نامه
«شاید همین فردا...
دستی بکوبد در !
از سوی تو باشد...
یک نامه ی دیگر !
...
اول سلامت کو؟
حرفی ندارم من...
یا خسته و خاموش!
یا بی قرارم من !
...
حالم پریشانست!
دیدی که دلتنگم !
وقتی نباشی تو...
من تکه ای سنگم!
...
این عشق دیرین هم
کاری به دستم داد!
دلتنگی و دوری ...
آخر شکستم داد!
...
باران که می بارد...
پشتم به دیوار است!
مادر نمی خندد ...
شاید که بیمار است!
...
دیشب که خوابیدم
ساعت صدایم کرد!
دیوانه بازی داشت!
با غم رهایم کرد!
...
رفتم ، خداحافظ
رفتم به جایی دور...
تو لایق صبحی ...
با بوسه های نور...»
...
شبهای بسیاری...
اشکم به دامن بود!
آخر نفهمیدی ...
این نامه از من بود!
...
...