تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 47 اولاول 12345612 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 465

نام تاپيک: سروده هاي محمد جاويد

  1. #11
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    فقیر

    ژولیده مردِ خسته به کنج خرابه ای//افتاده است بی رمق و ناتوان و زار
    در بستری زخاک و کلوخی به زیر سر// خوابیده چشم به راه و به انتظار

    شاید کسی زروی وفا گویدش درود// در پیش او زمهر نِهَد کاسه ی طعام
    شاید که دست عاطفه از آستین مهر// آید برون به او بدهد مژده و پیام

    مرهم نهد به زخم دِلش ،گویدش بِخند// برخیز تاکه شاد نمایم دلِ پریش
    این ژنده جامه را زتن خود برون بکن// واکن وَبال فقر و فلاکت زجان خویش

    اما دریغ و درد کسی در نمی زند// چشمان انتظار به در خسته می شود
    گویی زیاد رفته ،زدنیای دیگری ست// درهای عاطفه به رویش بسته می شود

    فقر است بدترین گُنه ِمرد ژنده پوش// دیگر گناه وجرم همانا گرسنگی ست
    ژولیده جامه گان یله هستند وبی پناه // گویی که سهم اشان زجهان زجر و خستگی است

    دنیا به پیش اهل زرو زور خم شود // فاخر لباس را غمی از بیش و کم مباد
    «جاوید» می شود غم فقر و گرسنگی// از بهر آن فقیرکه در مَزبَله فِتاد

  2. #12
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    عاشق دنيا

    اگرآدم بداد از دست جنّت را به يك گندم// ولي فرزند او دنياي دون را هيچ نفروشد
    نخواهد كرد دنيا را عوض با جنّت ورضوان//دلش از غمزه ي دنيا چو سير و سركه مي جوشد
    زشهوت هاي دنيايي ندارد لحظه اي آرام//شراب غفلت از آن باده ي منفور مي نوشد
    دل آزاري و كج خُلقي شده آويزه ي گوشش// به جمع مال و حرص و آز او پيوسته مي كوشد
    نگاه لعبتي بيرون كند اورا زراه عقل//چه آسان دين و جنّت را به يك بازيچه بفروشد
    خرابي تا كي و او اسب غفلت تا كجا راند؟//چرا او در پي اصلاح اعمالش نمي كوشد؟
    كجا دنياي دون با جنّت ‹‹جاويد›› يكسان است؟// چرا ازبهردفع اين بلا اوجوشن تقوي نمي پوشد؟
    چرا او نشكند اين ساغرغفلت به سنگ عقل؟ // چرا از آن شراب معرفت جامي نمي نوشد؟

  3. #13
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Unix's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    هر جا كه مي دانيد و يا نمي دانيد.
    پست ها
    374

    پيش فرض

    آقاي محمد جاويد وزن اشعار شما اكثرا ايراد داره :arrow:

  4. #14
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    عزيزUnix,
    خوشحال مي شوم اگر نظري راجع به هركدام داريد چه در اينجا چه بوسيله پيام خصوصي بنويسيد

  5. #15
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Unix's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    هر جا كه مي دانيد و يا نمي دانيد.
    پست ها
    374

    پيش فرض

    مضمون شعرهايت بسيار عالي است من هميشه تاكيد كرده ام كه در اين دوره اي كه ما قرار داريم گفتن اشعار عاشقانه و عرفاني يك خيانت محض محسوب مي شود و شاعران بايد شعر را وسيله اي براي دفاع از حق مظلومين قرار دهند شعر فقيرت بسيار عالي بود
    و مضامين اجتماعي كه در شعرت به كار بردي جاي تحسين دارد من خودم هر گاه مي بينم كه شاعري به مضامين اجتماعي روي مي آورد او را تحسين مي كنم هر چند كه از تكنيك كار آنچنان آشنا نباشم صور خيال در اشعارت بسيار در سطح بالايي است فقط مي خواهم در مورد اشكالي كه در زير بيان كرده ام برايم توضيح دهي:


    در مورد شعر چشم انتظار بايد خدمتت عرض كنم كه قافيه هايت اشكال جدي دارد و گويا رديف را با قافيه اشتباه گرفته اي و اگر منظورت شعر نو است اين ديگر چه شيوه ايست

    وبال خواب را ازگردن خود باز خواهم كرد
    به شوق ديدنت چشمان خود را باز خواهم كرد

    در اين دو مصراع گردن و چشمان بايد با هم هم قافيه باشند كه اينطور نيستند مثلا گردان و چشمان كه رديف آن خود باز خواهم كرد با رديف مصراع پايين كه خود را باز خواهم كرد كمي ناهمگونگي به چشم ميخورد.

    با تشكر استاد معاصر

  6. #16
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    ظلمهای دوپای با احساس


    گوش کن ، گوش کن چه می گوید
    این زمین از چه دارد این فریاد؟
    تن زخمی او چه می خواهد؟
    ناله و شِکوها زکه دارد؟
    حال می گویمت زچه نالد
    ناله او ز دست انسان است
    از جفایی که او روا دارد
    برزمین وزمان و هرچه دراوست
    اوکه حتی به خود جفا کرده
    همه ی ساکنین دنیا را
    به غم ودرد مبتلا کرده
    تیغ بر قلب کودکِ احساس
    تیشه بر پیکر درختِ وفا
    بستن چشمهای آگاهی
    دشنه بر دست مهر و زیبایی
    خون فشان کرده دیده ی اُلفت
    پای بر سینه ی شکیبایی
    کشتنِ مهر در دل عاشق
    دوستی با حواری شیطان
    بستن پای نخل آزادی
    دشمنی با الهه ی ایمان
    خاک بر چشم دوستانِ صفا
    مشتها بر دهان عِزّ و شرف
    باز گویم زظلم و جور ِبشر؟
    از خطای بزرگ این مخلوق؟
    حال دانستی از شکایت خاک؟
    از جفای دوپای بااحساس؟
    زین مقوله هزارها دیوان
    می توان گفت وبازگفت و شنید
    وای برحال و روزگار زمین
    شده «جاوید» ظلم وجور بشر
    برزمین وزمان و هرچه دراوست

  7. #17
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    بانو بیا

    بانو بیا تامن برایت قصه گویم//ازدردها از رنجها ،از غصه گویم
    بانو بیا باردگر دلداریم ده//در حل وفصل مشکلاتم یاریم ده
    بانوی من شعری بخوان آرام گیرم//باردگر از جام عشقت کام گیرم
    بانو بیا تاسربه زانویت گذارم//یاس سفیدی گوشه ی مویت گذارم
    درشعرمن بیتالغزل بودی همیشه// درعاشقی ضرب المثل بودی همیشه
    بانو صدایت بهترین آواز دنیاست//آهنگ قلبت بهتر ازهرساز دنیاست
    روزی که رغتی روزمرگ آرزو بود//روزفراق و ختم ِبحث و گفتگو بود
    رفتی برو بانو، خدا پشت و پناهت// جاوید می ماند نگاه من به راهت
    چون نیک میدانم که روزی خواهی آمد// یک باردیگر شور وشادی خواهی آورد

  8. #18
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    تَلنگُری به خیال
    به خاطرات خوش سی و اند سال گذشته
    تلنگُری زدم و نقش شد به ذهن و خیال
    صدای شرُ شرُ باران که
    می نواخت تن خیس بام خانه ی پدری
    وبوی عطر خوش کاهگل
    چون شمیم صبح بهار
    فضای خانه ی امید را
    گُل افشان کرد
    ومن به حرص و ولع
    می سپردَمَش به ریه
    ومست نکِهت آن کاه و گِل شدم ... باری .....
    صدای غُل غُل آب ِسماور ِ مادر
    برای من زهزاران ترانه خوش تر بود
    و استکانی از آن چای دبش قند پهلو
    چوانگبین و عسل باز بلکه بهتر بود
    و جوجه بلبل خیس از گرسنگی می خواند
    کجاست مادر خوبم ، کجاست لانه ی من
    ومن میان دو دستان پناه می دادم
    به او که مانده ز لانه
    غریب و تنها بود
    و.....بعد
    زدم به کوچه که تا زیر نم نم باران
    بشویم این تن و
    بسپارمش به دست نسیم
    وکوچه مان که شُلی بود و
    پر زکاج بلند
    وقارقار کلاغی به شاخسار درخت
    که زیر بال وپرش
    خفته بود جوجه ی خیس
    صدای رعد مهیبی گسست افکارم
    پرید خاطره ها همچون برق از ذهنم
    دوباره یکه و تنها و
    حسرتی «جاوید»

  9. #19
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    باغ و یار

    روزی کـه بــه بــاغ رفته بودی** درســایـه ی گل نشسته بودی
    مــن نــیــز بــه بــاغ رفته بودم** در سایه ی گل* نشسته بودم
    تــو بــودی و باغ و سایه ی گل** مــن بـودم ویار و صوت بلبل
    گل بـود و شکــوه شــاعـــرانـه** هــنــگامــه ی خــوانـدن ترانه
    احساس تو بـود و عـشق منهم** آمــیــخــتــه بـــود هــردو باهم
    خــوانــدی تــو سـرود مهربانی** خواندم من از آنچه که تو دانی
    دسـتــان تــو گـرم و پر حرارت** بــوسیــدم اشـان به حکم عادت
    گــفــتـی تو به من زقصه ی دل** عشقــی کــه در او نـموده منزل
    مــن نــیـــز بـــه تـــو امـید دادم** از عــشـــق خــودم نــویــد دادم
    تــصــویــر دو قلب و نیزه و تـیر ** بــر روی درخـــت گـــردوی پیر
    کــنــدیـم بـه یاد عشق ِ «جاوید»** در پــرتــو نـور و مهرِ خورشید
    آن نــیــزه نــگاه آتــشـیـن بــود ** گــویی کــه چو تیر در کمین بود
    چون خورد به قــلب شد فنایـش** جـــز وصـــــل دگــر نـَبـُد دوایش
    28/3/84

  10. این کاربر از محمد جاوید بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #20
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    مردن آدمّیت

    زمانی کا حضرت آدم زجنت رانده شد ازجهل// زفرمان خدا برتافت سرازمکرآن نا اهل
    ازآن هنگام که هابیل را قابیل خونین کرد// واز خون برادر دستهای خویش رنگین کرد
    از آن روزی که یوسف را به چاهی سرنگون کردند// ویعقوب نبی را راهی دشت جنون کردند
    وشُد موسی اسیر کینه ی فرعون بی پروا// به دشت ماریه آن سان به نیزه برده شد سرها
    آدمیت گشت مدفون،گرچه آدم زنده بود
    در قمارزندگانی آدمی بازنده بود
    از زمانی که صلیبی بهر عیسی ساختند// برمسیح پیروِ حق آن زبونان تاختند
    بهر ابراهیم آتش از جفا افروختند// هرلب حق گوی را با رشته ی کین دوختند
    سنگ کفر و جهل بر دندان احمد کوفتند// زاتش ظلم سکندر بیگناهان سوختند
    پیلهای ابرهه برشهرمکه تاختند// جنگ را با خفت و خواری به مرغان باختند
    آدمیت گشت مدفون،گرچه آدم زنده بود
    در قمارزندگانی آدمی بازنده بود
    آن زمان کز جهل ونخوت فرق مولا شد دوتا // شد سر پاک حسین در نینوا از تن جدا
    آن زمانی که نظام برده داری شد بپا// سهم آن بی چیز و دارا در طبیعت شد سِوا
    زنده در گور جهالت گشت جسم دختری// گشت نیلی صورتی از سیلی نامادری
    دشنه ی نامردمان قلب عدالت را درید// مرغ عشق و معرفت از بام انسانها پرید
    آدمیت گشت مدفون،گرچه آدم زنده بود
    در قمارزندگانی آدمی بازنده بود
    گرچه آدم بود لیکن راه شیطانی گرفت// ظاهرش انسان ولیکن خوی حیوانی گرفت
    حسرتی «جاوید » شد از بهر او مهرووفا// دور شد هرلحظه او از پاکی و عشق وصفا


    این شعر با الهام از شعر «اشکی در گذرگاه تاریخ» زنده یاد فریدون مشیری سروده ام

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •