تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 3 از 3 اولاول 123
نمايش نتايج 21 به 26 از 26

نام تاپيک: احمدرضا احمدی

  1. #21
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری 
    هجده

    هر دارو که علاج بود 
     در خانه داشتم 
     اما تنم در باد 
    به تماشای غزلهای آخر می رفت 
    امروز را بی تو خفتم 
    فردا که خک را به باد بسپارند 
    تو را یافته ام 
     مگر تو نسیم ابر بودی
    که تو را در باران گم کردم ؟

  2. #22
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    یادگاری 
    نوزده 
    چه سرگردان است این عشق 
     که باید نشانی اش را 
    از کوچه های بن بست گرفت 
     چه حدیثی است عشق 
     که نمی پوسد و افسرده نیست 
     حتی آن هنگام 
    که از آسمان به خانه آوار 
    شود 
     

  3. این کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #23
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    بیست 

     فرصتی بخواهید 
    تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه 
    شانه بزنید 
    فرصتی بخواهید 
     که مخفی ترین نام خود را 
    که خون شما را صورتی می کند 
    از رود بزرگ بپرسید 
    به نام آن اسب 
    به نام آن بیابان 
    شما فرصت دارید 
     تا چیدن گندم ها 
    تا زرد شدن کامل گندم ها
     عاشق شوید 
    فقط روزهای کودکی رابرای یکدیگر
    نگویید 
    گندم ها زرد شدند 
    گندم ها چیده شدند 
     نان گرم آماده است 
    ولی 
     شما کنار بوته های زرد ذرت باشید 
     آب را در کوزه بریزید 
    کوزه را کنار تنها بوته ی گل سرخ 
     بگذارید 
    ما 
     شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ 
     دوست داریم 
     

  5. #24
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    از هر لیوانی که آب نوشیدم


    طعم لبان تو و پاییزی


    که تو در آن به جا ماندی به یادم بود


    فراموشی پس از فراموشی



    امّا


    چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن


    گم شدی در خانه مانده بود


    ما سرانجام توانستیم



    پاییز را از تقویم جدا کنیم



    امّا


    طعم لبان تو بر همه ی لیوان ها و بشقاب ها


    حک شده بود


    لیوان ها و بشقاب ها را از خانه بیرون بردم


    کنار گندم ها دفن کردم


    زود به خانه آمدم


    تو در آستانه ی در ایستاده بودی


    تو در محاصره ی لیوان ها و بشقاب ها مانده بودی


    گیسوان تو سفید


    امّا


    لبان تو هنوز جوان بود.

  6. #25
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    دوسـتان ام مي خواهند مرا بر سر عقـل بيـاورند
    که از عشـق فرياد نزنم
    که نام تو را آهسته هجـا کنم

    دوسـتان من گــوش کنيد
    حريق سر تا پــاي مرا گرفته است

    شــما حــرف از تســلي مي زنيــد
    من اين حريق را بايد تا قبرستان ببرم

    دوســتان مــن
    دعا کنيد دوباره متولد شوم...


  7. 2 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #26
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض

    بیست و یک


    هنگــام روز
    کجا می روی؟
    در خانه بمـــان


    غمگینم...


    گیلاس ها بر درختان نشسته اند
    پرنده از تنهایی
    پر نمی زنـــد
    هـــراس دارد


    من
    همـــواره در روز
    زخم قلبم را به تو
    نشان می دهم
    در خانه بمـــان


    آوازها
    از خانه دور است
    یک ستاره
    هنوز در آسمان
    مانده است
    شب می شود
    گلهای سرخ
    در شب
    در باغچه دیده نمی شوند
    در باغچه یادبود تو است
    کنار این بوته های گلسرخ
    می خواستی بمیری


    مـــردی...!!

    به تو بانگ زدیــم
    تو را صدا کردیــم
    تو مــرده بـــودی


    یار من
    لحظه ای در بهشت دوام آور
    شب تمام می شود



    کلید خانه راگم کرده بودیم
    در کوچه ماندیم
    در کنار خانه
    علف ها روییده بود
    اما چه سود
    سایه نداشتند


    زاده شدم
    که لباس نو بپوشم


    جمعه ها تعطیل باشد
    در تابستان آب سرد بنوشم
    عشق را باور کنم
    کلمات مرا به ستوه نمی آورد
    انگشتانم در میان برگهای درختان


    تسلیم روز می شوم
    لباسها بر تنم
    کهنه است

    من
    در تابستان
    آب گـــرم
    می نوشـــم
    هنوز تشنه ام

صفحه 3 از 3 اولاول 123

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •