تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2 از 6 اولاول 123456 آخرآخر
نمايش نتايج 11 به 20 از 56

نام تاپيک: كوروش بزرگ

  1. #11
    اگه نباشه جاش خالی می مونه knight 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    sHiRaZzZz
    پست ها
    298

    پيش فرض

    حالا اسکندر چکاره بود
    این دیگه چه سوالیه؟اینو مگه میشه کسی ندونه؟اسکندر مقدونی کسی بود که از مقدونیه و با تحریک اونا و یونانیا در زمان داریوش سوم (سال 334 پیش از میلاد) و با سپاه چهل هزار نفره به ایران حمله کرد و تونست هخامنشیان رو شکست بده و ایران رو تصرف کنه.

  2. این کاربر از knight 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #12
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hasani2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    278

    پيش فرض

    واقعا آدم حرصش ميگيره از كوروش بزرگ حتي تو كتاباي درسي تاريخي حرفي زده نشده اونوقت خارجيا پز منشور خودمون رو ميدن

  4. #13
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض »» تمامی مباحث مرتبط با کوروش کبیر{ همراه تصویر }

    سلام توی این تاپیک همه چیز در باره کوروش کبیر بحث میشه !

    چون میدونم خیلی طرفدار داره ! و کوروش هم آدم کوچکی نبوده


    -----------------------

    کوروش کبیر:
    کوروش دوم(۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، معروف به کوروش بزرگ نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است.شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر،پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است.
    ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان، که وی سرزمین‌های ایشان را تسخیر کرده بود، او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند.یهودیان این پادشاه را به منزله مسح شده توسط پروردگار بشمار می‌آوردند، ضمن آنکه بابلیان او را مورد تائید مردوک می‌دانستند.

    واژه کوروش :
    این نام در پارسی باستان‏(Kūruš)، در کتیبه های عیلامی (Ku-rash)، درکتیبه‌های بابلی، (Ku-ra-ash) و در یونانی (Κῦρος) آمده‌است. صورت لاتینی شدهٔ آن سیروس یا سایروس (Cyrus) و صورت عبری آن کورش (Koresh) می‌باشد.

    تبار کوروش از جانب پدرش به پارسی ها می‌رسد که برای چند نسل بر انشان(شمال خوزستان کنونی)، در جنوب غربی ایران، حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینهٔ استوانه شکلی محل حکومت آن‌ها را نقش کرده‌است. بنیانگذار سلسلهٔ هخامنشی، شاه هخامنش انشان بوده که در حدود 700 می‌زیسته‌است. پس از مرگ او، فرزندش چاایش پیش به حکومت انشان رسید. حکومت چا ایش پیش نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کووش اول شاه انشان و آریارامن شاه پارس دنبال شد. سپس، پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه اول شاه انشان و آرشام شاه پارس، بعد از آن‌ها حکومت کردند.کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژی دهاک یا آستیاگ پادشاه ماد ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
    تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت ،گزونفون و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند.اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کرده‌اند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه داده‌اند، بیشتر شبیه افسانه می‌باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس و حسن پیرنیا، شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هرودوت، آژی دهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سزمین آسیا را غرق کرد. آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر مادها غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژی دهاک دختر خود را به کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشویی داد.
    ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد.آستیاگ بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به یکی از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش،هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود، چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد، در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه به‌ نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد.
    چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او، فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود، در جنگل رها سازد. مهرداد شهامت این کار را نداشت، ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
    روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دسته‌های مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفه‌ای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده‌است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژی دهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: «تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟» کوروش پاسخ داد: «در این باره حق با من است، زیرا همه آن‌ها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد، من دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات می‌باشم، اختیار با توست.»
    آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.
    چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژی دهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژی دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژی دهاک که از او پرسید: «با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟» پاسخ داد: «پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود. آژی دهاک چون از ماجرا خبردار گردید خطاب به هارپاگ گفت: امشب به افتخار زنده بودن و پیدا کردن کوروش جشنی در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند. هارپاگ چنین کرد. از آنطرف آژی دهاک مغان را به حضور طلبید و در مورد کورش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به وی گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند. شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت می‌خواهی بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند هارپاگ بود را به وی نشان دهند . هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترول نمود و هیچ تغییری در صورت وی رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.
    کوروش برای مدتی در دربار آژی دهاک ماند سپس به دستور وی عازم آنشان شد . پدر کوروش کمبوجیه اول و مادرش ماندانا از وی استقبال گرمی به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی پارس‌ها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌های سختی که سربازان پارس فرامی‌گرفتند پرورش یافت. بعد از مرگ پدر وی شاه آنشان شد.

    دوران قدرت:
    بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در اندیشه حمله به مادافتاد.دراین میان هارپاگ نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد ایشتوویگو(آژی دهاک)شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد.با شکست کشور ماد به‌وسیله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود،پادشاهی ۳۵ ساله ایشتوویگو پادشاه ماد به انتها رسید، اما به گفته هرودوت کوروش به ایشتوویگو آسیبی وارد نیاورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه در 546 پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود.کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید. اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد ودژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید. نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده لیدی را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند.

    پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات) رخج،مرو،بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد. هدف اصلی کوروش از لشکرکشی به شرق، تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود وگرنه در سمت شرق ایران آن روزگار، حکومتی که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود. البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس «نبونید» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیش‌بینی‌های پیامبران بنی اسرائیل درباره آزادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.

    فرزندان :
    پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد. در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند. کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت. کورش بجز این دو پسر، دارای سه دختر به نام‌های آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشاه پادشاه قدرتمند ایرانی شد.
    آتوسا دختر کوروش است. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشایارشاه شد.

    دین کوروش :
    یكی از مسایلی كه تاریخ‌دانان مختلف درباره آن نظرات گوناگون دارند دین كوروش است، یهودیان براساس آنچه در تورات آمده كه "یهوه به او (كوروش) قدرت داده و تا زمانی كه بنده خدا باشد این قدرت با وی خواهد ماند" كوروش را یهودی می‌پندارند. اما واقعیت امر آن است كه حكومت و سیاست و رفتار وی با زیردستان همگی از روی اشه (نیكی و پاكی زرتشتی) است و از این روی كوروش را زرتشتی می‌دانند.
    با این وجود كوروش اولین دگرگونی را در دین زرتشتی ایجاد نمود كه تمام شاهان ایرانی زردشتی پس از وی از این كار او تبعیت كردند. بر اساس كیش زردشتی دفن مرده مستقیما در خاك جایز نیست و ابتدا بایستی گوشت و پوست مرده در فضای آزاد بوسیله پرندگان خورده شود و استخوان‌ها در خاك قرار داده شوند.كوروش نخستین كسی بود كه از این سنت سر باز زد و جسد وی مومیایی و سپس در پاسارگاد دفن گردید.

    آخرین نبرد :
    کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب اقوام سکا که ملکه شان به نام تومریس, از ازدواج با کوروش امتناع ورزیده بود, به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد. میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانه‌ای بود که لشگریان کورش باید از آن عبور می‌کردند.هنگامی که کورش به این رودخانه رسید، تومریس ملکه سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد.یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.کورش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت.بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اماکرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کورش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد.استدالال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کورش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد. در مقابل اگر در خاک سکاها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد. کورش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. پیامد این نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگریانش بود.تو مریس سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی» پس از این شکست، لشگریان ایران با رهبری کمبوجیه، پسر ارشد کورش به ایران بازگشتند. طبق کتاب «کوروش در عهد عتیق و قرآن مجید» نوشته دکتر فریدون بدره‌ای و از انتشارات امیر کبیر کوروش در این جنگ کشته نشده و حتی پس از این نیز با سکاها جنگیده‌است. منابع تاریخی معتبر در کتاب یادشده معرفی شده‌است.

    منشور حقوق بشر :
    به هنگام کاوش‌ها در بابِل (۱۸۷۹-۱۸۸۲)، باستان‌شناس کلدانی، هرمز رسام یک استوانهٔ سفالین کوچک (۲۵ سانتیمتر)، به شکل بشکه یافت، که شامل یک نوشته از کوروش بزرگ بود. این استوانه که اکنون در موزهٔ بریتانیا نگهداری می‌شود، خبری از خط مشی کوروش بزرگ در بارهٔ اسرا می‌دهد: «من (کوروش) تمامی ساکنین پیشین آنها را گرد هم آورده و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداندم». استوانه کوروش بزرگ، یک استوانهٔ سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابِل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح داده‌است. این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد. این تأییدی است بر اینکه منشور آزادی بشریت که توسط کوروش بزرگ در روز تاجگذاری وی منتشر شده، می‌تواند از اعلامیه حقوق بشر که توسط انقلابیون فرانسوی در اولین مجمع ملی ایشان صادر شده، برتر باشد. اعلامیه حقوق بشر در نوع خود، در رابطه با بیان و ساختارش بسیار قابل توجه‌است، اما منشور آزادی که توسط پادشاه ایرانی (کوروش) در ۲۳ سده پیش از آن صادر شده، به نظر معنوی‌تر می‌آید. با مقایسهٔ اعلامیه حقوق بشر مجمع ملی فرانسه و منشور تأیید شده توسط سازمان ملل، با منشور آزادی کوروش، این آخری با در نظر گرفتن قدمت، صراحت، و رد موهومات دوران باستان در آن، باارزشتر نمود می‌کند. کوروش بزرگ به سال ۵۳۹ پیش از میلاد وارد شهر بابِل شد، و پس از زمستان، در اولین روز بهار رسماً تاجگذاری نمود و چنین فرمود:
    "بی‌شمار سپاهانم به صلح در بابل گام برداشتند. روا نداشتم کسی وحشت را بر سرزمین سومر و اکد که من دوست دارم فرا آرد.نیازمندیهای بابل، تمامی پرستشگاههای آنان را پیش دیده داشتم و در بهبود زندگی همگان کوشیدم. شهروندان بابِل ..... همه یوغهای ننگین بردگی را از مردمان بابل برداشتم.خانه‌های ویران شان را آباد کردم. به تیره بختیهایشان پایان دادم"

    کوروش کبیر به همراه همسر زیبا :
    آرامگاه کوروش کبیر پادشاه قدرتمند ایران عزیز
    منشور حقوق بشر کوروش کبیر :


    سخن کوروش کبیر


    نقشه ایران در دوران کوروش کبیر

    Last edited by nafas; 05-11-2010 at 19:26.

  5. 6 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #14
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض ارمغان كوروش چه بود؟

    ارمغان كوروش چه بود؟
    -----------------------------------

    اشپيگل فوگل در كتاب تمدن مغرب‌زمين دو نظام فرمان‌روايي آشوري و هخامنشي را با هم مقايسه كرده است. از اين مقايسه به خوبي روشن مي‌شود كه كوروش بزرگ چه ارمغاني براي بشريت آن هم در 2500 سال پيش آورده است. دوستي، آرامش، گرامي‌داشت فرهنگ‌ها و باورها، بهره‌گيري از دستاوردهاي مادي و معنوي همگان از جمله‌ي آن است.
    فوگل در توصيف فرمان‌روايي آشور چنين مي‌نويسد:
    عامل نهايي در كارآيي ماشين جنگي آشور بهره‌گيري از جو وحشت به عنوان ابزار جنگي بود و در استفاده از تاكتيك ترس و وحشت اشتهار پيدا كردند. آنان در سرزميني كه مي‌جنگيدند هميشه بندهاي آب را مي‌شكستند، شهرها را غارت و ويران مي‌كردند، محصول را آتش مي‌زدند، درخت‌ها به‌ويژه درختان ميوه را مي‌بريدند. آن‌ها در رفتار وحشيانه با اسيران شهرت داشتند. آشورباني‌پال شرح زير را در رفتار با اسيران از خود به جا گذاشته است:
    با سلاح سه هزار نفر از جنگجويانشان را از پا درآوردم ... بسياري از اسيران را در آتش سوزاندم. كثيري را زنده گرفتم، دست‌هاي برخي را از مچ قطع كردم، برخي را نيز بيني و گوش و انگشت بريدم. چشم بسياري از سربازان را در آوردم ... مردان و زنان جوان را به لهيب آتش سپردم تا هلاك شوند ... انبوهي از اجساد را در مقابل دروازه‌ي شهر بر دار كردم. پوست نجباي عصيانگر را كندم و بر سر تيرها آويختم ... در سرزمين خودم پوست بسياري را كندم و بر ديوارها پهن كردم.(ص 80 و 81)
    در نظر داشته باشيد كه اين سخنان را فرهنگي‌ترين شاه آشور گفته است، همان كه كتاب‌خانه‌ي بزرگ نينوا را بنيان‌گذاري كرد و به عنوان پشتيبان علم و هنر معرفي مي‌شود. به هر حال، شيوه‌ي رفتار او شيوه‌ي همه‌ي پادشاهان آشور بود و همان‌گونه كه فوگل نوشته است:
    آشوريان بسياري از اسيران سرزمين‌هاي تازه فتح شده را از موطنشان به آشور تبعيد مي‌كردند. آنان را در شهرها به عنوان كارگر ماهر و در روستاها براي كشاورزي و در مناطقي كه جمعيت آن در اثر جنگ نابود شده بود، جا مي‌دادند. برآورد شده كه در طول سي‌صد سال حدود 4 تا 5 ميليون نفر به آشور تبعيد شدند و در نتيجه جمعيتي با نژادهاي گوناگون و با زبان آميخته به وجود آمد.(ص 81)
    اما فوگل هنگامي كه از ورود كوروش به بابل سخن مي‌گويد چنين مي‌نويسد:
    كوروش بسياري از مقامات حكومت بابل را بر مناصب خود باقي گذاشت. بابلي‌ها به اصرار مي‌گفتند كه وي ادامه دهنده‌ي خط پيوسته‌ و كهن پادشاهان بابل است. او كار ويرانگر نبونيد را ادامه نداد. مجسمه‌هاي ايزدان بابلي را كه شاهان بابل از شهرها و معابد اين كشور در شهر بابل گردآورده بودند، به پيروانشان باز گرداند.(ص 84)
    او با تساهل مذهبي فراوان نسبت به آنان قلوب كاهنانشان را به خود مفتون كرد. نه تنها از ايرانيان، بلكه از مقامات محلي در كشورشان نيز بهره برد و از اين رو احترام اقوام مختلف را به دست آورد ... او برخلاف شاهان آشور به مهرباني و جوانمردي مشهور گرديد. مادها، بابلي‌ها و يهودي‌ها همگي او را پادشاه مشروع خود مي‌دانستند ... كوروش احترام عميقي براي تمدن‌هاي كهن قايل بود و در ساختن كاخ خود از شيوه‌هاي آشور، بابل، مصر و ليدي استفاده كرد. در حقيقت كوروش احساس مي‌كرد كه در حال بنيان‌گذاري دولتي جهاني است و دولت او همه‌ي اقوام را در بر مي‌گيرد كه داري سنن و نهادهاي معزز و كهن هستند.(ص85)
    با اين روش بود كه ايرانيان توانستند در بيش از 200 سال بر بيشتر سرزمين‌هاي آباد جهان فرمان‌روايي كنند. فوگل در اين باره نوشته است:
    سال‌هاي درازي ايران صلح را نصيب خاور نزديك ساخت و رونق و سهولت تجاري و رفاه كلي براي مردم فراهم كرد. از اين رو تعجبي ندارد كه بسياري از اقوام خاور نزديك مسرت خاطر خود را از تابعيت شاهان بزرگ ايران ابراز كرده‌اند.(ص 91)

  7. 4 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #15
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض

    البته من بیشتر به این موضوع معتقدم که داشتم داشتم مهم نیست و دارم دارم مهمه.
    بهتر بود در قضاوتهای تاریخی شما هم انصاف را رعایت میکردید و جانبدارانه حرف نمیزدید. به مانند کوروش کبیر..
    Last edited by shabe.saket; 05-11-2010 at 21:22.

  9. #16
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    البته من بیشتر به این موضوع معتقدم که داشتم داشتم مهم نیست و دارم دارم مهمه.
    بهتر بود در قضاوتهای تاریخی شما هم انصاف را رعایت میکردید و جانبدارانه حرف نمیزدید. به مانند کوروش کبیر..
    خب این نظر توئه !
    کوروش هم جزیی از ایرانه ! هست و بوده و خواهد بود !

    اگه قراره به الان فکر کنیم پس بهتره بریم بمیریم !

    من کجا جانب دارانه حرف زدم ؟!!

  10. #17
    حـــــرفـه ای shabe.saket's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    محل سكونت
    Lost Island
    پست ها
    2,577

    پيش فرض

    هیچ مدرکی وجود نداره که نشون بده کوروش مومیایی شده.
    Last edited by shabe.saket; 05-11-2010 at 23:09.

  11. این کاربر از shabe.saket بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #18
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    متن سنگ قبر کوروش کبیر
    ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی
    میدانم خواهی آمد
    من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم
    بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر




    ---------- Post added at 11:15 PM ---------- Previous post was at 11:11 PM ----------

    هیچ مدرکی وجود نداره که نشون بده کوروش مومیایی شده.
    بعدهم طبق شواهد میگن شما دوس داری 4 تا باستان شناس ایرانی برن تو پاسارگاد بگردن (خراب کاری کنن ) بدونن مومیایی شده یا نه ؟ بعدشم تجروبه اینکارا و مهارت توی ایران بسیار پایین هست !
    اگه دست بقیه کشور ها هم بدیمش مثل منشورش میره بعد باید بهششون پول بدیم تا بیارنش !!!!!!

    میخواین گیر بنی اسرائیلی بدین ؟


    بعدهم شما هی ویرایش نکن پستتو تا من بتونم جواب بدم !

    این جواب پستی که ویرایش کردی گفتی کوروش هم مثل بقیه شاهان خونریز بوده
    اصلا اگه جنگی در کار نبود زندگی در کار نبود الان
    جنگ یک چیز جدانشدنی از زندگی انسان هاست !
    همین الانم هست ولی به شکل دیگه !

    اینکه شما فکر کنی جنگی نباشه و هیچ شاهی خونی نریزه یعنی اینکه قیامت شه دیگه ! منجی بیاد همه چی دگرگون شه !
    نمیشه اینطوری که !حتی امام ها هم جنگ کردن !
    Last edited by nafas; 05-11-2010 at 23:19.

  13. 3 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #19
    Banned
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    آبیه آسمون
    پست ها
    1,862

    پيش فرض

    اینم بخون بد نیست !



    کوروش مومیایی شد!!


    بنام خدایی که کوروش را آفرید * فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خـاک سپارند تـا اجزای بدنم خـاک ایـران را تشکیل دهد * (کوروشبزرگ(
    این فرمانی ووصیتی است از جانب کوروش ولی چرا به آن عمل نگردیده است !!
    از این مطلب چه نتیجه ای می توان گرفت !!
    وما متاسفانه جمله بالا را در بسیاری از نوشتارها می بینیم که نوعی عوام فریبی میباشد!!
    اما ماجرایی مومیای کردن کوروش !
    کوروش در نبرد با گروهی از ایرانیان موسوم به ماساگت ها ،که هنوز نیمه صحرا گرد بودند ومرزهای شاهنشاهی اش را در شمال شرقی تهدید می کردند ،کشته شد پیکر وی را مومیایی کردند وبه پاسارگاد برگرداندند ودر آرامگاهی نهادند که هنوز در این دشت پابرجاست .
    نکته قابل توجه که مری بویس می گوید این است که هخامنشیان بلکه جانشینان اینان ،یعنی اشکانیان وساسانیان هم آیین خاص مومیایی کردن جنازه شاهان ونهادن آن ها در گورهای صخرهای یا سنگی محکم را داشتند
    در ویکی پدیا آمده است :"با اين وجود كوروش اولين دگرگونی را در دين زردشتي ايجاد نمود كه تمام شاهان ايراني زردشتي پس از وي از اين كار او تبعيت كردند. بر اساس كيش زردشتي دفن مرده مستقيما در خاك جايز نيست و ابتدا بايستي گوشت و پوست مرده در فضاي آزاد بوسيله پرندگان خورده شود و استخوان‌ها در خاك قرار داده شوند. كوروش نخستين كسي بود كه از اين سنت سر باز زد و جسد وي موميايي و سپس در پاساركاد دفن گرديد."

    وهمچنین نظر جان مانویل کوک در کتاب شاهنشاهی هخامنشی نیز همین است .

    و همچنین این متن زیر بهتر بهت کمک میکنه بنظرم

    جستجو برای یافتن كوروش مومیایی كوروش مومیایی شده است یا خیر؟ این پرسشی است كه سال‌هاست ذهن بسیاری از باستان‌شناسان را به خود مشغول كرده است اما گویا قرار است این پرسش تاریخی به زودی با كاوش در محل آرامگاه بنیانگذار سلسله هخامنشی پاسخ داده شود.
    «ما یك پرسش تاریخی داریم و یك نفر باید به این پرسش پاسخ دهد تا كلی از فرضیه‌ها حل شوند» این جمله را احمد خوشنویش به زبان می‌آورد. او كسی است كه به تازگی به ریاست پژوهشكده سازمان میراث فرهنگی و گردشگری منصوب شده و قرار است پاسخی به این پرسش دهد كه آیا بقایای جسد كوروش در آرامگاهش وجود دارد یا خیر.

    او می‌گوید: مقبره كوروش یك نوع مقبره مصطبه‌ای (پله‌پله‌ای) مصری است و ممكن است این پادشاه ایرانی نیز به سبك مصری‌ها مومیایی و در سردابی دیگر مدفون شده باشد. وصیتنامه‌ای به جای مانده از كوروش كبیر نشان می‌دهد این پادشاه مقتدر ایرانی از همراهانش می‌خواهد تا او را در خاك ایران دفن كنند. این فرضیه كمك بسیاری به باستان‌شناسان می‌كند تا به دنبال جسد كوروش در محوطه پاسارگاد بگردند. اما این جسد تنها به صورت مومیایی می‌تواند تاكنون باقی مانده باشد.

    به گفته باستان‌شناسان در آرامگاه‌های سبك مصری، یك آرامگاه كاذب وجود دارد كه داخل آن چیزی نیست؛ اما اصل مقبره در سردابی زیر زمین واقع شده است. بر همین اساس جسد كوروش نمی‌توانسته در ساختمانی كه دور‌ آن سنگ است، قرار گرفته باشد. در واقع، چیزی شبیه همان مقبره مصطبه‌ای باید زیر زمینی داشته باشد و جسد وی در آنجا نگهداری شود.

    دكتر عبدالمجید ارفعی، باستان‌شناس و كارشناس دوره هخامنشی اما نظر دیگری در این باره دارد. او اگر چه نیز این نظریه را به طور كامل رد نمی‌كند، اما از تخته سنگی سخن می‌گوید كه در طبقه دوم آرامگاه وجود دارد و كوچك تر از سنگ‌های دیگر است. همین تخته سنگ كوچك، شك بسیاری از باستان‌شناسان را بر انگیخته است و این پرسش را برای آنها به وجود آورده كه چرا این سنگ آنجا گذاشته شده است.برخی از باستان‌شناسان معتقدند این سنگ كوچك می‌تواند كلید بسیاری از پرسش‌ها در این زمینه باشد و دریچه‌ای به دنیای پرسش‌های بی‌پایان باستان‌شناسان در مورد قبر كوروش و جسد او باشد.

    خوشنویس اما به نكته‌ای دیگر در این زمینه اشاره می‌كند تا قطعه‌ای دیگر از این پازل را كامل كرده باشد. او به ایسنا می‌گوید: علاوه بر این، شیب قسمت فوقانی مقبره كوروش، كپی از نوع مقبره‌سازی‌های ایران در زمان‌های گذشته است؛ به این ترتیب كه آریایی‌ها در طول مهاجرت خود از كنار دریای مازندران به سمت پایین، مقبره‌ها را به‌صورت خرپشته‌ای (با تكیه دو سنگ به هم) می‌ساختند كه مانند همین مدل بالای مقبره كوروش وجود دارد.

    او با بیان این‌كه یك فرضیه می‌گوید آرامگاه كوروش یك مقبره كاذب دارد كه داخل آن چیزی نیست و مقبره اصلی ممكن است زیر زمین باشد، گفت: فرضیه دیگری نیز وجود دارد و آن این است كه اگر كوروش به دست قوم «هون» كشته شده باشد و قرار بوده است جسد او از منطقه‌ای بسیار دور به پاسارگاد برسد، حتما پوسیده می‌شد. بنابراین احتمال این‌كه این بدن مومیایی شده و مانند پادشاهان مصری زیر سردابی قرار گرفته باشد، وجود دارد.اما ارفعی این نظریه را به طور كامل رد می‌كند و می‌گوید: به هیچ عنوان در آسیای غربی مرسوم نبوده است كه اجساد مومیایی شوند. تنها ما دو مورد از مومیایی كردن مردگان را در كرانه لبنان و سوریه داریم كه آنها نیز تحت تاثیر فرهنگ مصری مومیایی شده‌اند.

    اما خوشنویس بر این نكته تاكید دارد كه بر اساس احتمالات جسد كوروش می‌تواند در زیر آرامگاهش نگهداری شود و مومیایی باشد.او می‌گوید: اگر احیانا جسدی از كوروش وجود داشته باشد، ممكن است در سردابه‌ای زیر این مقبره و حدود 35 متری عمق زمین باشد كه این را باید با دستگاه‌های فنی یا صوتی شناسایی كرد.

    این موضوع همان نكته‌ای است كه ارفعی نیز به آن تاكید دارد. او می‌گوید به هیچ عنوان نباید بر اساس احتمالات به نبش قبر آرامگاه كوروش پرداخت و باید سالیان سال با كمك دستگاه‌های مغناطیسی و عكسبرداری صوتی از درون آرامگاه این موضوع را بررسی كرد.

    شاید به همین خاطر است كه خوشنویس از جستجو برای یافتن جسد مومیایی كوروش به عنوان یكی از اولویت‌های كاری‌اش نام می‌برد.

    نگاه محتاطانه ارفعی و دیگر باستان‌شناسان هم در مورد آرامگاه كوروش بی دلیل نیست. این آرامگاه بی‌شك بخش مهمی از حرف‌های ناگفته تاریخ ایران باستان را در دل خود دارد كه نمی‌توان بدون تحقیق و بررسی و البته بی دلیل به كاوش‌های باستانی در آن پرداخت. به هر حال باید منتظر ماند و دید بالاخره پاسخ مناسبی برای پرسش‌هایی كه سال‌هاست ذهن باستان‌شناسان را به خود مشغول كرده یافته می‌شود یا نه.

  15. 2 کاربر از nafas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #20
    اگه نباشه جاش خالی می مونه NAZISM's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    Irän-Deütschland
    پست ها
    446

    پيش فرض

    درود بر شما
    گرامی بهتر نیست از واژه بزرگ به جای کبیر استفاده شود؟
    کبیر یک کلمه تازی است و در شان چنین پادشاهی نیست که این گونه به کار رود
    =======
    در مورد اون دوستمون هم باید بگویم که این جنگ هست که یک کشور ساخته میشود
    توی یک جنگ که حلوا پخش نمیکنند که خونریزی نشه

  17. این کاربر از NAZISM بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •