تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 14 اولاول 12345612 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 136

نام تاپيک: اشعار امام زمان (عج)

  1. #11
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    يك عمر تو زخم‌هاي ما را بستي
    هر روز كشيدي به سرِ ما دستي
    شعبان كه به نيمه مي‌رسد آقاجان!
    ما تازه به يادمان مي‌آيد هستي!

  2. این کاربر از MAHDI 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #12
    داره خودمونی میشه MAHDI 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    اون جا که عرب نی انداخت...!
    پست ها
    47

    پيش فرض

    اين ماه كه چون چراغ تو مي‌سوزد
    عمري‌ست كه در فراق تو مي‌سوزد
    خورشيد كه هر روز تو را مي‌بيند
    در آتش اشتياق تو مي‌سوزد


    شد بسته در هر دو جهان، از بس كه...
    خشكيد زمين و آسمان، از بس كه...
    بد نيست اگر كمي خجالت بكشيم
    خون شد دل صاحب‌الزّمان، از بس كه...؟!

  4. این کاربر از MAHDI 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #13
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::SMS::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    محل سكونت
    نه ده
    پست ها
    447

    پيش فرض

    طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی
    ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی

    دوباره پلک دلم می‌پرد، نشانه چیست؟
    شنیده‌ام که می‌اید کسی به مهمانی

    کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
    کسی، شگفت کسی، آن چنان که می‌دانی

    کسی که نقطه آغاز هرچه پرواز است
    تویی که در سفر عشق خط پایانی

    تویی بهانه آن ابرها که می‌گریند
    بیا که صاف شود، این هوای بارانی

    تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد
    بیا که می‌رود این شهر رو به ویرانی

    کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
    بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

    قیصر شعر ایران

  6. 2 کاربر از .::SMS::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #14
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض تورا من چشم در راهم ......



    شود آیا که شبی بر دل من یار شوی؟
    یار این خسته ی غمدیده ی بیمار شوی؟

    سینه ی غم زده ام بهر تو سوزد همه شب
    دل من آب شده کی تو پدیدار شوی؟

    با کلافی بنشستم سر بازار رخت
    کی تو ای یوسف من بر سر بازار شوی؟

    همچو یعقوب شده دیده ام از درد فراق
    کی به پیراهن خود نور شب تار شوی؟

    هر که مشتاق تو شد گوشه ی چشم تو خرید
    شود آیا که مرا هم تو خریدار شوی؟

    ز غم غربت تو شام غریبان شده دل
    چه شود گر تو مددکار دل زار شوی؟!

    شعله ی خیمه ی آتش زده گوید که بیا
    زائر بی کفنی بی سر و خونبار شوی؟!





    ---------- Post added at 09:54 PM ---------- Previous post was at 09:53 PM ----------

    گلزار زندگى

    دل را زبیخودى سر از خود رمیدن است
    جان را هواى از قفس تن پریدن است
    از بیم مرگ نیست که سر داده‏ام فغان
    بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
    دستم نمى‏رسد که دل از سینه برکنم
    بارى علاج شوق، گریبان دریدن است
    شامم سیه‏تر است زگیسوى سرکشت
    خورشید من برآى که وقت دمیدن است
    سوى تو اى خلاصه گلزار زندگى
    مرغ نگه در آرزوى پر کشیدن است
    بگرفته آب و رنگ زفیض حضور تو
    هرگل در این چمن که سزاوار دیدن است
    با اهل درد شرح غم خود نمى‏کنم
    تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
    آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
    روزى «امین» سزا لب حسرت گزیدن است‏


    ---------- Post added at 09:54 PM ---------- Previous post was at 09:54 PM ----------

    صبح بی تو

    صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

    بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

    بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی

    عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

    جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو

    اماخاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد

    خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد

    عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

    روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرمای

    خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد

    در هوای عاشقان پر می کشد با بیقراری

    آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

    ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید

    آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

    قیصر امین پور

  8. #15
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض

    صبح بی تو

    صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

    بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

    بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی

    عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

    جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو

    اماخاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد

    خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد

    عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

    روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرمای

    خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد

    در هوای عاشقان پر می کشد با بیقراری

    آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

    ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید

    آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

    قیصر امین پور

  9. #16
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    11


    به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه
    به امید قدمت، كون و مكان چشم به راه
    به تماشاى تو اى نور دل هستى، هست
    آسمان، كاهكشان كاهكشان چشم به راه
    رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست
    قد رعناى تو را سرو جوان چشم به راه
    در شبستان شهود اشك فشان دوخته‏اند
    همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
    دیدمش فرشى از ابریشم خون مى‏گسترد
    در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
    نازنینا! نفسى اسب تجلّى زین كن
    كه زمین، گوش به زنگ‏ست و زمان چشم به راه
    آفتابا! دمى از ابر برون آ، كو بود
    بى‏ تو منظومه امكان، نگران، چشم به راه‏


  10. #17
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    پيش فرض

    در بهت کلمات گنگ سرگردانم.
    مي خواهم به نام تو با شکوفه هاي زلال غزل ترانه اي بسازم عاشقانه،
    سليس و سبز.
    مي خواهم به خاطر تو همه واژه ها را با حنجره دريا تلفظ کنم،
    مي خواهم آوازهاي خسته ماه را با نسيم حنجره تو آشنا کنم.
    من در حوالي همين اندوه،
    همين اندوه پر ستاره عاشق شدم در حوالي همين رؤيا.
    من حنجره ام را وقف سرودن آهنگ آه تو کرده ام.

    وقف ستاره هايي که هنگام سپيده دم،
    براي سجاده نيايش تو عطر و گلاب مي آورند،
    و در رقص اسپند و عود تو را به تماشا و تجلي مي خوانند.
    من حنجره ام را به ماه بخشيده ام که صبورانه نخ آوازش را به ضريح انتظار تو گره زده است.

  11. #18
    داره خودمونی میشه اقلیما.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    یه جایی دور از همه
    پست ها
    42

    پيش فرض

    بهانه دست همه داده اين نيامدنت
    چه حرف‌ها كه شنيدم به جرم خواستنت
    چقدر وقفه بيفتد در اين كه مي‌آيي؟
    چقدر فاصله مانده به روز آمدنت؟
    به سنگ خورده به دنبال چشم تو هر رود
    و باد گم شده در جست‌و‌جوي پيرهنت
    تو باغباني، امّا به آب داده خزان
    چه دسته گل‌هايي را كه چيده از چمنت
    به سمت يأس قدم مي‌زند جهان بي تو
    كجاست «جادة هم پاي او قدم زدنت...»؟
    كجاست لهجة باراني‌ات براي زمين
    كه جان دهد به درختان، بلاغت سخنت
    تبسمت را مخفي نكن كه پيك نسيم
    حديث خنده بخواند به غنچه از دهنت
    نده بهانه به دست كسي... بيا ديگر
    كه پر شود دنيا از شميم آمدنت

  12. این کاربر از اقلیما. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #19
    داره خودمونی میشه اقلیما.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    یه جایی دور از همه
    پست ها
    42

    پيش فرض

    تو را مي خوانم…

    از پشت شيشه هاي احساس
    تو را مي خوانم
    تو را،
    تو را اي بهترين بهانة زيستن
    تو را مي خوانم
    تو را از ميان اندوه گل ها
    تو را از ميان غربت دل ها
    تو را به وسعت تمام غم ها
    تو را به بهترين بهانه ها
    تو را به لحظه لحظه ها
    تو را از ميان ظلم و بدادها
    آهسته و بي صدا فرياد مي زنم

  14. این کاربر از اقلیما. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #20
    آخر فروم باز france's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    P30World.Com
    پست ها
    1,779

    11

    به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه
    به امید قدمت کون و مکان چشم به راه

    نازنینا نفسی اسب تجلّی زین کن
    که زمین گوش به زنگ است و زمان چشم به راه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •