* به نام *
** كردار نيك پندارنيك گفتار نيك **
خدا از ديد ايرانيان:
هرودوت ميگويد: ايرانيان بر خلاف ما يونانيان ( 484 پيش از مـيلاد مسيح ) عقيده به چند خدا بودن دنيا ندارند در نتيجه معابد و منابر براي خدايــــــــان نيز ندارند. آنان پرستش چندين خدا را كه در مصر و يونان امري رايج است را مايه حـــماقت مي دانند.
به اعتقاد من اين تفكر از انجا سرچشمه مي گيرد كه ايرانيــــــان خدا را مانند ما داراي جسم نمي دانند. عقيده ما بر وجود خدا و اثبات آن وجود جـسم مادي آن است ولي آنان خلاف اين را مي انديشند. پس خدا پرستي آنان با ملــــــــــــــتهاي ديگر متفاوت است.
براي نمونه ايرانيان براي سپاسگزاري از :
خورشيد، مايه روشني دهنده زندگي
آب ، مايه نجات و حيات جهان
آتش، مايه، قدرت، نور اهورامزدا و گرمابخش
خاك، مايه نماد و بزرگي خداوند
ماه، نماد مهر و بزرگي خداوند
هدايايي را نثار مي كردند و سپاس خود را از خداوند خودشـــــــان به جاي مي آوردند. ايرانيان براي هر بزرگي و نعمتي كه از طرف خداوند ( اهــــورامــــزدا ) به آنان داده شـده بود نگهباني ( ايــــــزد ) را در ذهن خود به وجود آورده بودند تا او را مـــامور نگهداري پاسداري از اين نعمت الهي كنند. براي نمونه آناهيتا نگهـــــــــــــبان و پاسدار آب بود.
جاي بسيار شگفتي است كه شاهنـشاهان و مردمان ايـــران زمين در نخستين زمان هاي تاريخ كه بشريت در جهل و حماقت قوطه ور بوده اند از دانشي شايــسته و خردي نيك برخوردار بودند. ولي اقوامي متجاوزرگر به نام تازي سونوشـــــــــت اين ملت كهن را دگرگون كردند و به سياهي كشاندند.
در متون پهلوي پس از اسلام قسمت بر " آمدن شــاه بهرام ورجاوند " درباره يورش سپاه اسلام و مژده پايان دادن اين فرهنگ توسط بهرام ورجاوند چنين آمده است:
كي باشد كه پيكي آيد از هندوستان
كه بگويد آمده آن بهرام شاه از دوده كيان
كه درفش آراسته دارد بر آئين خسروان
مردي آيد و بگويد ما چه ديديم از دشت تازيان
ببستند پادشاهي از خسروان ــ نه با هنر ــ نه به مردي ــ بلكه با افسوس و ريشخند
زن و خواسته هاي شيرين و باغ و بوستان ــ جزيه بر نهادند بر مردمان
پس از ما بيايد آن شاه بهرام ورجاوند از دوده كيان تا بياوريم كين از تازيان
مزگت ها ( مسجد ها ) را فرو نهيم و برنشانيم به جايشان آتشان
بتكده ها را بركنيم و پاك كنيم از جهان
در اين متن پهلوي ايراني پس از اسلام آمده است كه شـــــــــخصي نجات دهنده براي رهايي سرزمين ايران شهر از دست تازيان به نام شاه بـــــهرام ورجاوند خواهد آمد و بتكده هاي تازيان را ويران ميــــــــــــــكنند و به جايش آتش كهن ايـــــــــــــــــــــرا ن و كردار نيك ــ گفتار نيك ــ پندار نيك ــ را جاي گزينش خواهد كرد.
شعار جهاني زرتشت نيز حاكي از درستي و پاك منشي ايرانــــــــــــــــــــ ــــــــيان است.
" راه در جهان يكي است و آن هم راستي است "
سپاه تازي كه به نام خدا به كشور ما يورش آورد به اين بهانه كه ايرانيــــــــــان كافر مجوس و گبر هستند توانست اين يورش شرمگين تاريخ بـــشريت را سرپوش بگذارد حال كه تاريخ قضاوت ميكند و دنيا به روشني فرياد مي زند ايرانيان باستان نخـــستين مردمان يكتا پرست بوده اند وظيفه ما چيست؟ پس گوشه اي از سنگ نوشـــــته هاي ايران پيش از اسلام را بررسي مي كنيم تا ببينيم آيا به گــــــــــــــــفته سپاه اسلام گبر ــ مجوس و كافر بوديم كه باعث شد اين چنين سرزمين هاي ما را غـــــارت كنند؟ زنان و دختران ما اسير شوند؟ كاخ هاي باستاني ويران شوند؟ و در نهايت الله تازي جايگزين اهورامزدا خداي مهر و دوستي شود؟
لوح شاهنشاهي آريامن به سال 640 پيش از ميلاد:
آريارمن شاه بزرگ. شاه شاهان. شاه در پارس پسر چیش پيش شاه. نوه هخامنش آريامن شاه گويد: اين كشور پارس كه من دارم داراي اســـــــــــــبان خوب، مردان و زنان خوب است. به خواست اهورامزدا من شاه در اين كــــــــشور هستم. اهورامزدا به من ياري ارزاني فرمايد.
سنگ نبشسته شاهنشاه كوروش بزرگ در پاسارگاد 550 پيش از اسلام:
خداوند بزرگ كشورها را به دست من سپرده است. من در اين كـــــشورها به خواست اهورامزدا آرامش برقرار كردم.
كتيبه هاي به دست امده از پاسارگاد:
اهورامزدا اين كشور را به من عطا كرده است. كه من نگهدارش باشم. به لــــــطف اهورامزدا من پادشاه اين كشورم. اهورامزدا به من ياري دهد. براي كــــــــــــسي كه اهورامزدا را مي پرستد قدرت هست شادماني هست. اهورامـــــزدا بزرگ است. او كوروش را شاه كرد. او جهان را آفريد. آسمان پر از شگفتي را آفريد. بشر را آفريد و براي او خوشي آفريد ( نيك بدانيد كه ناخوشي ها از آن اهريمنان است )
خداي بزرگ است اهورامزدا که زمين را آفريد، كه آن آسمان را آفريد، كه مردم را آفريد، كه شادي را براي مردمان آفريد، كه داريوش را شــــــاه كرد، كه به داريوش شاه شهرياري را، كه بزرگ و داراي اسبان و مردان خوب است، ارزاني فرمـــــود.
فرمان شاهنشاهي اردشير پاپكان به مناسبت تاجگذاري ــ 224 :
سپاس و ستايش باد خدايي را كه نعمت هايش را به ما اختصاص داد و ما را مشمول عنايت خود ساخت. خدايي كه كشور ما را ( ايران ) دوباره آرام ساخت و مردم را از شورش ( هرج و مرج ) به اطاعت در آورد. او را چنان كه شايسته است مي ستاييم و از نعمت هايش كه به ما ارزاني كرده است قدرداني ميكنيم.
اي مردم بدانـــــيد كه من همه تلاش خودم را در راه برقراري عدالت ــ ايجاد رفاه براي رعيت ــ آباد سازي و رونــق كشور ــ نيكي به بندگان ــ حفظ يگانگي ملي و بازسازي خرابيها به كار خواهم گرفـت.
آري ما چنين مردماني بوديم شايد افسوس خوردن به گذشته خود كاري بيـــهوده باشد اما به ياد آوردن چنين روزهايي لازم و ضروريست و ما ايرانيان بايد در سايه اتحاد و فداكاري به دور از تعصب هاي قوميتي ميهن را بشوريم از وجود مـــــــــــنحوس آيين تازيان و تازي صفتان و به اصل خود كه همانا در سايه:
كردار نيك گفتار نيك و پندار نيك به وجود مي آيد درآييم.
منابع :
متون پهلوي، جاماسب جي دستور منوچهر جي جاماسب ــ اسانا
آداب و رسوم ايرانيان، استاد هاشم رضي، گنجينه اوستا