دکارت به عنوان یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین فیلسوفان معاصر وقتی به تمام دانسته های قبلیش شک میکنه و اونها رو دور میریزه و سعی میکنه با جمله معروف "می اندیشم پس هستم" از اول شروع کنه، به اینجا میرسه که هستی متشکل از دو بخش هست (دوگانه انگاری)، ذهن و ماده، از نظر دکارت یکی از ویژگی های ذاتی ماده متعین بودن هست، و یکی از ویژگی های ذهن (آگاهی) آزاد بودن هست، قبل از دکارت هم ایده دوگانه انگاری هم در ادیان و هم در میان بسیاری از فلاسفه وجود داشته ...
ناگفته پیداست که نقدهای، چه صحیح و چه اشتباه، به دوانگاری وارد هست، و فعلا نیابد از علم انتظار داشته باشیم در این مورد نظر بده، چون علم فعلا فقط پدیده های فیزیکی رو میتونه بررسی کنه... ولی مساله اصلی اینه که اگر آگاهی غیر مادی وجود داشته باشه (که نشانه های هم بر صحتش هست) بقول شما ربطش به اختیار چیه؟ بنظر من به دو شکل میتونه ربط داشته باشه، اول اینکه اگر اون آگاهی مجرد (خدا) وجود داره بنابرین به احتمال زیاد ادیان الهی هم صحت دارن و بنابراین اختیار هم باید صحت داشته باشه چون در غیر اینصورت وعده ها و مجازات های گفته شده در ادیان بی معنی خواهد بود .... و دوم اینکه اگر آگاهی وجود داشته باشه ما تقریبا هیچ چیز در مورد ساز و کارش نمیدونیم، جز اینکه میتونه بر ماده تاثیر بذاره و محدود به علت های مادی نیست ...
قبل از فیزیک کوانتوم اگر در مورد رفتار عجیب و غریب ذرات با دانشمندان حرف میزدی، در بهترین حالت بهت میخندیدن و میگفتن در عالم خرافات سیر میکنی، اما یافته های جدید نشون داد قانون های که ما چندین هزار سال بشون عادت کرده بودیم و فکر میکریم در جهان فقط و فقط این قانون ها حاکم هستن فقط مخصوص دنیای بزرگ هستن، و اون عقیده ما نیمه درست بود و ناشی از جهل ما ... باید صبر کنیم تا زمانی که علم وارد دنیایی آگاهی هم بشه (اگر وجود داشته باشه)، شاید در اونجا چیزی که بنظر ما غیر ممکن هست ممکن باشه، مثه دنیای زیر اتمی، بنظرم کلید حل مساله اختیار اونجاست، در اون بخش از وجود ...