تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 12 اولاول 123456 ... آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 117

نام تاپيک: داستان دنباله دار!!(بياين با هم کاملش کنيم!) (تاپیک دوم)

  1. #11
    داره خودمونی میشه Silver WereWOlf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    ارومیه
    پست ها
    119

    پيش فرض

    2 هفته از ماجرا گذشت جیکوب داشت کم کم اون ماجرا رو فراموش میکرد که وقتی از مدرسه داش برمیگشت بوی عجیبی احساس کرد به دنبال بو میرفت همین جور میرفت میرفت به هیچ وجه دقت نمیکرد که کجا میرفت ولی اون بو اونو به خودش جذب میکرد یه هو دید که خارج از شهر شده و به 2 گوسفند مرده رسیده که روی زمین افتادن چند گرگم کنار اون در حال خوردنش بودن هوا سرد بود جیکوب ترسید و پا به فرار گذاشت گرگ ها هم به دنبالش هوا سرد بود جیکوب به سختی میدوید به زمین افتاو یکی از گرگ ها به طرفش نزدیک شد احساس عجیبی داشت پای اورا گاز گرفت ولی این بار ئیگر مثل دفعه ی قبل صدایش در گلویش نماند چنان غرشی کرد که گرگ ها فرار کردند درد عجیبی در سر احساس میکرد نزدیکی های شب بود پس از همان غرش بیهوش شد
    صبح بیدار شد در جایی دیگر بود لباسهایش پاره بود و خونی فکر کرد که خونه خودش است به بدنش نگاه کرد اثری از زخم نبود با خود گفت که من قویم زخمام زود خوب میشه بلند شد ؟
    اینجا کجا بود؟

  2. 5 کاربر از Silver WereWOlf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #12
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    میگم هیچکس دیگه نیست؟

    ادامه..

    همینطور که به قدرتش فکر میکرد از جا بلند شد و دور و برش رو نگاه کرد، کنارش یه صخره خیلی بزرگ بود و اطرافش تا جایی که چشم کار میکرد بیابون بود! خیلی تعجب کرده بود! چون شب قبل آخرین جایی که یادش میومد باشه، کنار خیابون بود، اما الان جز این صخره هیچ چیز دیگه ای وجود نداره!
    پس تصمیم گرفت که دور و اطراف صخره رو یه نگاهی بندازه تا ببینه چیزی دستگیرش میشه یا نه! همینطور که دور صخره قدم میزد، متوجه یه سوراخ خیلی بزرگ در قسمت بالای صخره شد که خیلی شبیه غار بود، پس تصمیم گرفت که به داخل غار بره اما در غار خیلی بالا بود...

  4. 5 کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #13
    آخر فروم باز S@nti@go_s&k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    Jan 2008
    پست ها
    6,077

    پيش فرض

    میگم هیچکس دیگه نیست؟
    سلام من هستم ولی بخوام بگم داستان طنز میشه

    پس استفاده میبریم

  6. این کاربر از S@nti@go_s&k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #14
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    سلام من هستم ولی بخوام بگم داستان طنز میشه

    پس استفاده میبریم
    خب بفرمایین! نمیشه که همه ش داستان خشک باشه!
    اصل داستان که جدی هست، اما خب شما همون داستان جدی رو به صورت طنز توصیف میکنین!

  8. این کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #15
    کاربر فعال انجمن تلویزیون و رادیو *IN*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    New North Korea                     In The Name of Father
    پست ها
    4,250

    پيش فرض

    همینطور که داشت فکر میکرد که چه جوری خودش رو به دهانه غار برسونه با فکر کرد "نکنه دوباره بیهوش شدم و دارم رویا می بینم !"
    به دهانه غار نگاه کرد و یه فکری به سرش زد،با خودش گفت "میپرم اگه تو رویا باشم میرسم به دهانه غار اگر هم که همه اینا واقعی باشه چند متر جلو تر میام پایین"
    خم شد و تمام نیروش رو جمع کرد و پرید...

  10. 3 کاربر از *IN* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #16
    داره خودمونی میشه Silver WereWOlf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    ارومیه
    پست ها
    119

    پيش فرض

    یه هو خودشو تو اسمون دید یه 5 متی میشد درست جلو غار افتاد خیلی تعجب کرد پیش خودش گفت حتما دارم خواب میبینم سعی کرد از زویا در بیاد ولی نشد عینه واقعیات بود گفت باشه میرم تو اینکه رویاست بس چیزی نمیشه یه تیکه از لیاسش که حالا پاره پوره شده بود رو کند و چسپوند به یه چوب با همون کبریتی که اون روز تو کوچه روشن کرده بود روشنش کرد و رفت تو...

  12. 3 کاربر از Silver WereWOlf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #17
    حـــــرفـه ای MrGee's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    محل سكونت
    کرج
    پست ها
    3,693

    پيش فرض

    داخل غار دو نفر رو دید که دارن با هم می جنگن
    یکیش شبیه گرگ بود و اون یکی هم شبیه آدم بود ولی با دندون های تیزتر
    و چابکی و چالاکیه بیشتر ...

  14. 3 کاربر از MrGee بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #18
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    با خودش گفت اگه دارم خواب میبینم، پس نباید بترسم! پس جلو رفت و خواست ببینه جریان چیه که یوهو متوجه شد که دونفرشون از دعوا دست کشیدن و به جیکوب نگاه میکنن! دستپاچه شده بود و ...

  16. 3 کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #19
    کاربر فعال انجمن تلویزیون و رادیو *IN*'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    New North Korea                     In The Name of Father
    پست ها
    4,250

    پيش فرض

    جیکوب:
    جوری به من نگاه میکردن که انگار من اینجا اقا عجیبم ،اونی که شکل ادما بود قد بلندی داشت با مو های سفید ی که تا روی شونش میرسید ولی چیزی که باعث شد مطمعن بشم که ادم نیست دندونای بزرگ و تیزش بود، برام خیلی جالب بود که ببینم چه طور دهنش رو میبنده ؛اونیکی دقیقا شبیه اون چیزی بود که دو هفته پیش بهم حمله کرده بود با این تفاوت که بزرگتر و سیاه تر بود.
    در حالی که من تو این فکر بودم ادمه گردن گرگرو گرفت و با یک حرکت سریع چرخوند یه صدای شکستن تهوع آور توی غار پیچید و گرگه بی حرکت روی زمین افتاد...

  18. 3 کاربر از *IN* بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #20
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    مرده وقتی گرگه رو کشت، به جیکوب رو کرد و در یک چشم به هم زدن به طرفش حمله کرد. جیکوب یک دفعه جا خورد و رنگش پرید و بدون اینکه فکری بکنه، شروع به دویدن کرد. از قیافه ش معلوم بود که امیدی به زنده موندن نداره چون دیده بود که اون مرد چقدر قویه! همینطور که میدوید، متوجه سرعت خیلی زیادش شد! هم خیلی تعجب کرده بود و هم خیلی خوشحال شده بود که با این سرعت میتونست جون خودشو نجات بده! همینطور که میدوید....

  20. 2 کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •