تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 6 اولاول 123456 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 57

نام تاپيک: فريبا شش بلوکی

  1. #11
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    درخت

    باز از بوی درخت
    نفسم می گیرد
    چه کسی یاد تورا
    از دلم می گیرد؟
    *
    حک شده روی دلم
    طرح زیبای درخت
    حک شده روی درخت
    طرح زیبای دو دل
    *
    به گمانم دل من
    شهرۀ شهر شده
    *
    به گمانم دل تو
    بادلم قهر شده
    *

    وای! این بوی درخت
    بدتر از زهر شده

    ...

  2. #12
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بي تو غروب

    و غروب چه تماشائيست
    و صدايي که نهانيست
    اين جا همه چيز هست
    حرف هاي خودماني ست
    *
    يک پرنده در قفس هست
    بغض و فريادو نفس هست
    خواهشي در قعر زندان
    آرزوهايي عبث هست
    *
    بوي باران، بوي باران
    نقطه هاي سرد پايان
    يک نگاه عاشقانه
    در وداع سخت ياران
    *
    يک اميد سردو خاموش
    ساعت بي حسّ و بي هوش
    انتظار و سنگ و ديوار
    رفته ام از خود فراموش
    *
    گريه و تنهايي و خواب
    عکس تو در حجم يک قاب
    ضربه هاي قلب بي تاب
    باز هم آئينه و آب
    *
    خاطرات رو سپيدت
    عطر دستان نجيبت
    يک سبد بر روي ميزم
    از شکوفه هاي سيبت
    *
    باز هم تکرارو تکرار
    زندگي مرغي گرفتار
    پنجره همپاي مهتاب
    نور مي پاشد به ديوار
    *
    شمع مي سوزد ز هجرت
    دل اسير فکرو ذکرت
    گل به گلدان سر فرو برد
    خم شده از بار عشقت
    *
    تو پرنده اي غريبي
    تو سکوتي آهنيني
    جاي تو اما چه خالي
    در غروبي اينچنيني
    ...

  3. #13
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    عبادتگاه

    سايه اي در پشت پرده
    شعر باران مي سرود
    دست هايي مهربان
    زندگي را مي نواخت
    *
    در سحر گاه نجيب
    من به فکر تو شدم
    و نشستم پا به پاي لحظه ها
    *
    خوب ديدم يک گياه
    سر به سجده مي زند
    *
    يک پرنده مي رود
    شاخه اي نازک به نوک
    تا بسازد لانه اي
    پشت هم پر مي زند
    *

    دست هاي يک درخت
    رو به بالا مي رود
    مو پريشان مي کند
    شاخه هاي نسترن
    *
    روز آغاز شده ست
    شهر بيدار شده ست
    کم کمَک کودک همسايه من
    راهي مدرسه است
    *
    و صنوبر شايد
    شاکي از همهمه است
    *
    در سحر گاه نجيب
    مي روم، اما کجا؟
    مي روم با فکر تو
    *
    باز در روياي من
    لحظه زيباي ديدار شده ست

    *
    سايه آن سوي پرده مال تو
    دست هاي مهربانت مال من
    اي عبادتگاه من
    ...

  4. #14
    حـــــرفـه ای Dash Ashki's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جایی که خدا نباشد !
    پست ها
    2,989

    پيش فرض

    فرانک جان فقط به شعر اکتفا نکن...
    به این لینک دقت کن...

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    مرسی

  5. #15
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    ارتباط مستقیم با شاعر : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    .............
    عبور لحظه ها
    نشسته روی چهره ام
    خطوط عمق سال و ماه
    صدای پای لحظه ها
    که می رسد ز گرد راه
    *
    به شمع جان من نگر
    ببین که آب می شوم
    به سوی تو چو می دوم
    شبیه خواب می شوم
    *
    به ذره ذره تنم
    شراب معرفت بزن
    ورق ورق کتاب من
    به گریه ها تو خط بزن
    *
    به دست نازنین خود
    گلاب عاطفه بپاش

    به سطر سطر زندگی
    کلام همنوایی باش
    *
    علامت سوال من
    پشت نگاه خسته ام
    چرا ؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟
    غمین و دل شکسته ام
    *
    نشسته روی چهره ام
    خطوط عمق سال و ماه
    شرر به جان من نزن
    نکن به اینه نگاه
    *
    نپرس چرا چنین شدم
    نگو چه شد موی سیاه
    عبور لحظه ها ببین
    نکن به اینه نگاه
    ...

  6. #16
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    حسرت سکوت

    از کران تا بیکران این جهان
    در میان این زمین و آسمان
    من چرا افتاده ام؟
    لابه لای عابران خسته جان
    ....
    شعر هایم می رسند از راه دور
    از مکانی ناشناس و بی نشان
    شعر می پیچید چو پیچک بر لبم
    واژه هایی می نشیند بر زبان
    ....
    می نویسم لیک با اندوه و آه !
    شکوه هایم می رسد تا آسمان
    باز می خواهم که در خلوت شوم
    تکه ای کاغذ، نوشتم روی آن..
    ....
    هیس!ساکت شو! دلم خوابیده است

    ...
    نه ! نمی فهمند مرا این مردمان!
    ...
    Last edited by saye; 15-11-2006 at 04:45.

  7. #17
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    دریچه

    قدم در وادی عشقت نهادم
    شده پیچک که می پیچد به سویی
    شدم همسایه لیلا و مجنون
    شدم باران که می بارد به جویی
    ...
    به بامم ماه در پیراهن ابر
    به دستم نور سرخ و زرد و آبی
    شکوفه می کند یادت همیشه
    اتاقم پر شده از یادگاری
    ...
    به چشمم هاله ای از برق امید
    ستاره می درخشد در شب من
    نشسته ایه های عاشقانه
    به آوازی که خفته بر لب من
    ...
    شبی دیدم به دستت یک دریچه
    در این کوچه ، در این بن بست مرموز
    سوالی نقش بسته بر لب من
    جوابم را ندادی تا به امروز
    ...
    تو ای باران شبهای بهاری
    دریچه را به رویم می گشایی؟
    و از آغوش باز این دریچه
    سلامم را به گل ها می رسانی؟

  8. #18
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    متن کامل کتاب بهانه از فريبا شش بلوکی

    حسادت

    نثار مقدمت صد باغ و بستان
    دلم شد قاصدک تا روز محشر
    ...
    تویی تعبیر خواب هر شب من
    که آخر سرزده ، می آیی از در
    ...
    گلاب ناب و عنبر ، دسته ی عود
    تو می آیی به دستت یک کبوتر
    ...
    برای لحظه های نازک عشق
    شدم در شعر خود آهسته پرپر
    ...
    صدایت می زنم در زیر باران
    نگاهت می کنم با دیده ی تر
    ...
    دل دریایی ات را می نوازم
    کنار ساحل فردای بهتر...
    ...
    سه شب بیداری و شمعی فروزان
    طلوع روشن یک روز دیگر...
    ...
    دلم گم می شود در کوچه ی عشق
    و پیدا می شود در پیچ آخر !
    ...
    تو را می خوانم و یک بوسه ی داغ
    که می بخشی به دست و صورت و سر
    ...
    فراوان می شوم از شور مستی
    ولی در انتظار جام دیگر...
    ...
    به پایان می رسد این شعر من نیز
    کمی اندیشه کن در بیت آخر!
    ...
    "چو این دستم برایت می نویسد
    حسادت می کند آن دست دیگر" !!...



  9. #19
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    دوباره گریه کردی

    برایم گریه کردی ، باز پیداست
    صدای هق هقت را می شناسم
    ...
    میان ناله های پشت دیوار
    فریبا گفتنت را می شناسم
    ...
    مخواه پنهان کنی از من غمت را
    سکوت نامه ات را می شناسم
    ...
    دلت در حسرت پایان هجر است
    دل شوریده ات را می شناسم
    ...
    تمام سال و ماه و هفته و روز
    غم دیرینه ات را می شناسم
    ...
    نمی خواهی مرا غمگین ببینی
    نگاه عاشقت را می شناسم
    ...
    ولی از من مپوشان درد خود را
    که راز سینه ات را می شناسم
    ...
    مپوشان سرخی چشمان خود را
    غروب دیده ات را می شناسم...
    ...
    دوباره گریه کردی مثل هر شب
    نگو نه! عادتت را می شناسم!

  10. #20
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    نه یوسف،نه زلیخا

    همان یوسف که او در چاه بوده
    به زندان برلبانش آه بوده
    به هر مویش دل صدها زلیخا
    که چشمش سجده گاه ماه بوده!
    ...
    زلیخا هم که او بی تاب بوده
    ز عشق یوسفش بی خواب بوده
    چو از شیطان نفسش پیروی کرد
    تمام نقشه اش بر آب بوده!
    ...
    همینک نزد ایزد آرمیدند
    از این دنیای خاکی پر کشیدند
    به امّید و به عشقی جاودانه
    که آخر هم به یکدیگر رسیدند!
    ...
    همان ایزد که ما را آفریدست
    به شب هامان طلوع هر سپیده ست
    تمام هستی ما در کف اوست
    نه شیطانی که دائم نا امید است!
    ...
    ولی من خسته از امروز و فردا
    دو دستم می رسد تا آسمان ها
    خدایا راه ما را ساده تر کن
    که نه او یوسف است ! نه من زلیخا !
    ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •