[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
↓
این مغالطه هنگامی رخ می دهد که برای واداشتن کسی به قبول یک نتیجه، به جای شواهد به عواطف او توسل شود. کسی که مرتکب این مغالطه می شود امیدوار است که شنونده اش باوری را بر پایه احساساتی بپذیرد که با آن باور همراه می شود. احساساتی مانند خشم، عداوت، ترس، افسوس، معصیت یا هر چیز دیگر. توسل به عواطف می تواند کاملا صریح باشد مثلن شعار حامیان یکی از نامزدهای انتخاباتی در یک کشور این بود "در دلتان می دانید که حق با اوست" اما اغلب توسل به عواطف این قدر صریح نیست. ممکن است مانند تبلیغات و سخنرانی های پر شور و شر سیاسی، به بیانی بلاغی باشد که آکنده از مضامین عاطفی باشد. منطقیون قرون وسطی این مغالطه را "توسل به توده" نام نهاده بودند زیرا یکی از آشکارترین نمونه آن "عوام فریبی" های مرسوم خطیبان است. همچنین این مغالطه می تواند به شکل تصویری باشد که دارای بار عاطفی قوی است.
ببینید من یه توضیحی بدم در مورد منبع و مطلب و این موضوعات. منبع باید جایی ارائه بشه که شما استناد میکنی یا با توجه به چیزی یک تحلیل ارائه میکنی (یعنی دقیقن کاری که خبرگذاری ها میکنن) اونهم به خاطر اینکه متغییرها و شرایط و ... معلوم بشه و این درحالیکه اون مطلب که قرار دادم نکته ی مبهمی نداشت و به خودی خود یک منبع بود با توضیحات کامل. ضمن اینکه من گفتم هر کسی! میتونه درستیش رو بررسی کنه و یک راه هم برای کسانی قرار دادم که حتی به مسائل تئوری اعتقادی ندارن.
دوستمون علیرضا هم منبعی ارائه کردن.