تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 20 اولاول 123456713 ... آخرآخر
نمايش نتايج 21 به 30 از 195

نام تاپيک: دستــــــ نوشتـه هـــ ای مــن

  1. #21
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    میدونی یه وقتایی ته ته ته مغزم یه صدایی داد میزنه : آهای تو به من احتیاج داری . منی که اسمم غروره
    و این تویی که باید بیوفتی به پای غرورت ، لبریز بشی از اون چیزی که حقته ، بشکنی زیر بار سنگینی که صداش میکن آزادی ..... تا بفهمی که هنوز وجود داری
    بهش میگم خب تو بگو چیکار کنم
    میگه : سبز سبز سبز 16 بار فریاد بزن جوانه خواهم زد
    Last edited by omid.k; 06-12-2009 at 20:35.

  2. 8 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #22
    داره خودمونی میشه aminxa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    پست ها
    79

    پيش فرض

    از زندگی از این همه تکرار خسته ام
    از های و هوی کوچه و بازار خسته ام
    دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
    امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
    دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
    آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
    بیزارم از خموشی تقویم روی میز
    وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
    از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
    از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام
    تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
    از حال من مپرس که بسیار خسته ام

  4. این کاربر از aminxa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #23
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    نیمه باز
    تهران / تابستان 86



    ته آن پنجره جاییست هنوز .................که به من می نگرد دورادور

    شاید بکشم آهی یا بریزم اشکی......... که بریزد در و دیوار اتاق

    که به دیوار اتاقم بزنم چنگ.................. یا بپاشم به کفش آتش تنهایی را


    چه پریشان سحری...........
    چه درخشان خوابی...........

    ..................................نه امیدی ، نه پناهی ، چه هوار آشنایی ؟

    غم آن رفته به خواب ..................که مشت می کوبد بی ثمر بر دیوار
    میزند در یادم جسدی در مرداب...........مانده بی رونق و بی شور و قرار

    روز سبز سفرم در راه است...........که بپاشد در و دیوار اتاق

    از همان پنجره ی زرد تهی.............که ستایش میکنم این نیمه باز را
    میدهم به امانت به نسیمی..............رسم این آخرین آغاز را

  6. 7 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #24
    اگه نباشه جاش خالی می مونه fanoose_shab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    200

    پيش فرض


    خورشید روی سقف اسمان مینشیندوبغل بغل گل عاطفه ارزانی ساکنان زمین میکند.
    شب، ماه میاید وارامش چشمهای مهتابی اسمان روی دقایق ابی زمینیان مینشیند..
    ورازهای سرگردان روی قلب ادمهامیمانندومیمانند....
    کودکی هایم را خوب یادم هست.... دستهای مهربان فرشته زندگیم، اوکه چشمهایش عشق را به میهمانی زندگی ام اورد وقلب پاکش روزهایم را به شیرینی قصه های خوب مادربزرگ میکرد...یادم هست که با هرطلوع خورشیدچشمهایش قلبم را روشن میکرد وبا هر غروب لبخندمهربانش رویاهایم را....شیرینی نگاهش جان ودلم را نوازش میکرد...
    میگویند گاهی چقدر زود دیرمیشود..... راست میگویند...من دیر شدن را لابه لای خاطرات شیرینم لمس کرده ام... من خورشید زندگی ام را دنیای کوچک رویاهایم رااحساسم را میان اتش کینه دشمنان دوست نما به پرواز دراورده ام..ققنوس اتشین با ل من، چه عاشقانه میان شعله های اتش به عرش پرکشیدی...چه زیبا بالهای عاشقیت را میان شعله های اتش رقصاندی....سکوت میکنم به حرمت نامت
    دوستت دارم به اندازه بینهایت
    به وسعت اسمانی که جایگاهت بود

  8. 5 کاربر از fanoose_shab بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #25
    اگه نباشه جاش خالی می مونه fanoose_shab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    200

    پيش فرض

    عجب حکایتی دارد این روزگار وادمهای عجیب وغریبش...
    شاید به دستهای اسمان که نگاه کنی پینه هایش راببینی بس که برای ادمها حیاط اسمانی اش را اب وجاروب میکند... اما افسوس... دلها که به اسمان کاری ندارند...!!!!!!!!!!!!!!
    اشکهایش را قطره قطره به دل نازک غنجه هدیه میکند... غنچه از خواب بیدار میشود... اما ادمها!!... ابدا..!!! انگار نه انگار....

  10. 6 کاربر از fanoose_shab بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #26
    آخر فروم باز MohandesMCD's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    in the world of MAGNETS & MIRACLES
    پست ها
    1,090

    پيش فرض

    سوار آسانسور شدم.در آسانسور بسته شد.میخاست بره پایین که تکانهای شدیدی خورد.طناب آسانسور پاره شد و افتادم
    همه جا تاریک شد.داشتم سقوط میکردم.به سمت پایین میرفتم و بالا رو میدیدم که داره ازم دور و دورتر میشه.
    سعی کردم دستم رو به چیزی بگیرم ولی چیزی نبود.اگه میگرفتم دستم از بدنم جدا میشد؟
    چرا اینقدر طول کشید؟ کمرم به جایی برخورد کرد.بدنم بی حس شد.چشمانم بسته

  12. 4 کاربر از MohandesMCD بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #27
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    نجوا
    (1383 ... تهران )


    .............

    آنکه بي صدا بشکسته عهد ........... گوشه اي آرام بنشسته چند
    نازک آراي تن خورشيد را ........... تاج قيصر بيرق جمشيد را
    پيچک بشکسته بر ديوار دوست ......... اين پريشان چهره از احوال اوست
    زنده اما بي امان در کار مرگ ......... مرده اما مي زند بر خاک چنگ
    بي صدا و بي نفس از يک بهار ......... شب زده در فسون هر غبار
    ميزند بر گردنش هر روز دار ......... مي کند جان اينچنين در مرگ زار
    مانده از رونق و از شور و قرار ........ به نجواي درون گفت اينک اين هوار

    ......................
    ......................
    ......................
    ......................

    شرح حالش از ترانه رسته است........ بي نشان و آرزو در خفا بنشسته است

    پريشان گفته ام نا باور از او ........ مانده ام اما سخت تنها تر از او

  14. 2 کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #28
    داره خودمونی میشه aminxa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    پست ها
    79

    پيش فرض

    آغوشم ،
    ولگردی است
    در حوصله ی خط و سکوت
    آغوشت اما،
    اتفاق ساده یست .
    پُر که می شوی
    پَر می شوم از پنجره پرتاب
    آواره،
    در بغض کوچه ها و سایه ها
    سیاه
    سفید
    خط
    خط
    معتاد این زندگی خط خطی
    اتفاق های ساده
    کوچه های ساکت

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  16. 8 کاربر از aminxa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #29
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sepideh_bisetare's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    زیر سقف کبود آسمون...
    پست ها
    342

    پيش فرض

    اشک هایم را بهانه ای می کنم تا باز بنویسم از عشق ....
    آری از تو ..
    از تویی که تمام ثانیه های من شده ای یا بهتر است بگویم نام لحظه هایم اسم مبارک توست
    خانه هنوز در حسرت بوییدن عطر تن توست تا مگر شوقی به سر گیرد و جامه ی غم برون کند .
    عادتی به نام انتظار در من ریشه دوانده است و هر لحظه شیرین تر از قبل است چرا که به فراسوی نگاه زیبای تو مرا نزدیک می کند .
    می خواهم نزدیکتر از قبل شوم ...آنقدری که قدم هایم بر روی جای پاهایت و دستانم در دستانت و لبخندم در مقابل چشمان دلربای تو هویدا شود

    می مانم زیرا که می دانم انتهای جاده رسیدن به خوشبختی است

  18. 4 کاربر از sepideh_bisetare بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #30
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sepideh_bisetare's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    زیر سقف کبود آسمون...
    پست ها
    342

    پيش فرض

    توی نگاهش همه چی وارونه بود نگاهش خیلی خسته بود ولی بازهم نگاهش رو بر نمیداشت شاید دنبال یه معنا میگشت فقط سوال این بود که بلاخره جوینده یابنده است؟ یا نگرد ماگشتیم نبود

  20. این کاربر از sepideh_bisetare بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •