نای دست یافت. نوای نی بیش از صدای ساز های زهی به صدای انسان شباهت دارد و لذا به طبیعت نزدیک تر است . از این لحاظ این ساز و ساز های مشابه آن از هزاران سال پیش مورد علاقه ی ملل باستان بوده و اخبار و روایات فراوانی در باره ی آن گفته شده است , از جمله اینکه گفته اند حضرت موسی از هواداران نوازندگان نای بوده و مولانا از نوازندگان معتبر این ساز به شمار می آمده است.همچنین گفته شده که نواختن نی در اسلام تحریم نشده و نوای آن را برای علاج بیماری های روحی مفید و موثر می دانسته اند.

    شاید قدیمی ترین مدرک برای موجودیت سازهای بادی , زمان هخامنشیان باشد. در عهد هخامنشیان سه نوع موسیقی معمول بوده است , موسیقی بزمی , موسیقی مذهبی و موسیقی رزمی و همچنین در رقصها (چه بزمی و چه مذهبی)سرود خواندن نیز معمول بوده است و در پایکوبی های بزمی ساز هایی مانند : نای و سرنای و چغانه و طبل به کار می رفته است.

    « ژوستن» تاریخ نویس رومی نوشته است : پارت ها به شرب شراب نیز مهتاد بودند و در مجالس جشن و سرور به حد وفور شراب می نوشیدند , آلات موسیقی آنان عبارت بود از : نای , نی لبک , طبل و دهل.

    در کتاب « درر التیجان فی تاریخ اشکان » تالیف محمد حسن خان اعتمادالسلطنه , آمده است که سلاطین اشکانی و ارکان دولت و اعیان و بزرگان آن قوم به ساز و آواز و رقص و طرب کمال میل را داشته اند و آلات طرب آنها نی , طبل کوچک و یک قسم سر نای بوده است مرسوم به سام بوکا.

    چند تن از نوازندگان معاصر

    یکی از نی نوازان عصر قاجار , نایب اسداله اصفهانی است که نی زن یسار ماهری بوده است. وی با ساز ساده ای که تنها چند سوراخ بیشتر نداشت , تمام اصواتی را که اراده می کرده , از نی بیرون می آورده است.

    معاصران نایب اسداله اصفهانی او را در فن خود با استادان بزرگی چون سماع حضور و آقا حسین قلی در یک ردیف می دانسته اند . در اهمیت مقام نایب اسداله همین بس که گفته بود : ( من نی را از آغل گوسفندان به دربار شاه بردم ).

    از چهره های معاصر نی نوازی استاد حسن کسایی فرزند سید جواد است. وی که از کودکی علاقه ی زیادی به موسیقی داشت از سن دوازده سالگی شروع به نواختن نی کرد و در سن سیزده سالگی به مکتب استاد نوایی رفت .(نوایی از شاگردان نایب اسداله است و دیگر شاگرد نوایی , یاوری می باشد که او هم اصفهانی است). کسایی در محضر استاد صبا به نواختن ردیف ها پرداخت و با هنر مندانی چون خالقی , مشیر همایون و محجوبی نیز می نواخته است.وی کنسرت هایی نیز با ادیب خوانساری و اجراهایی با تاج اصفهانی داشته است.کسایی نی را در حد عالی می نوازد و هنوز نوازنده ای به قدرت او دیده نشده است . ایشان هم اکنون در اصفهان به سر می برند.

    مشخصات نی
    سازي است متشكل از يك لوله استوانه اي از جنس «ني» كه سراسر طول آن از هفت «بند» و شش «گروه» تشكيل شده است ( به اين دليل اين ساز را «ني هفت بند» نيز مي گويند). «ني» به قطرهاي متفاوت (از 5/1 تا 3 سانتيمتر) و طولهائي مختلف (حدود 30 تا 70 سانتيمتر) ساخته شده است. در تمام آنها روي لوله، كمي در قسمت پائين 5 سوراخ در طرف جلو و يك سوراخ در قسمت عقب قرارگرفته و در يك يا دو انتهاي «ني» روكشي برنجي با طولي كوتاه لوله نئي را پوشانده است و لبه لوله در قسمت دهاني آنقدر تيز است كه مي تواند لاي دندانها قرار گيرد.
    ني از انواع سازهاي بي زبانه است. هوا توسط نفس نوازنده از انتهاي بالائي به درون فرستاده شده و قسمت اعظم آن از نزديكترين سوراخ باز خارج مي شود. بنابراين باز و بسته شدن سوراخها به توسط انگشتان هر دو دست نوازنده، طول هواي مرتعش و طول موج ارتعاش را زياد و كم كرده و در نتيجه صوت زير و بم مي شود.
    ساز را نمي توان «كوك» كرد، يعني كوك آن را- چنانكه در سازهاي زهي، با پيچاندن گوشي ها ميسر است، تغيير داد. بدين نسبت نمي توان آن را با ساز ديگر منطبق كرد و از اين رو معمولاً درنقش تكنواز ظاهرمي شود. گاه- اگر چه بسيار به ندرت- كه بخواهند از صوت ني در همنوازي اركستر استفاده كنند، ناگزير نوازنده ساز تعدادي ني را با كوكها (ميدان صدا)ي مختلف فراهم كرده و در دسترس خود مي گذارد تا در طي همنوازي يا همراهي صداي خواننده به تناسب موقع از يكي از ني ها استفاده كند.
    وسعت صداي ني حدود دو اكتاو و نيم است، ولي ميدان صدا (يا كوك) در سازهاي مختلف متفاوت مي كند.
    اجراي اصوات در اكتاوهاي بالاتر بوسيله فشار هوا عملي است. به عبارت ديگر با دو برابر كردن فشار صداهاي حاصله يك اكتاو زير مي شود و بايد دانست كه هر ني فاقد يكي دو صدا است. ني از دسته سازهاي محلي است و تقريباً در تمام ايران معمول است. نوازندگان محلي با ابتكاري سنتي تا اندازه اي ازقطع شدن صداي ساز، هنگام تازه كردن نفس جلوگيري مي كنند. توضيح آنكه در حين نواختن هوا را از بيني به ريه و نيز به «لُپها» داخل كرده، ذخيره مي كنند و اين هوا را به تدريج به درون لوله مي فرستند.
    ني هميشه سازي شهري بوده است
    -------------
    منبع : وبلاگ برگ سبز

  8. #37
    پروفشنال MEMA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    IN HELL
    پست ها
    533

    پيش فرض

    ممنون از این همه اطلاعات جامعتون.

  9. #38
    پروفشنال vahide's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    پست ها
    628

    پيش فرض بربط

    نگاهي به ساز اصيل ايراني: بربط

    موسيقي هر كشور و قومي گوياي تاريخ، تمدن و فرهنگ همان سرزمين است و سازهاي موسيقي نيز با توجه به شرايط جغرافيايي، اقتصادي و فرهنگي هر منطقه شكل گرفته و ساخته مي‌شوند.
    به اعتقاد پژوهشگران بسياري از سازهاي موسيقي برگرفته از ابزار كار مردم با امكانات موجود در طبيعت بوده كه در دوران مختلف شكل تكاملي به خود گرفته و تغييراتي در آن روي ايجاد شده است.
    براساس همين نظريه انسان اوليه از گياه، اشيا و ابزار كار براي بيرون كشيدن صدا و نواهاي نهفته در ساز استفاده كرد.
    در اسناد تاريخي آمده است كه; اولين نمونه و سند آفرينش موسيقي توسط انسان اوليه، نقشي است كه در يك غار در "آري پژ" فرانسه برجاي مانده است.

    اين نقاشي، يك شكارچي را نشان مي‌دهد كه خود را با پوست حيوانات پوشانده (استتار) و در تعقيب يك گوزن است.
    شكارچي كماني را در دست دارد، ولي از آن براي پرتاب استفاده نمي‌كند بلكه كمان را با دهان باز نگه داشته و آن را همانند "زنبورك" مي‌نوازد.
    موسيقي براي انسان‌هاي اوليه حكم جادو را داشته و شكارچي نيز سعي بر سحر و جادو كردن گوزن دارد، زيرا قبايل اوليه اعتقاد داشتند كه به وسيله موسيقي، مي‌توان بارندگي ايجاد كرد، بيماران را شفا داد و گياهان را روياند و حيوانات را مسحور كرد.

    بعدها شيوه‌هاي جديدي براي تكامل موسيقي توسط انسان اوليه ابداع شد، بدين طريق كه از غلاف گياهان و دانه‌هاي خشك شده نوعي "جغجغه"، از پوست كنده شده و تو خالي درخت "طبل"، از فلز كوبيده شده "سنج" و از قطعات سنگي به اندازه‌هاي مختلف "چنگ" (هارپ) ساخته و براي ارتعاش بيشتر اصوات، سيم‌ها را روي جعبه‌اي توخالي نصب كرد.

    سازهاي‌ايراني مانند "كمانچه"، "تار"، "سه‌تار، "سنتور"، "عود"، "قانون" ، "ني"، "دف"، "تنبك" نيز از اين قاعده مستثني نبوده و هر يك داراي تاريخ، فرهنگ و نقش و تاثيرگذاري خاصي است.
    سازها از لحاظ شكل و صدا به دسته‌هاي مختلفي از قبيل زهي، بادي و كوبه‌اي تقسيم مي‌شوند.
    ساز عود به شكل امروزي آن (يعني كاسه گلابي شكل و دسته كوتاه) از زمان ساسانيان با عنوان "بربط" در ايران رايج بوده و مشهورترين نوازنده آن "باربد" بوده كه از جمله ابتكارات وي ساخت ‪ ۳۶۰‬لحن براي ايام سال ويا ‪۳۰‬ لحن براي روزهاي ماه بوده است كه به "‪ ۳۶۰‬لحن باربدي" و يا" ‪ ۳۰‬لحن باربدي" معروف است.
    از جمله الحان باربد مي‌توان به "آرايش خورشيد" و "سبز در سبز" اشاره كرد.
    "اسحاق موصلي" در كتاب "الاغاني" توانايي نوازندگي با عود ناكوك را از ويژگي‌هاي نوازندگي اين هنرمند عنوان كرده است.

    * عود در دوره اسلامي
    بعد از دوران اسلامي، بسياري از فلاسفه و انديشمندان اسلامي نواختن برخي از سازها را آموختند،از جمله اين متفكران مي‌توان به"فارابي"، "ابن سينا"، "كندي"، "صفي‌الدين ارموي"، "ابراهيم موصلي"،"اسحاق موصلي"،"منصور زلزل" اشاره كرد كه هركدام اثرگذاري خاصي در اين خصوص داشتند.

    از كتاب‌هاي ديگري كه به زبان فارسي در مورد عود نوشته شده مي‌توان به "كنزالتحف" و "مجمل الحكقه" اشاره كرد كه در مورد ساخت آن و سيم‌هايش صحبت كرده است.

    * تكامل عود در جهان
    "عوددسته بلند" كنوني در عربستان تنبور (طنبور) و در قرقيزيستان (دومبرا) ناميده مي‌شود، ‪ ۸۰۰‬سال پيش از ميلاد مسيح عود در ايران به صورت كنوني ساخته مي‌شد، سپس در قرن اول ميلادي به هند و به مرور زمان به چين و ژاپن برده شد.
    عودسازي است از خانواده آلات موسيقي رشته‌اي مقيد كه به آن "بربط" يا "رود" نيز گفته مي‌شود.

    در كتاب‌هاي تاريخي بين‌اللمل نام اين ساز بر گرفته شده از عود يا "العود عربي" است كه دسته‌اي كوتاه دارد و از طريق مسلمانان به اسپانيا و سپس به مردم اروپا معرفي شده است.
    تحول تاريخي ساختمان عود به دو دوره تقسيم مي‌شود نخست دوره‌اي كه عود دسته‌اي بلند داشت و به آن پانتور (‪ (pantur‬مي‌گفتند و دوهزار سال پيش از ميلاد مسيح در بين‌النهرين اختراع شد و سپس به مصر و يونان باستان رفت.
    بعدها ايرانيان در ساختمان آن تغيراتي دادند و سپس ( سه‌تار و چهارتار و پنج تار) ناميده شد.
    عود دسته كوتاه در قرن ‪ ۱۵‬ميلادي به‌اروپا رفت و به‌انواع گوناگون ساخته شد.

    تارهاي اين ساز به (‪ ۴‬و‪ ۶‬و‪ ( ۸‬افزايش يافت و جنس تارها كه در گذشته از روده حيوانات بوده رفته رفته تغير يافته تا كه به صورت امروزي يعني سيم تبديل گرديد .

    در قرن ‪ ۱۶‬ميلادي ساختمان عود دسته كوتاه يك نواخت (استاندارد) گرديد و تعداد سيم‌هاي آن به ‪ ۱۱‬رشته رسيد كه ‪ ۱۰‬رشته‌ي آن جفت جفت كوك مي‌شد و سيم آخر آن كه بم‌ترين سيم بود به تنهاي كوك مي‌شده است.

    * شكل ظاهري عود
    شكم اين ساز بسيار بزرگ و گلابي شكل و دسته آن بسيار كوتاه‌است به طوري كه بخش اعظم طول سيم‌ها در امتداد شكم قرار دارد. سطح آن از جنس چوب است كه بر روي آن پنجره‌هاي مشبك ايجاد شده است .
    عود داراي ‪ ۱۰‬سيم است هر كدام يك گوشي كوك مختص به خود دارد.
    معمولا سازهاي زهي به دودسته آرشه‌اي ( كمانه‌اي كه با آن سازهايي مانند ويلن و كمانچه را مي‌نوازند) و مضرابي تقسيم مي‌شوند كه عود در بين سازهاي زهي مضرابي متداول‌ترين ساز در سطح بين‌المللي است.
    نت نويسي اين ساز با كليد سل است كه يك اكتاو بمتر از آنچه كه نوشته مي شود صدا مي‌دهد.

    به گفته "مجيد ناظم‌پور" پژوهشگر موسيقي و نوازنده عود، تا پيش از سومري‌ها سازهاي زهي مانند "هارپ" به صورت دست باز نواخته مي‌شد، اين قوم اولين كساني بودند كه ساز زهي به صورت انگشت‌گذاري را اختراع كردند.
    وي مي‌افزايد: قديمي‌ترين عود در زمان سومري‌ها ساخته شده كه داراي دسته بلند،كاسه كوچك وبيشتر شبيه تنبور بود ولي به شكل كنوني آن ابتدا در زمان ساسانيان ساخته شد.
    اين ساز در ايران باستان به نام "بربط" اطلاق مي‌شد و پس از آنكه توسط هنرمندان به عربستان رفت، نام "عود"به معني "چوب" به خود گرفت.
    در مورد نام بربط اختلاف نظرهايي وجود دارد، برخي معتقدند كه بربط برگرفته از "بر" و "بط" به معني سينه مرغابي است، زيرا كاسه اين شباهت بسياري به سينه مرغابي دارد.

    برخي نيز براين اعتقادند كه اين نام از "باربد" نوازنده صاحب نام در بار خسرو پرويز گرفته شده است.

    يوناني‌ها نيز معتقدند كه اين نام از "باربتي تون" گرفته شده واين ساز در اصل متعلق به يونان است.

    ناظم پور با رد اين ادعا گفت:"ساز بربط كه هم اكنون در بسياري از كشورها مرسوم است، متعلق به ايران است".
    وي افزود:اين ساز در تمدن ايلام با نام "تران" و "مزهر" بوده كه روي صفحه آن پوست مي‌كشيدند.

    * نوازندگان معاصر
    از نوازندگان به نام اين ساز كه در پيشرفت نوع نوازندگي عود تاثير بسزايي داشتند، مي‌توان از استاد "منصور نريمان" كه در شيوه رديف نوازي با عود تبحر بسياري دارد، نام برد.

    همچنين "بهروزي نيا" يكي ديگر از نوازندگان نامي اين ساز مي‌باشد كه در پيشرفت تكنيكي اين ساز نقش مهمي ايفا كرده است

    ---------------
    منبع : ايرنا

    وحیده خانم چند وقت نبودی؟؟
    یه مدتی سرم شلوغ بود. (به خاطر درسام)

  10. #39
    حـــــرفـه ای Actros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران-کرمانشاه
    پست ها
    10,356

    پيش فرض تاریخچه ساز کمانچه

    رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید


    انتخاب این شعر از حافظ به این دلیل است که در دایره المعارف ها وکتابهای موسیقی کمانچه را شکل تکامل یافته رباب ذکر کرده اند. رباب سازی بوده است از ساز های قدیم ایران و در آن به جای چوب از پوست به عنوان صفحه روی کاسه استفاده می شده است و بدلیل سایر وجوه مشترک که با کمانچه دارد از قبیل دسته ساز ومیله زیر کاسه و صدا دهی ساز توسط کمانه (آرشه) شکل اولیه کمانچه بوده است.
    نام کمانچه را در ابیاتی از شعرای قدیم ایران از جمله مسعود سعد سلمان نظامی وحافظ پیدا میکنیم که این بیت ها وجود کمانچه را در هزار سال پیش گواهی میدهند.

    کمانچه اه موسی وار میزد مغنی راه موسیقار میزد نظامی



    در مسجد و میخانه خیالت اگر آید محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم حافظ



    برسم رفته چو رامشگران و خوش دستان یکی بساخت کمانچه یکی نواخت رباب مسعود سعد

    1-بخش اول( ساختمان کمانچه )

    کمانی که با آن کمانچه را مینوازند کمانه نام دارد وهمان است که در ویلن کلمه فرانسوی آرشه به معنی کمان کوچک جای آن را گرفته است.شاد روان خالقی در کتاب خود سر گذشت موسیقی ایران کمانچه را تکامل یافته رباب می نامدو میگوید که رباب اول دو سیم داشته و بعد ها یک سیم دیگر به آن اضافه شده است و با کمانه بصدا در آمده و همان است که ما امروز به آن کمانچه می گوییم و در همین جا اضافه می کند که از دوره صفویه به بعد کمانچه یکی از ارکان موسیقی ایران به شمار آمده است.
    قسمت اصلی کمانچه کاسه آن است که بصورت های مختلف ساخته میشود .کاسه کمانچه هنوز از نظر جنس چوب؛ اندازه ها وشکل؛ یکسان و تثبیت شده نیست. از نظر شکل کاسه ها را بصورت کروی یا مخروط ناقص درست می کنند.

    کاسه هایی که به شکل مخروط ناقص هستند اکثرا پشت باز ساخته میشوند. استفاده از این کمانچه ها در قسمت های مرکزی ایران بخصوص لرستان متداول است.این کمانچه ها صدایی پر قد رت وشفاف دارندوچون کاسه ای سبک دارنداجرای قطعاتی که نیاز به چرخیدن سریع کمانچه دارند بر روی این کمانچه ها اسان تر است و این امتیازیست برای این نوع ساز و این کمانچه ها اغلب سه سیم دارند ولی امروزه از سیم چهارم هم استفاده میشود کمانچه های پشت باز معمولا از چوب توت و بصورت یک تکه ساخته میشوند.

    کاسه های کروی بصورت یک تکه و ترکه ای هستند. در کمانچه های ترکه ای کاسه از بهم چسبیدن ترکه ها یی که در روی قالب خم شده اند ساخته می شود ضخامت این کاسه ها کم است به همین دلیل کاسه سبک است و چرخش کمانچه به سهولت انجام میگیرد کاسه های یک تکه از چوب های مختلف (معمولا گردو) خراطی میشوند وزن کاسه از کاسه های ترکه ای بیشتر است و چرخش کمانچه تا حدی مشگل است نوع دیگری از کمانچه بصورت نیم کروی بوده واز چوب توت بصورت دو تکه ساخته میشود. در مناطق مختلف ایران اندازه کاسه کمانچه متفاوت است. ترکمن ها کمانچه را با کاسه ای بسیار کوچک میسازندو در مناطق دیگری کاسه های کوچکی غالبا از پوست نارگیل ساخته میشود. جنس دسته کمانچه از چوب گردو است. بر روی دهانه کمانچه پوست کشیده میشود که این پوست معمولا از پوست دل گاو تهیه شده و گاهی هم از پوست آهو یا دیگر حیوانات استفاده میشود.خرک بر روی پوست قرار میگیرد و سیم ها با فشار خرک را به پوست می چسبانند.آرشه کمانچهکه اسم اولیه اش کمانه بوده ازچوبی به بلندی 60 سانتیمتر و موی دم اسب تهیه شده است. موی آرشه کمانچه بر خلاف ساز های غربی محکم بر روی چوب کشیده نمی شوند.بلکه نوازنده است که به هنگام نوازندگی به تناسب احساس خود فشار را به روی سیم تغیر میدهد و آرشه طوری ساخته شده است که فشار مو های آن در حین اجرا قابل تغییر و در اختیار نوازنده میباشد و هر جا که بخواهد با شل و سفت کردن بند آرشه توسطتوسط انگشتان دست راست صدای ضعیـف؛ قوی؛ یا ملایم را از ساز در می آورد.
    بخش دوم (کمانچه نواز ها)

    آگاهی ما از حال و روز کمانچه نواز ها و چگونگی کمانچه نوازی نیز چندان قابل توجه نیست. همانطور که گفته شد از وجود کمانچه قبل از صفویه به جز اشاره هایی در شعر ها و نوشته ها نشان دیگری در دست نیست.آقای خالقی در کتاب سر گذشت موسیقی ایران ازمیرزا محمد کمانچه ای واستاد معصوم کمانچه ای که در دوره صفویه میزیسته اندنام برده و گفته است که اطلاعات بیشتری از انها نتوانستم پیدا کنم و کمانچه نواز های بعدی اغلب از دوره قاجاریه هستند که معروفترین انها خوشنواز-آقا مطلب-اسماعیل خان- موسی کاشی ومیرزا غلامحسین بوده اند از دو نوازنده شاخص اواخر دوره قاجار میتوان حسین خان اسماعیل زاده و باقر خان رامشگر را نام برد.

    حسین خان شاگرد عموی خود قلی خان و در آغاز امر جزودسته مطرب های سر پولک تهران بوده است نظر به اینکه در نواختن این ساز مهارت بسیار پیدا کرده بود با هنرمندان انجمن اخوت اشنا شده و به تشویق ظهیرالدوله درسلک اخوان صفایی در آمده تا روش مطربی را به کنار بگذاردو به همین منظور کلاس مشق کمانچه دایر کرد و مشغول تعلیم شد وپس از مدتی سولیست کنسرت های عارف و درویش گردید میگویند به همان اندازه که میرزا حسین قلی در تار مهارت داشت حسین خان در کمانچه مسلط بود

    در این زمان چون نواختن ویلن مرسوم شد اغلب کسانی که میخواستند ویلن بزنند از محضراو استفاده می کردند از شاگردان او کسی که کمانچه مینواخته حسین یاحقی بوده بقیه همه ویلن میزدند و شهرت یافته اند از این قرارند رکن الدین مختاری؛ابوالخسن صبا؛رضا محجوبی؛شهباز برمکی؛ابراهیم منصوری و بسیاری دیگر.

    2- باقر خان رامشکر شاگرد موسی کاشی بوده است میگویند موسی کاشی در نواختن کمانچه مهارت وتسلط کامل داشت ولی ردیفش فوق العاده نبود پس از اینکه رامشگر ئاماد آقا میرزا حسینقلی شد ردیف را به طور کامل از استاد آموخت باقر خان در نواختن کمانچه تسلط داشت مخصوصا در نواختن رنگ ها سلیقه بخرج می داد و با سرعت با آرشه های مخصوص کمانچه را به تندی اجرا میکرد وی برای پر کردن صفحه سه سفر به خارج از ایران داشت سفر اول همراه آقا حسینقلی به پاریس بود سفر های دیگر همراه درویش خان به لندن و تفلیس بوده است با سایر نوازندگان نیز آهنگ هایی نواخته که ضبط شده است.

    3- آخرین نوازنده معاصر استاد علی اصغر بهاری است که تقریبا معرف حضور همه شماست و حتی کم و بیش صدای سازش را شنیده اید متاسفانه آمدن ویلن به ایران و تجدد طلبیو گرایش به غرب باعث کم رنگ شدن و رکود ساز کمانچه گردید و فکر میکنم آقای بهاری با نواختن ساز کمانچه توانست یک تنه بقای این ساز را حفظ و تداووم بخشد تقریبا از زمان تاسیس مدرسه دارلفنون و کمی پیشتر از بر قراری مشرو طیت هم زمان با پیدایش و نشر روزنامه در ایران از وضعیت ممالک دیگر بخصوص اروپایی ها با خبر شدیم نکته اینجاست که ذرست از زمانی که در مقام مقایسه بر آمدیم در باره موسیقی به خطا رفتیم موسیقی و فرهنگ و لباس و تغذیه را چیزی در حدود راه آهن و کارخانه وچه و چه دیدیم اروپا رفته ها که سالن های با شکوه اپرا و اجرا های ارکستر های بزرگ را در اروپا دیده بودند. موسیقی و تکنو لوژی و تک خوانی خود را حقیرو وامانده شمرده و آن را درترادف با مو ضوعات دیگری همچون نا همواری معابر؛ نبود راه آهن؛ عئم وجود دمکراسی؛هرج و مرج؛ بی قانونی و غیره راپدیده و امری قدیم و لازم به تبدیل دانستند و با سلاح تجدد خواهی که بخش غیر فر هنگی آن کاملا روا و به حق بود خواسته و یا نا خواسته با سیاست های کلان و دراز مدت دولت های استعمار گر که کاری ترین سلاحشان مسخ فر هنگی ملت ها بوده و هست همداستان شدند. آنها غافل بو دند که تغیر خط و زبان با تعمیر؛ایجاد راههای ارتباطی هیچ ربطی به هم ندارند غافل بو دند که فرهنگ موسیقی یک ملت مقوله ای جدا از حاکمیت قانون و مبارزه با دیکتا توریست غافل بودند که ترویج شعر و ادبیات و نقاشی مقوله ای متفاوت از ایجاد کارخانه های صنعتی است و در این رهگذر کمانچه یکی از اسیب دیده گان افراط در این شیوه اخذ و اقتباس بود.این ساز که مهمترین سازکششی گروه ساز های موسیقی ایران است و توانایی بسیاری در بیان حالات واحساسات موسیقایی ما داردچنان مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفتکه حتی بسیاری از نوازندگان بلند آوازه ان به آموزش ویلن پرداختند. شادروان خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران نوشته اند((از انجا که ویلن سازی کوچکتر و از نظر حمل و نقل راحت تر است واز نظر صورت ظاهر قشنگتر بود به تدریج جای کمانچه را در ایران گرفت به طوری که حالا دیگر کسی کمانچه نمیکشد طبیعی ا ست که همیشه ساز کامل جای ساز ناقص را میگیرد چنانچه فلوت جای نی را گرفت و ابوا به جای سرنا نواخته میشود))متاسفانه با این شیوه نگرش کمانچه به عنوان سازی ناقص مورد بی مهری قرار میگیرد و از میان ساز های موسیقی ایرانی طرد میشوداین مسأله از اواخر دوره قاجارو بعد از امدن ویلن به ایران شروع شد بطوری که حسین جان اسماعیل زاده کمانچه نواز توانا و صاحب سبک در کمانچه به جوان هایی چون رکن الدین خان مختاری-ابوالحسن صبا- رضا محجوبی-حسین یاحقی-ابراهیم منصوری درس ویلن می داده است از طرف دیگر به استثنای چند نفر اساتید شناخته شده و قابل احترام کمانچه در دست کسانی بود که از این ساز صرفا به عنوان موسیقی رو حوضی و مطربی استفاده میکردند که این هم یکی دیگر از دلایلی بود که جوان ها از نوازندگی کمانچه اکراه داشتند و به ویلن روی آوردند در نتیجه دوره فترت برای کمانچه اغاز گردید با توجه به آمدن خط نت به ایران و اتود ها وکتابهای مختلفی که ویلن داشت اساتیدی چون ابوالحسن صبا و سایرین دوره های ردیف و قطعات مختلفی برای ویلن نوشتند این ساز مورد استقبال واقع شد و دیگر کسی کمانچه نمیزد. دوستان عزیز توضیحاتی که داده شد بیشتر جهت اشنایی شما با ساز کمانچه بود که درتلاطم ایام دچار پستی و بلندی های فراوان بود که در این جا باید عرض کنم خوشبختانه در دو دهه گذشته هنرمندان توانایی پیدا شده اند که توانسته اند ارزش های والای این ساز اصیل را درک کنند و نقش ساز خود را در تکنوازی و گروه نوازی چنان نشان دهند تا اینکه این ساز بتدریج قدر و ارزش و منزلت خود رابه عنوان یکی از سازهای موسیقی اصیل ایران زمین باز یابد و استقبال نسل جوان از این ساز نشانه این مدعا و مایه امیدواریست. امروز میتوان گفت که کمانچه به عنوان اصلی ترین ساز کششی نقش خود را در موسیقی ایران باز یافته است و بگواهی اساتید اهل فن پیشرفت در نوازندگی این ساز غیر قابل تصور بوده ک اگر بر این ره توشه خرد جمعی و دلبستگی به فرهنگ و هنر ملی مان را بیفزاییم؛ گام هایمان در پیمودن ایندهای امید بخش استوار تر خواهد بود

    منبع : هنر و موسيقي

  11. #40
    حـــــرفـه ای Actros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران-کرمانشاه
    پست ها
    10,356

    پيش فرض

    عکسی از استاد شهرام ناظری

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •