الهى تو كه يوسف آفرينى حسن از زليخا كمتر باشد و تو كه ليلى آفرينى حسن مجنون تو نباشد؟!
الهى چگونه شكر اين موهبت را بجا آورم كه اگر شرق تا غرب را كفر بگيرد در كاخ ربوبى ايمانم سرمويى خلل راه نمييابد.
الهى تاكنون به نادانى از تو ميترسيدم و اينك به دانايى از خودم ميترسم.
الهى حسن كه از فهميدن كتب تدوينى اينهمه ابتهاج و لذت دارد كسانيكه كتب تكوينى را ميخوانند و زبانشان را ميدانند و مبين حقائق اسماءاند چگونه اند و كسى كه با تو در گفت و شنود است چگونه است.
الهى ما كه از فاضل چشيده ديگران بدمستى ميكنيم چشيده ها چونند.
الهى شكرت كه از اساتيد بى رنگ رنگ گرفته ام.
الهى خوشا آنانكه فقط با تو دل خوش كرده اند.
الهى لطف فرموده اى اين كمترين را با كتب آشنا كرده اى لطفت را مزيد بفرما و با صاحبان كتب آشنايش كن.
الهى درجات پدر و مادرم را مزيد گردان كه اگر ايشان احسن نمى بودند من حسن نميشدم.
الهى شكرت كه دارم كم كم مزه پيرى را ميچشم.
الهى گاهى اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ميگفتم، و گاهى اعوذ بك من همزات الشياطين، و گاهى اعوذ بك من شر الوسواس الخناس از امشب كه ليله سبت رابع صفر هزار و سيصد و نود و سه هجرى قمرى است اجارت مى طلبم كه رب اعوذ بك منى بگويم.
الهى شكرت كه از ابلهان رنج مى برم.
الهى اگر حسن جهنمى است جهنمى عاقلى را رفيق او گردان.
الهى شكرت كه شب و روز به پرندگان بال و پر ميدهم.
الهى حسن از حرف تا كمتر باشد كه فعلش چون ذاتش خاص اسم شريفت است، تاء قسم خاص تو باشد و حسن نباشد.
الهى در شگفتم از كسانى كه چون و چرايى، و كاش كاش گويند.
الهى اين و آن گويند بهاى يك گرده نان پنج قرآن است، حسن بى بها گويد هرگز آن ببها در نميآيد در ازاى هر لقمه و جرعه از ازل تا ابد شكرت.