فیلم واقعا زیبای است من که خیلی دوستش دارم
چه بازی می کنی این فرخ ادم حال می کند
فیلم واقعا زیبای است من که خیلی دوستش دارم
چه بازی می کنی این فرخ ادم حال می کند
هنرمند باید دستش باز باشه ولی وقتی بعضی ها میان " به رنگ ارغوان " رو تا ابد بن میکنن چه انتظاری از طرف میشه داشت. فکر کن یه تابلو نقاشی یا یه موزیک ساخته باشی که به نظر خودت معرکس ولی نتونی به کسی نشونش بدی آیا انگیزه ای برات میمونه که کارهای بهتری بسازی ؟نوشته شده توسط RezaTayebiJ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من فیلم به رنگ ارغوان رو ندیدم ولی فیلم نامه اش رو تقریبا میدونم و چند سکانسشم دیدم. میتونست به یکی از بهترین کارای ابرام بدل بشه اما افسوس که یه عده آدم ... شعورشون به این چیزا قد نمیده . لیاقت این سینما گلزار است و بس ! خدا رو شکر با سیاست های جدید ارشاد سینمای ما داره از هند هم سطحی تر میشه !
نمی خواستم جواب بدم ولی وقتی دوباره پست دادی لازم دیدم یکم روشنت کنم.
در ضمن با وجود همه این بداخلاقی ها * تونست خودش رو جمع کنه و این سریال رو که خیلی هم وقتش رو گرفت رو تموم کنه امیدوارم تا آخر به همین زیبایی باشه !
* کپی رایت محمد باقر قالیباف
100 درصد موافقمهنرمند باید دستش باز باشه ولی وقتی بعضی ها میان " به رنگ ارغوان " رو تا ابد بن میکنن چه انتظاری از طرف میشه داشت. فکر کن یه تابلو نقاشی یا یه موزیک ساخته باشی که به نظر خودت معرکس ولی نتونی به کسی نشونش بدی آیا انگیزه ای برات میمونه که کارهای بهتری بسازی ؟
اون چندتا سکانسش رو چطوری دیدی؟
گلزار که اصلا جزو بنی بشر محسوب نمی شه.نوشته شده توسط sam fisher 07 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما سطح شما هم مثل اینکه همین سریال حلقه ی سبزه ....
وقتی به یه نفر به دید قدیسه نگاه کنی نتیجش اینجور ستایش های الکی پلکی می شه.... علیرغم همه ی این حرف ها آشتی !
از من خواستند یادداشتی درباره سریال «حلقه سبز» بنویسم، در ابتدا بگویم این اولین تجربه من در زمینه بازیگردانی و انتخاب بازیگران بوده و برای من، منی که در تئاتر آموخته ام هر آنچه بایستی بیاموزم و آموزانده ام هر آنچه دانسته ام و می توانستم بیاموزم، توفیقی بود. افتخار این همکاری را در وهله اول مدیون دوستی ام با «حجت ذیجودی» دستیار اول و برنامه ریز آقای «حاتمی کیا» می دانم و پس از آن اعتمادی بود که حاتمی کیا به من کرد.
حضورم در این پروژه با تلخی ها و شیرینی هایی همراه است که نه گمانم تا آخرین نفس هایم بتوانم از آنها جدا شوم.
بیماری و مرگ مادرم که دلبسته اش، عاشقش، مریدش و مجنونش بودم در این سریال به وقوع پیوست و این درست زمانی بود که مراحل کار پیش تولید را از سر گذرانده بودیم و من نیاز به تمرکز داشتم و تا آنجایی پیش رفت که در نیمه های کار ۲۳ بهمن ماه ۸۴ از پروژه کنار رفتم و در ۲۵ بهمن ماه مادرم را از دست دادم و این موضوع چیزی از حلاوت کار با ابراهیم حاتمی کیا نمی کاهد، کسی که از او بسیار آموختم، کسی که عاشق کارش است، کارش جدی ترین چیزی است که می شناسد و عاشقانه و پرشور و حسی با آن برخورد می کند، هر آنچه می اندیشد و حس می کند در صورتش می نشیند. پس دوستی با حاتمی کیا و میزان موفقیت خود را به راحتی می توانی از چهره اش بفهمی. در کارش سیاست ندارد، عاشق است. محافظه کار نیست، جسور است و فرصت برای خلاقیت، ابتکار و نوآوری در کار او فراهم است، هیچ کلیشه یی را بر نمی تابد و از قالب ها فرار می کند، سیال خود را به دقایق می سپارد و از زوایای مختلف به یک پدیده نگاه می کند، همچون منشوری از دریچه دوربین جهان پیرامونش را می نگرد و دیگر مرحله آزمون حس است، آنچه بر دلش می تابد و انعکاس می یابد. از زوایای مختلف «هم» پدیده را می بیند و «هم» به تاثیرات پدیده توجه می کند، دنبال کشفی عاشقانه و شهودی عارفانه است.ظاهر و باطنش همان است که می بینی و مخفی کردن ندارد. او خودش را عریان می کند و قضاوت همگان حتی کارگران صحنه هم برایش مهم هستند، آنها هم باید شخصیت ارائه شده توسط بازیگر را باور کنند، «ابراهیم» به دقت به آنها گوش می دهد و اگر نظرشان درست بود از آنها استفاده می کند، از همه مهمتر به خلاقیت، بداهه پردازی و برداشت بازیگر در تمرینات به صورت جدی و اساسی معتقد است. تمرینات تکمیل کننده و در اساس تعیین کننده متن نهایی و دکوپاژ اصلی است. پس از آخرین تمرینات است که دکوپاژ در اختیار همه افراد گروه قرار می گیرد.
تغییرات نهایی صورت گرفته و آنچه که باید خلق شود مشخص است.
«ابراهیم» فرد صریح اللهجه یی است که نمی توانی دوستش نداشته باشی، حتی اگر موافقش نباشی، استفاده او از بازیگران تئاتر دافعه و جاذبه یی شورانگیز در میان مان ایجاد کرد، او به شدت موافق بود بازیگران از تئاتری ها انتخاب شوند، به همین دلیل بارها بر ترک موتورش نشستم و با هم راهی سالن های تئاتر شدیم تا بازیگرانی را به او معرفی کنم و همین شد که اکثر قریب به اتفاق بازیگران «حلقه سبز» تئاتری هستند، این می تواند موجب مباهات تلویزیون باشد و تماشاگران بر خود ببالند که چنین توفیقی یافتند که شاهد بازی هایی باشند که کمتر «اقبال» چنین فرصتی را برای آنها فراهم می سازد. بازیگران این مجموعه حتی آنهایی که نقش های کوچک را بازی می کنند پشتوانه یی به نام تئاتر دارند. پس می توان ادعا کرد که تئاتر سرمایه یی گرانقدر، پشتوانه یی عظیم و معدنی گرانبها برای سینما و تلویزیون است. جادوی بازی و سحر هر نقش آفرینی زمانی خود را نشان می دهد که از پشتوانه عظیم بهره گیرد، که خوشبختانه در این سریال و به خواست شخص «ابراهیم حاتمی کیا» این فرضیه به وقوع پیوست که «تئاتر ما در تلویزیون و سینماست.»
در این سریال بسیاری از چهره ها اگرچه خوراک های تبلیغی خوبی نبودند و نام های آشنا، چشم های رنگی، بینی های عمل کرده و زلف های پریشان ندارند و به زعم بسیاری «چهره» نیستند اما «نابازیگر» هم نیستند. همگی بازیگرند و گواه این حرفم سالن های تئاتر است که شاهد تمرینات طاقت فرسای این دوستان بوده است.
من افتخار همکاری با حاتمی کیا را داشته ام زیرا او این مقوله را می فهمید و بر انجامش مصر بود و کرشمه یی، خم ابرویی، شکن زلفی و افسون و ملاحتی نمی توانست او را از خواسته اش جدا کند.
کوچک ترین جزء برایش بزرگ ترین بود و در جزئیات «بزرگی» می کرد.
مریضی مادرم روز به روز حادتر می شد و من تمرکزم کمتر، ولی بزرگ منشی «ابراهیم عاشق» مانع ابراز درونیاتش می شد، چه بسا تولید را با مشکل مواجه می ساخت اما (حاشا و کلا) خمی به ابروی نازنینش ننشست. شش ماه کار از ما همگی یک خانواده ساخته بود که یکدیگر را «فهم» می کردیم. «وجودمان با یکدیگر بود» نه اینکه مکانیکی به یکدیگر عادت کرده باشیم. سیروس عبدلی با دیسک کمر چندین ساعت پشت دوربین می نشست، تمرین می کرد و لحظه به لحظه احساس مسوولیتش بیشتر می شد. اصغر آبگون «بکر بودن»، نشاط و عدم مهارت کافی برخی از بازیگران را در ارتباط با کار با میکروفن تحمل می کرد و درخشش چشم هایش را وقتی که اولین بخش از این سریال را مونتاژ شده، دید کاش همه مردم می دیدند.
این از آن صحنه هایی بود که هیچ وقت به تصویر درنیامد. بسیاری از صحنه های نادر در پشت صحنه خلق می شوند، لحظاتی که سرشار از شور و شوق و شیدایی، عشق و جذبه و سرمستی، شورانگیزی و هیجاننده، «دمی» است که رندان عالم بنده اش هستند، دیگر نمی توانند نه ساغری، نه پیمانه یی و نه حتی جامی درکشند، مست خلاقیتند، این خلاقیت چه در بازی باشد چه در لباس چه در گریم، چه در صدابرداری، چه در ثبت یک تصویر یا میزانسن زیبا، باید عاشق باشی تا قدر این لحظات را بدانی، دیگر تلخی ندارد همه چیزش شیرین است. حتی عصبانیت، اخم و تخم، بدقلقی، سرسختی یا حسادت، زیرا همه می خواهند کار خوب شود و در این میدان همه نسبت به یکدیگر پیشی گیرند. کار خوب همه چیزش رقابت است.
برخی می خواهند در ربودن گوی خوبی از یکدیگر پیشی گیرند و چه بسا نمی دانند مجموعه است که باید بدرخشد. درخشش یکی دو ستاره آسمان تیره و غم زده هنر این مرز و بوم را روشن نمی کند. همه ستارگان باید بدرخشند تا بتوانیم در این همه نور سرمست شویم و لحظه یی نگاه از این همه ستاره برنداریم، حتی ستارگان کوچک در ترکیبی هنرمندانه، زیبایی این همه درخشش را دو چندان می کنند. در دلربایی و کرشمه همه ستارگان است که آسمان هنر نورباران می شود. اگر یک یا دو ستاره روشن باشند و همه خاموش، نه طنازی هست و نه فریبایی، همه چیز ملامت آور خواهد بود.آنچه احساس را به ترنم وا می دارد چشمک زدن افسونگرانه ستاره یی در دوردست است. آنکه در جلوست دیده می شود چه بخواهد و چه نخواهد ولی چه کار باید کرد که ستاره دوردست «هم» به چشم آید و «هم» خوب دیده شود. این رمز و راز را ابراهیم حاتمی کیا می دانست.
می شود ساعت ها نوشت از خاطرات و اتفاقات و آموخته ها و... این سطور را در حیطه کار خود نوشتم آن هم مختصر مختصر و چه بسا بسیار چیزهای مهمی از قلم افتاده اند، لحظه لحظه خاطره است. انتقال تجربه، شکل گیری خلاقیت و... و سرانجام تولید هنر، امیدوارم فرصتی پیش بیاید تا نکاتی را که به آنها اشاره کردم، بتوانم بیشتر باز کنم.
شکرخدا گودرزی
روزنامه اعتماد
داستانش از این قراره که پدر یه دختره تو گروه منافقینو ... ایناست و بعد می خواد بیاد ایران به دخترش سر یزنه. وزارت امنیت هم یکی رو مامور میکنه که به دختره نزدیک بشه و اطلاعاتی از باباهه بگیره. اما ... اما ناخداگاه میبینه که به دختره دل بسته حالا بین انجام ماموریتش که ممکنه عدم انجام اون به قیمت جونش تموم بشه و عشقش یکی رو انتحاب کنه.نوشته شده توسط kiuna [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکی از اون نماهایی که من دیدم حمید فرخ نژاد بود که می خواست با اسلحه خفه کن دار یکی رو تو جنگل بکشه که واقعا زیبا کار شده بود.
سلام مهرداد جان...نوشته شده توسط mehrdad21 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میدونم این نظر شخصی شماست و قابل احترام ولی می خوام با دو موردش مخالفت کنم
فیلمنامه: هنوز سریال به نیمه هم نرسیده(سریال 13 قسمتی است) و به نظرم هنوز خیلی زوده که بخوایم راجع به فیلمنامه صحبت کنیم . در ضمن یادمه قسمت اول خاک سرخ(اولین سریال حاتمی کیا که بشدت مورد توجه قرار گرفت) هم خیلی پر محتوا بود و میشه گفت شاید این سبک حاتمی کیا باشه .
بازی بازیگرها : حمید فرخ نژاد بازیگر با استعدادی است ولی بهترین بازیگرها هم نیار به بهترین کارگردان ها دارن تا از تمام ظزفیتشون در فیلم استفاده بشه. اگر نگاهی به بازیگر های غیر چهره و یا نابازیگرهای فیلم های حاتمی کیا بندازید به عینه میبینید که بازی های کامل روان و طبیعی دارند که با خود میگید عجب بازیگریست... ولی همین بازیگرها رو (تعدادی) در فیلم های دیگر ببینید ، بسیار پر اشتباه و بد بازی می کنند. نمونه های بسیارش در آزانس شیشه ای و ارتفاع پست وجود دارد. این رو گفتم تا به این نکته برسم که درصد زیادی از بازی بازیگرهای فیلم حاتمی کیا مدیون خود اوست و اوست که می داند از چه بازیگری در کجا و چگونه استفاده کند.
خیلی برام عجیبه که میگید بازی بد سیما تیرانداز !!!! سیما تیرانداز به نظر من تا به حال بازیی به این زیبایی و رئالی نداشته ! کاملا با دیگر بازیگرها هماهنگه و مخصوصا با حمید یکی از بهترین زوج های تلویزیونی رو به نمایش گذاشته !
یه نکته رو یادم رفت بگم و اون هم بازی زیبای غلام(برادر حسن) هست . شبیه همین نقش رو این بازیگر در آزانس شیشه ای بازی کرده. بازیگری است که خیلی خوب میدونه نقش یک معتاد رو باید چجوری بازی کرد.
نوشته شده توسط Nikolas_95 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نوشته شده توسط RezaTayebiJ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]من با این دوستانی که این بالا نوشتند بیشتر موافقم ..به نظر من حاتمی کیا تو سریال سازی موفق نیست.مضامین فیلماش خیلی خوبن ولی نمی تونه اونها رو خوب منتقل کنه... البته کاراش خیلی سانسور میشه ولی تو حوضه سیما فیلم سازای دیگری هم بودن که با همین شرایط کار کردن و کارهای قابل قبولی ارائه کردند مثلا کار اقای لطیفی صاحبدلان کار خوبی بود ریتم خودشو از دست نداد و دیالوگهای خوبی هم داشت . من خودم خیلی منتظر دیدن این سریال بودم ولی با دیدن این چند قسمت اولش خیلی نا امید شدم. نکته عجیب اینه که از لحاظ تکنیکی هم این سریال در حد کارهای حاتمی کیا نیست. همین چند وقت پیش ما سریال زیر تیغ رو دیدیم که که از لحاظ دکوپاژ عالی بود . البته من اول که این سریالو میدیدم به خودم میگفتم شاید دیدن سریالهای امریکایی باعث شده دیگه اینجور سریالا نتونه منو راضی کنه ولی بعد از چند تا نقدی که تو روزنامه ها خوندم فهمیدم که مشکل از من نیست .مثل اینکه یه عده دیگه هم نتونستن با سریال ارتباط برقرار کنند. نکته دیگه جلوه های بصری این سریاله که خیلی بد در اومده مثلا فرخ نژاد بالای برج به اون بلندی نشسته و موهاش هیچ حرکتی ندارند ولی وقتی تو ماشین نشسته موهاشو باد تکون میدن.. اجسامو نمی تونه لمس کنه ولی رو صندلی می تونه بشینه. . و کلا نورهای ماورایی خیلی مصنوعی در اومدند. من عاشق فیلم اژانس شیشه ای هستم و این فیلم یکی از بهترین فیلمهایی که تو عمرم دیدم ولی به نظر من حاتمی کیا تو این مدت خیلی فرق کرده .امیدوارم به زودی به روزای اوجش بر گرده.ت اما همانطور که از قسمتهای ابتدایی سریال مشخص بود این سریال همانند اثر آخر حاتمی کیا (به نام پدر ) اشکالات فراوانی دارد . مهم ترین ایراد سریال حلقه سبز در فیلمنامه است که اتفاقا دستپخت خود حاتمی کیا است. یه قاعده ساده درباره سریال ها و نوشتن فیلمنامه برای این مدیوم وجود داره و اون هم اینه که باید سعی کنید در فیلمنامه اطلاعات رو قطره چکانی به تماشاگر بدید تا تماشاچی همیشه تو تعلیق باشه . متاسفانه در قسمت اول سریال حجم بسیار زیادی از اطلاعات به بیننده داده میشود و جالب اینکه در قسمتهای بعد داستان زیاد جلو نمی رود و در نقطه شروع در جا می زند . این می تونه به کمبود جزییات در فیلمنامه هم مربوط بشه . ایرادهای دیگری هم به این ساخته وارد هست که در یک فرصت مناسب بازگو خواهم کرد
Last edited by isbn84; 09-12-2007 at 01:53.
سلام
ببخشید مگه چقدر این فیلم جالبه که تاپیک هم زدین.
حال نویسنده کلی زور زده تونسته یه کار جدید بنویسه که متا فیزیک توش باشه خیلی هنر کرده؟
فیلم های خارجی 30 سال پیش از این کارا کردن بس نیست البته متا فبزیک تمومی نداره البته نه نوع ایرانیش که کسل کنندس. ولی تو فیلمای ایرانی کلی هنره !!!!.
نظر شخصی بود اساتید ناراحت نشن
Last edited by hossein_dig; 09-12-2007 at 02:43.
من اصلا اين سريال رو نميبينم ولي با قسمتي كه ديروز نشون داد خيلي حال كردم ( همون قسمتي كه دختر بچه ميميره و قلبشو ميدن به يكي ديگه )
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)