پیر زن یه نگاهی به جیکوب کرد و سرشو انداخت پایین و شروع کرد وردهای عجیب خوندن و تمرکز کردن!
بعد از حدود 10 دقیقه سرشو بالا اورد و بدون اینکه حرفی بزنه، با حرکات درستش به نیلوفر چیزی گفت؛
نیلوفر با حالت حاکی از تعجب بهم گفت: "اصلا فکر نمیکردم گروه یک بیفتی!!! جالبه!"
خود جیکوب هم تعجب کرده بود و به نیلوفر گفت: "حالا باید چیکار کنم؟"
نیلوفر گفت: "بیا باید به یه سری معرفیت کنم و اتاقتم نشونت بدم....."