تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 3 اولاول 123 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 22

نام تاپيک: شعر نو حماسي

  1. #11
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    قبل از اعدام

    خون ما
    می شکفد بر برف
    اسفندی
    خون ما
    می شکفد بر
    لاله
    خون ما
    پیرهن کارگران
    خون ما
    پیرهن دهقانان
    خون ما
    پیرهن سربازان
    خون ما
    پیرهن
    خک
    ماست
    نم نم باران
    با خون ما
    شهر آزادی را
    می سازد
    نم نم باران
    با خون ما
    شهر فرهادها را
    سازد
    خون ما
    پیرهن کارگران
    خون ما
    پیرهن دهقانان
    خون ما
    ییرهن
    سربازان

    خسرو گلسرخي

  2. #12
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    من شکستم در خود

    من شکستم در خود
    من نشستم در خویش
    لیک هرگز نگذشتم از
    پل
    که ز رگ های رنگین بسته ست کنون
    بر دو سوی رود آسودن
    باورن کن نگذشتم از پل
    غرق یکباره شدم
    من فرو رفتم
    در حرکت دستان تو
    من فرو رفتم
    در هر قدمت ، در میدان
    من نگفتم به ذوالکتاف سلام
    شانه ات بوسیدم
    تا تو از این همه ناهمواری
    به دیار پکی راه بری
    که در آن یکسانی پیروزست
    من شکستم در خود
    من نشستم در خویش

    گلسرخي
    خسرو، خود يك گلستان بود كه خون خود در راه خلقش سرخ شد

  3. #13
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    بشکن طلسم حادثه را
    بشکن
    مهر سکوت از لب خود بردار
    منشین به چاهسار فراموشی
    بسپار گام خویش به ره
    بسپار
    تکرار کن حماسه خود تکرار
    چندان سرود سوگ
    چه می خوانی ؟
    نتوان نشست در دل غم نتوان
    از دیده سیل اشک چه می رانی ؟
    سهرابمرده راست غمی سنگین
    اما
    غمی که افکند از پا نیست
    برخیز
    رخش سرکش خود زین کن
    امید نوشداروی تو از کیست ؟
    سهرابمردهای و غمت سنگین
    بگذر ز نوشداروی نامردان
    چشم وفا و مهر نباید داشت
    ای گرد دردمند ز بی دردان
    افراسیاب خون سیاوش ریخت
    بیژن به دست خصم به چاه افتاد
    کو گردی تو ای همه تن خاموش
    کو مردی تو ای همه جان ناشاد
    اسفندیار را چه کنی تمکین ؟
    این پرغرور مانده به بند من
    تیر گزین خود به کمان بگذار
    پیکان به چشم خیره سرش بشکن
    چاه شغاد مایه مرگ توست
    از دست خویش بر تو گزند اید
    خویشی که هست مایه مرگ خویش
    باید شکست جان و تنش باید
    گیرم که آب رفته به جوی اید
    با آبروی رفته چه باید کرد ؟
    سیماب صبحگاهی از سربلندترین کوهها فرو می ریخت
    برخیز و خواب را
    برخیز و باز روشنی آفتاب را

    حميد مصدق

  4. #14
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    حمید مصدق

    حمید مصدق در سال 1318 در شهرضا از شهرهای پیرامون اصفهان به دنیا آمد آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در شهرضا و اصفهان به پایان برد در سال 1338 به تهران آمد و رشته بازرگانی موسسه علوم اداری و بازرگانی را پایان رسانید از دانشکده حقوق تهران لیسانس خود را گرفت تا سال 1348 در موسسه تحقیقات اقتصادی به عنوان محقق کار میکرد
    از سال 1350 به عضویت هیات علمی دانشگاه درآمد و از سال 1357 به کار وکالت روی آورد
    در سال 1354 سفری به انگلستان داشت
    در 1351 ازدواج کرد و دو فرزند به نامهای ترانه و غزل دارد

    آثار :
    1. درفش کاویان تهران 1340
    2. کاوه نیما 1343
    3. آبی خکستری سیاه تهران 1344
    4. در رهگذر باد و آبی خکستری سیاه فرمند 1349
    5. دو منظومه امیر کبیر 1352
    6. از جداییها تهران 1357
    7. سالهای صبوری تهران 1369
    8. ... تا رهایی مجموعه آثار نشر نو 1369
    Last edited by 68vahid68; 03-07-2007 at 08:35.

  5. #15
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    جراحت

    دیگر کنون دیری و دوری ست
    کاین پریشان مرد
    این پریشان پریشانگرد
    در پس زانوی حیرت مانده ، خاموش است
    سخت بیزار از دل و دست و زبان بودن
    جمله تن ، چون در دریا ، چشم
    پای تا سر ، چون صدف ، گوش است
    لیک در ژرفای خاموشی
    ناگهان بی ختیار از خویش می پرسد
    کآن چه حالی بود ؟
    آنچه می دیدیم و می دیدند
    بود خوابی ، یا خیالی بود ؟
    خامش ، ای آواز خوان ! خامش
    در کدامین پرده می گویی ؟
    وز کدامین شور یا بیداد ؟
    با کدامین دلنشین گلبانگ ، می خواهی
    این شکسته خاطر پژمرده را از غم کنی آزاد ؟
    چرکمرده صخره ای در سینه دارد او
    که نشوید همت هیچ ابر و بارانش
    پهنه ور دریای او خشکید
    کی کند سیراب جود جویبارانش ؟
    با بهشتی مرده در دل ،‌کو سر سیر بهارانش ؟
    خنده ؟ اما خنده اش خمیازه را ماند
    عقده اش پیر است و پارینه
    لیک دردش درد زخم تازه را ماند
    گرچه دیگر دوری و دیری ست
    که زبانش را ز دندانهاش
    عاجگون ستوار زنجیری ست
    لیکن از اقصای تاریک سکوتش ، تلخ
    بی که خواهد ، یا که بتواند نخواهد ، گاه
    ناگهان از خویشتن پرسد
    راستی را آن چه حالی بود ؟
    دوش یا دی ، پار یا پیرار
    چه شبی ، روزی ، چه سالی بود ؟
    راست بود آن رستم دستان
    یا که سایه ی دوک زالی بود ؟

    اخوان ثالث

  6. #16
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    آماده نبرد ،پوشیده زره کینه سر تا پای
    من در اندیشه دگرگونی جهان بودم
    و اینک در گریرز از دگردیسی خویشم
    روزی پای استوار ،چشم روشن ،سرود خوان
    از خون شکفته گونه ،شــــــــــاد، جوان
    بسته گیسوی به سرخ پیمانی سخت گران
    و امروز فروغ نگاه خفته اسیر خطوط زمان
    زردگونه ،فسرده لبی از تیره دلی همسفران
    سپید گیسوی بسته به بند سیه، سوخته از آتش نامردان
    و برای فردایی دیگر
    آماده نبرد ، پوشیده زره کینه سر تا پای
    بهر باهـــــــــوده زیستن و بیهــــــــــوده نمردن
    گوش بسته به تلخ خند زمان
    در نبرد آخرین گویی پیری می خندد بر تلاشم
    گویی که مرگ می خندد بر آخرین پیکارم
    ترزا

  7. #17
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    ترزا شاعری نام آشنا برای همه ما نیست میتونید به ویلاگش سر بزنید
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  8. #18
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    تساوی

    معلم پای تخته داد می زد
    صورتش از خشم گلگون بود
    و دستانش به زیر پوششی از گردپنهان بود
    ولی ‌آخر کلاسی ها
    لواشک بین خود تقسیم می کردند
    وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
    برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
    تساوی های جبری رانشان می داد
    خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
    غمگین بود
    تساوی را چنین بنوشت
    یک با یک برابر هست
    از میان جمع شاگردان یکی برخاست
    همیشه یک نفر باید به پا خیزد
    به آرامی سخن سر داد
    تساوی اشتباهی فاحش و محض است
    معلم
    مات بر جا ماند
    و او پرسید
    گر یک فرد انسان واحد یک بود ایا باز
    یک با یک برابر بود
    سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت
    معلم خشمگین فریاد زد
    آری برابر بود
    و او با پوزخندی گفت
    اگر یک فرد انسان واحد یک بود
    آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود
    وانکه قلبی پک و دستی فاقد زر داشت
    پایین بود
    اگر یک فرد انسان واحد یک بود
    آن که صورت نقره گون
    چون قرص مه می داشت
    بالا بود
    وان سیه چرده که می نالید
    پایین بود
    اگریک فرد انسان واحد یک بود
    این تساوی زیر و رو می شد
    حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
    نان و مال مفت خواران
    از کجا آماده می گردید
    یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
    یک اگر با یک برابر بود
    پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
    یا که زیر صربت شلاق له می گشت ؟
    یک اگر با یک برابر بود
    پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
    معلم ناله آسا گفت
    بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
    یک با یک برابر نیست

    گلسرخی

  9. #19
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    در خیابان مردی می گرید
    پنجره های دو چشمش بسته ست
    دست ها را باید
    به گرو بگذارد
    تا که یک پنجره را بگشاید
    در خیابان مردی می گرید
    همه روزان سپدیش جمعه ست
    او که از بیکاری
    تیر سلیمانی را می شمرد
    در قدم های ملولش قفسی می رقصد
    با خودش می گوید
    کاش می شد همه ی عقربک ساعت ها
    می ایستاد
    کاش تردید سلام تو نبود
    دست هایم همه بیمار پریدن هایی
    از بغل دیوارست
    کاش دستم دو کبوتر می بود
    در خیابان مردی می گرید
    گلسرخی

  10. #20
    اگه نباشه جاش خالی می مونه 68vahid68's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    214

    پيش فرض

    آمد
    دستش به دستبند بود
    از پشت میله ها
    عریانی دستان من ندید
    اما
    یک لحظه در تلاطم چشمان من نگریست
    چیزی نگفت
    رفت
    کنون اشباح از میانه ی هر راه می خزند
    خورشید
    در پشت پلک های من اعدام می شود

    خسرو گلسرخی

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •