تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: در وضع قوانین ایا لزومی بر در نظر گرفتن اخلاقیات وجود دارد ؟

راي دهنده
4. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بلــــه

    2 50.00%
  • خیـــر

    2 50.00%
  • در نظــر گرفتـن اخلاقیـات تحـت شرایـطی

    0 0%
صفحه 3 از 3 اولاول 123
نمايش نتايج 21 به 24 از 24

نام تاپيک: نقـش اخـلاقیـات در وضـع قـوانیــن

  1. #21
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    سلام


    خيلي از اخلاقيّات هست که همه​ي خردمندان، به عنوان ارزش اخلاقي قبولش دارند،​ مثل شجاعت، پاکدامني، و سخاوت که همه جا به عنوان کمالات اخلاقي شناخته ميشه.
    يا عدالت که همه​ي جوامع اون رو خوب مي​دونند.

    تضمین و اطمینانی وجود نداره که یک رفتار یا خصلت در یک گروه از نظر ارزشی حتما مورد تایید و قبول گروه دیگه باشه . مثلا شجاعت (شجاعت = کشتن/شجاعت = نکشتن، نجات دادن) یا پاکدامنی (پاکدامنی =رهبانیت / پاکدامنی= ازدواج) که ممکنه هر کدام در هر گروه ارزشمند باشه و دقیقا نقیض تعریف اون در گروه دیگه ارزشمند باشه.

    مثلا ممکن هست شجاعت در بین گروهی در کشتن تعریف بشه و در گروه دیگه در نجات دادن جان افراد. در گروهی رهبانیت مصداق پاکدامنی و ازدواج یک ضد ارزش باشه و برعکس در گروهی ازدواج پاکدامنی محسوب بشه و رهبانیت یک ضد ارزش .این موارد در هر گروهی میتونه تعریف خاصی داشته باشه که تحت تاثیر شرایط و زمان در حال تغییر هست.


    درباره عدالت، مفهوم و تعریف عدالت اهمیت داره (عدالت چیست؟) که باز هم در همه جوامع یکسان نیست :

    از دیدگاه ارسطو می توان عدالت را از دو منظر دید؛ یکی این که عدالت را به مثابه کل اخلاق بنگریم. یعنی هر آنچه درست است و نیک است عادلانه است و هر آنچه که عادلانه می خوانیم لاجرم درست است و نیک است. منظر دیگر این است که عدالت را به مثابه خود عدالت _ یعنی جزیی از اخلاقیات_ در نظر بگیریم. در این صورت عدالت تعریف خاص خود را دارد و ما می توانیم امری را عادلانه یا غیر عادلانه بخوانیم و از آن پس روشن کنیم که فلان عمل عادلانه آیا اخلاقی هم بود یا خیر؟


    تئوری‌های عدالت عمدتاً مبتنی بر درک متقابل اجتماعی شکل می گیرند و نیز ارتباط میان قانون و اخلاقیات حاکم بر جوامع بر اساس تئوری‌های عدالت میسر می شود. نتیجتاً تمام این امور موجب موضع گیری اندیشمندان در رابطه با امر اخلاقی می‌شود و مانند هر موضوع فلسفی دیگر عقاید مختلف پیرامون این مسئله شکل می گیرد.

  2. 4 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #22
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    محدوده قانون و اخلاق
    از جهات متفاوت بین حقوق و اخلاق تفاوت وجود دارد; اختلاف در هدف، اختلاف در ضمانت اجرا، پاداش و کیفر رعایت و نقض قواعد، تفاوت در منبع و تمایز در قلمرو (8) و.... قلمرو اخلاق بسیار گسترده است و قلمرو حقوق تنگ و محدود. اخلاق شامل هنجارهایى مى‏شود که هم زندگى فردى و هم زندگى اجتماعى انسان از آنها تاثیر مى‏پذیرد و تابع آنهاست. دامنه تکالیف اخلاقى که از یک سو ریشه در مذهب دارد و از سوى دیگر با زمینه‏هاى آداب و رسوم خویشاوند است، بسیار گسترده است، ولى شعاع کارکرد هنجارهاى حقوقى محدود به پیوندهاى اجتماعى اشخاص و رفتار بیرونى آنهاست. از این گذشته منبع اخلاق و حقوق از هم جداست; هنجارهاى اخلاقى از الهامهاى الهى و نهادهاى وجدان فردى یا جمعى سرچشمه مى‏گیرد، ولى حقوق پدیده‏اى است که بسیارى از قواعد آن از اراده آزاد انسانها ناشى مى‏شود. از سوى دیگر، ضمانت اجراى هنجارهاى حقوقى با هنجارهاى اخلاقى فرق مى‏کند; ضمانت اجراى هنجارهاى حقوقى‏اجتماعى و تحققى است و با نیروى فشار و اجبار انجام مى‏گیرد، ولى ضمانت اجراى هنجارهاى اخلاقى‏مسائلى است مربوط به نداى وجدان، نیتهاى نیک‏خواهانه، ترس از کیفر رستاخیز، امید به پاداشهاى معنوى و احترام به ارزشهاى انسانى.
    ولى با این همه، تمایز بین این دو، مانع از ارتباط ژرف بین آنها که بر اصول مشترکى استوار است نمى‏شود. (9) سخن در شعاع تاثیر اخلاق در حقوق است نه وحدت و عدم تمایز بین آن دو. اخلاق چیزى است که قانون عمده مقررات خود را بر پایه آن استوار مى‏سازد و بر قانونگذار روا نیست که از قواعد اخلاقى غفلت ورزد; زیرا قانون چهره‏اى از چهره‏هاى اخلاق است و هر نظام حقوقى در کنار خود نظام اخلاقى دارد که همگام با آن حرکت مى‏کند. (10) حقوق نیز همانند اخلاق به تربیت انسانهاى نیک توجه دارد. (11)
    با پیشرفت جوامع، حقوق به اخلاق نزدیکتر مى‏شود; چه آن که هر قاعده اخلاقى‏اى را که مفید به حال جامعه تشخیص داده شود به منزله قانون مى‏نشانند. (12) مثلا پیش از حاکمیت قانون، جرایم انجام مى‏شد و اخلاق آن را مذموم مى‏شمرد و براى آن مجازات قائل بود، ولى پس از حاکمیت قانون، ارتکاب جرایم ممنوع گردید و براى آن مجازات قانونى پیش‏بینى شد. در قلمرو بین‏المللى نیز ملاحظات اخلاقى، از طریق تبدیل به اصول کلى حقوقى، در حقوق بین‏الملل موضوعه گنجانده مى‏شوند و از این راه در فرآیند توسعه حقوق بین‏الملل ایفاى نقش مى‏کنند. (13)
    همچنین تصور این که موضوع قواعد حقوقى، افعال و کردار انسانى و نظم اجتماعى و موضوع قواعد اخلاقى، تکمیل نفس و تحقیق در نیات است، صحیح به نظر نمى‏رسد. در اخلاق نیز میان کردار و پندار انسان تفکیک به عمل آمده است. اگر رعایت اخلاق براى اصلاح نفس انسانى است، نتیجه آن بهترین نظم اجتماعى را تامین خواهد کرد. اگرچه حقوق به کردار و افعال توجه دارد، نسبت‏به اندیشه و نیات نیز بى‏علاقه نیست، و در حقیقت میان قاعده اخلاقى و قاعده حقوقى نه از حیث ماهیت و مورد و نه از جهت مقصد و نتیجه تفاوتى نیست; زیرا حقوق براى فعلیت دادن به عدالت است و عدالت نیز یک مفهوم اخلاقى است. (14) به طور خلاصه، پیرامون قلمرو حقوق و اخلاق چنین مى‏توان گفت:
    1. بیشتر قواعد حقوقى، قواعد اخلاقى نیز محسوب مى‏گردند، مثل قواعد و مقرراتى که تجاوز به جان و مال و ناموس را جرم مى‏شمارند، و نیز قاعده وفا به عهد و عدم جواز دارا شدن غیر عادلانه.
    2. برخى از قواعد اخلاقى را قانون به طور مطلق در بر نمى‏گیرد، ولى در بعضى از صورتهاى خاص، آن را شامل مى‏شود; مثل راست‏گویى و کمک به دیگران که حقوق، کذب را مطلقا ممنوع نکرده، ولى در شرایطى خاص مثل شهادت و سوگند دروغ آن را جرم شمرده است. همچنین است کمک به دیگران که تنها در موارد خاصى قانونگذار آن را واجب تلقى مى‏کند.
    3. پاره‏اى از قواعد حقوقى وجود دارد که گاه تصور مى‏شود هیچ گونه ارتباطى با اخلاق ندارند; مانند مقررات حمل و نقل یا برخى از مقررات مربوط به آیین دادرسى. شاید علت این تصور آن است که خود این مقررات نه نیک تلقى مى‏شوند و نه بد، تنها قانونگذار براى جلوگیرى از اختلال نظام اجتماعى آنها را وضع مى‏نماید. ولى مى‏توان گفت که این دسته از مقررات نیز هر چند به ظاهر ارتباطى با اخلاق ندارند، قواعدى اخلاقى محسوب مى‏شوند; زیرا نتیجه آنها خیر، سعادت و منفعت عمومى است و تحقق منفعت عمومى جزء قواعد اخلاقى است. (15)
    4. برخى از مقررات قانونى نیز به ظاهر مغایر با اخلاق به نظر مى‏رسند، مثل مقررات مربوط به مرور زمان در دعاوى مدنى یا کیفرى و قواعدى که کتابت را در اثبات تصرفات قانونى ضرورى مى‏شناسد و در غیر این صورت حقى ضایع مى‏گردد. ولى حقیقت این است که با آگاهى یافتن از غرض قانونگذار در وضع این مقررات، انسان در مى‏یابد که این گروه از مقررات نیز بى‏ارتباط با اخلاق نیستند. زیرا هدف از وضع چنین مقرراتى عبارت است از ثبات، استحکام و اطمینان در روابط معاملاتى و استقرار نظام در جامعه، و این اهداف خارج از حوزه اخلاق نیستند; چه آن که عهده‏دار خیر و سعادت جامعه است، هرچند ممکن است گاهى مصلحت فردى کسانى قربانى گردد. (16)

    متن کامل :
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  4. 3 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #23
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    دوستان این تاپیــک [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] درباره فلسفه اخلاق( خیــر،شــر، درستــی، نادرســتی، فضیــلت، عدالــت، سعادت و .... ) بحث میشه.


    در [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] هم طبق روال پیش رفته درباره ارتباط اخلاقیــات با قوانیــن و حقــوق بحث میشه





  6. این کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #24
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    1. بیشتر قواعد حقوقى، قواعد اخلاقى نیز محسوب مى‏گردند، مثل قواعد و مقرراتى که تجاوز به جان و مال و ناموس را جرم مى‏شمارند، و نیز قاعده وفا به عهد و عدم جواز دارا شدن غیر عادلانه.
    بعضی مواقع قوانین وجود دارند که غیر اخلاقی هم محسوب میشن مثلا در یک قبیله قوانینی برای مجازات فرد خاطی وجود داره که غیر اخلاقی هستند و ممکنه مواردی مثل تجــاوز به جان، مال و ناموس یکی از قوانین تصویب شده برای مجازات فرد خاطی باشه.

    اصولا اخلاق که در هر جامعه تعریف متفاوت داره و معیار سنجش درستی و نادرستی در هر تعریف متفاوت است آیا میتونه مبنایی برای وضع قانون باشه ؟ چون در خیلی از مواقع حقوق انسانی افراد تحت تاثیر قوانینی متاثر از اخلاقیات جامعه، پایمال شده مثل :

    قوانینی که استفاده از مجازات غیر اخلاقی رو برای فرد خاطی مجاز میدونه ، یا قوانینی که سقط جنین در هر شرایطی رو غیر اخلاقی میدونه و یا قوانینی که نقض حقوق انسانی گروهی خاص رو بنا به شرایط خاصی که دارند مجاز میدونه..

    [درباره حقوق انسانی که دوستان اشاره کردن ریشه در اخلاقیات داره، منظور حقوقی هست که هر فرد در بدو تولد به واسطه انسان بودنش دارا هست قبل از انکه تعاملات و قوانین اجتماعی محدودیتی در آن به وجود اورده باشه ، مثل حق آزادی بیان، حق حیات، حق مالکیت و ..

    قوانین اجتماعی در جهت حفظ حقوق انسانی همه افراد ایجاد میشن ( در حالت استاندارد ممکنه قوانین اجتماعی باعث بشن حقوق انسانی برای تعامل بهتر افراد جامعه محدود تر بشن ولی حذف نمیشن یا باعث نمیشه شخصی از دیگری از حقوق انسانی بیشتری برخوردار بشه )]

صفحه 3 از 3 اولاول 123

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •