تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: آیا می توان ابراز شادی را جرم در نظر گرفت؟

راي دهنده
57. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بله

    16 28.07%
  • خیر

    41 71.93%
صفحه 14 از 17 اولاول ... 41011121314151617 آخرآخر
نمايش نتايج 131 به 140 از 167

نام تاپيک: شادی | Happiness

  1. #131
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    واقعا برام عجیبه . . .
    چطور ممکنه کسانی ، غم و غصه و افسردگی رو خوب بدونند و شادی رو بد ؟؟؟

    مثل این می مونه که تیشه برداری به ریشه خودت بزنی . . . .
    اونم الان که نقش اضطراب و استرس و ناراحتی و غم و غصه در بسیاری از بیماری های ناجور (مثل آلزایمر - مشکلات تنفسی و قلبی - افسردگی ) و مرگ و میر کاملا مشخص و واضح هستش ؟
    چطور میشه که افرادی با غم و غصه به اصطلاح " حال " می کنن ؟؟؟
    دیدم کسانی رو که در تمام اوقات سال رینگتون گوشیشون گریه زاری هستش . . . .
    آوای انتظارشون هم همینه . . . .
    وقتی هم بیکار میشن میرن موسیقی مشابه اون رو میذارن که حال کنن . . . .
    این افرادی که در جامعه میبینید و متاسفانه روز به روز هم در کشور ما در حال زیاد تر شدن هستند، به این علت نیست که گریه رو خوب میدونن و خنده رو بد.

    بلکه آموخته اند آنچه از گریه و التماس و تضرع به دست می آورند، بیشتر از آنچه با خنده و لبخند میتوانند به دست بیاورند، هست.
    این باور از کودکی به ما دیکته شده که ما مقصریم، آدمی که مدام بهش تزریق میشه مقصره، گناهکاره، خطا کرده، خنده بر چه بکند؟
    آدم مقصر تنها گزینه پیش رویش التماس به کسانی است که به او گفته اند آنها خطا ندارند و پاکند.

    در واقع قدرتمندان با تحریک همیشگی عذاب وجدان انسان ها، اونارو به چیزی که میخوان وابسته میکنن، این گریه هم تا وقتی این حس عذاب وجدان در جهان بینی ایرانی ها هست، چشمه اش خشک نمیشه و اینکه چند نسل طول میکشه تا انسان های این کشور مدام حس گناه و خفت و هیچ بودن در برابر از ما بهتران نکنند، سئوالی است بی پاسخ !

  2. 7 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #132
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    غم، غصه، درد و رنج یکی از اساسی ترین و نیرومندترین محرک ها و موتور های تاریخ بشر بوده و هست، هم از نظر فردی و هم از نظر اجتماعی. برای درک این موضوع باید گفت که چند نوع غم وجود داره که هر کدوم تاثیرات خودش رو داره، بعضی از غصه ها واقعا سزاوار نکوهش هستن، پستن، انسان رو تحقیر میکنن و از شادابی و رضایت از زندگی دور، اما بعضی دیگه سزاوار ستایشن، مقدسن، ریشه انسانیت انسانن، به انسان عمق میدن و ...

    بنظرم اکثر غصه های که ریشه در نیازها شخصی و مادی ما دارن از نوع اول هستن و اونایی که ریشه در دردها دیگران یا دردهای غیر مادی دارن از نوع دوم هستن. غم نان خود را داشتن معمولا بد است و مضر، خودخواه است و ارزش کش و ضد انسانیت، و نتیجه ای معمولا میشود استرس و اضطراب و زخم معده و دزدی و تجاوز و ظلم و ... اما غم نان دیگری را داشتن زیبا است و مقدس، جمع محور است و مقدس، ارزش آفرین و انسانیت پرور و نتیجه اش میشود پیامبران و شهیدان و رهبران انقلاب های مظلومین علیه ظالمان و ...

    از طرف دیگر کمتر فیلسوفی را میتوان یافت که درد و رنج یکی از عوامل اصلی تشکیل دهنده شخصیت و افکارش نبوده باشد، گویا انچه به انسان عمق میدهد و از سطح و ظواهر دورش میکند غم است، تا جایی که سقراط میگوید ازدواج کنید یا خوشبخت میشوید یا فیلسوف!

    بسیاری از لذت ها و شادی های عمیق در خود نوعی غم و غصه و درد دارند، مادری که پس از سالها فرزندش را میبند و اشک شوق میریزد، آن انقلابی که شکنجه میشود اما احساس اینکه در راه ارمانش اینچنین درد میکشد باعث میشود در خود احساس غرور و شادی کند ...

    و ناگفته پیداست که بسیاری از بزرگان و تاریخ سازان گذشته پر درد داشته اند که اگر چنین نبود چه بسا افرادی معمولی میبودند...

  4. این کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #133
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    غم، غصه، درد و رنج یکی از اساسی ترین و نیرومندترین محرک ها و موتور های تاریخ بشر بوده و هست، هم از نظر فردی و هم از نظر اجتماعی. برای درک این موضوع باید گفت که چند نوع غم وجود داره که هر کدوم تاثیرات خودش رو داره، بعضی از غصه ها واقعا سزاوار نکوهش هستن، پستن، انسان رو تحقیر میکنن و از شادابی و رضایت از زندگی دور، اما بعضی دیگه سزاوار ستایشن، مقدسن، ریشه انسانیت انسانن، به انسان عمق میدن و ...
    متاسفانه خیلی از افراد به افراط و تفریط در این ماجرا می پردازند و شناخت و درک درستی از غم و شادی ندارند . به طور طبیعی بین غم و اندوه و شادی در طبیعت تعادل وجود داره . ولی وقتی تعادل به هم بخوره همین غم و غصه ، سیکل های معیوبی تولید می کنه که واقعا زندگی رو سخت و غیر قابل تحمل می کنه . یکی از این سیکل ها غم پرستی ست که بین مردم ما به شدت رواج داره .
    در جامعه ای که بنا به دلایل زیاد ، شادی و نشاط از حد نرمال و مورد نیاز کمتر است ، غم پراکنی و دامن زدن به عوامل ایجاد کننده افسردگی زیاد معقول به نظر نمی رسه .
    Last edited by PLAΨMID; 22-11-2014 at 18:06.

  6. این کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #134
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    متاسفانه خیلی از افراد به تفریط در این ماجرا می پردازند و شناخت و درک درستی از غم و شادی ندارند . به طور طبیعی بین غم و اندوه و شادی در طبیعت تعادل وجود داره . ولی وقتی تعادل به هم بخوره همین غم و غصه ، سیکل های معیوبی تولید می کنه که واقعا زندگی رو سخت و غیر قابل تحمل می کنه . یکی از این سیکل ها غم پرستی ست که بین مردم ما به شدت رواج داره .
    در جامعه ای که بنا به دلایل زیاد ، شادی و نشاط از حد نرمال و مورد نیاز کمتر است ، غم پراکنی و دامن زدن به عوامل ایجاد کننده افسردگی زیاد معقول به نظر نمی رسه .
    بله درست میفرماید، این افراط و تفریط و عدم درک صحیح از این مفاهیم باعث بسیاری از موضع گیری های نادرست در این زمینه میشه

    حقیقت اینه که اگر غمها و غصه ها نبودن زندگی انسان بسرعت به یک مرداب تکراری خسته کننده تنفراور تبدیل میشد ... همانطور که شادی لازمه یک زندگی سالم هست، غمها و دردها هم لازم تا به زندگی انسان عمق، غنا، معنا و تعادل ببخشن...

  8. 2 کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #135
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    و ناگفته پیداست که بسیاری از بزرگان و تاریخ سازان گذشته پر درد داشته اند که اگر چنین نبود چه بسا افرادی معمولی میبودند...

    از طرف دیگر کمتر فیلسوفی را میتوان یافت که درد و رنج یکی از عوامل اصلی تشکیل دهنده شخصیت و افکارش نبوده باشد، گویا انچه به انسان عمق میدهد و از سطح و ظواهر دورش میکند غم است، تا جایی که سقراط میگوید ازدواج کنید یا خوشبخت میشوید یا فیلسوف!
    شما گویا نتوانستید بین غم و مصیبت های جبری و غم و مصیبت های افیونی-اختیاری تفاوت قائل بشین !!!

    هیچ فیلسوف مستقل از الهیاتی طبق این فرمایشات شما، غم و تضرع و ضجه رو راهی برای پیشرفت خودش انتخاب نکرده، اینا حوادثی بوده که در زندگی براش رخ داده و صرفا غم های شکست، تجربه هایی برای پیروزی شدن و این غم و شادی ها اصلا مورد بحث این تاپیک هم نیستن !!!!!!

    صحبت سر غم ها و شادی های انتخابی و کاملا از روی آگاهی هست.
    که چه بر سر انسان بیاید عامدانه به شادی ها بیشتر روی میاورد و چه بر سر او بیاید عامدانه به غم و ناله بیشتر روی میاورد !!

    خوشحال میشم چندتا فیلسوف نام ببرید که با خودشون خلوت میکردن و زار زار گریه میکردن و از یک از مابهترونی مدد میخواستن.
    مگر درویشان و عزلت نشینان و برخی عرفا که حالا شما یکسری اسم دیگه مثل Messenger و Prophet روشون میذارید.
    که بحث عرفان هم از فلسفه جدا هست و بیشتر به حوزه الهیات مربوط میشه.
    Last edited by B.Russell; 22-11-2014 at 16:21.

  10. 6 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #136
    حـــــرفـه ای Sara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Sea
    پست ها
    2,537

    پيش فرض

    آیا مقایسه ایی آماری وجود داره بین افرادی که در درد و رنج بودند و فیلسوف نشدند با افرادی که فیلسوف شدند؟

    از درد و رنج و غم هایی که ریشه در انسانیت دارند چه مثال هایی می شه زد؟
    *
    من فکر می کنم در اینجا توانایی و قابلیت رویارویی و فائق اومدن فرد بر مشکلات و پستی و بلندی های زندگی فردی با رنج و درد و غم یکسان فرض شده. مثلا فردی که از زندگی فقیرانه به ریاست یک کمپانی بزرگ می رسه صرفا درد و رنج نیروی محرکه نبوده مسلما، توانایی تغییر دادن شرایط سبب ساز موفقیت بوده.

    حقیقت اینه که اگر غمها و غصه ها نبودن زندگی انسان بسرعت به یک مرداب تکراری خسته کننده تنفراور تبدیل میشد ... همانطور که شادی لازمه یک زندگی سالم هست، غمها و دردها هم لازم تا به زندگی انسان عمق، غنا، معنا و تعادل ببخشن...


    ببینید یکی از وعده هایی که پس از مرگ به انسان داده شده Heaven یا بهشت هست. مکانی که در اون درد و رنج و غم و غصه وجود نداره، چه بهشت وجود داشته باشه و چه وجود نداشته باشه می شه با توجه به فراگیر بودنش میشه نتیجه گرفت که انسان ها به دنبال همچین مکانی هستند، پس جمله شما نمی تونه قابل قبول باشه.
    Last edited by Sara; 22-11-2014 at 16:54.

  12. 3 کاربر از Sara بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #137
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض


    صحبت سر غم ها و شادی های انتخابی و کاملا از روی آگاهی هست.
    که چه بر سر انسان بیاید عامدانه به شادی ها بیشتر روی میاورد و چه بر سر او بیاید عامدانه به غم و ناله بیشتر روی میاورد !!
    سلام;

    اولا منظور شما از عامدانه رو نفهمیدم. یعنی اگه موضوعی برای انسان پیش میاد و به اختیار خودش غمگین باشه این عامدانه محسوب میشه؟

    یا منظورتون اینه غم هایی که بدون دلیل و خود به خودی هست عامدانه هستند؟

    دوم اینکه
    به نظرتون ممکنه غم و شادی عامدانه باشه؟ یعنی جنابعالی میتونید شاد باشید در حالی که از دردی ( چه جسمی - چه روحی ) رنج میبرید و یا خودتون رو غمگین نشون بدید درحالی که هیچ دلیلی برای اون وجود نداره؟

    یک مثال میزنم ( البته اگه منظور شما از غمگین بودن اختیاری رو درست فهمیده باشم. ) :

    " بنده 200 میلیون تومان پول از بانک برنده شدم. اما برای اینکه کسی به این موضوع پی نبره خودم رو غمگین نشون میدم. به نظرتون این غمی که از خودم نشون میدم با غمی که به دلیلی باهاش مواجه میشم. یکیه؟ اصلا اسم غم بی خودی و اختیاری رو میتونید غم بذارید؟ به نظرمن یه نوع فیلم بازی کردنه و نه غم. "

    انسان هیچگاه بدون دلیل غمگین نیست. اینکه این دلیل برای غمگین بودن موجه هست یا نه فهمیدنش به عهده ی من و شما نیست. چه بسا شما از مرگ یکی از بستگان من غمگین نباشید, درحالیکه من ناراحت هستم. شما هم نمیتونید بگید چرا غمگینم؟

    چه بسا یک مسلمان به دلایلی مثلا سالروز شهادت بزرگان دینش غمگین باشه و یک مسیحی حق نداره بگه چرا غمگینی؟! چون موجه بودن این غم
    به دین, نظر و عقیده ی خود فرد ربط داره.

    پس قبول دارید که غم و شادی اختیاری نیست؟

  14. این کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #138
    کاربر فعال فلسفه B.Russell's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2014
    پست ها
    1,005

    پيش فرض

    سلام;

    اولا منظور شما از عامدانه رو نفهمیدم. یعنی اگه موضوعی برای انسان پیش میاد و به اختیار خودش غمگین باشه این عامدانه محسوب میشه؟

    یا منظورتون اینه غم هایی که بدون دلیل و خود به خودی هست عامدانه هستند؟

    دوم اینکه
    به نظرتون ممکنه غم و شادی عامدانه باشه؟ یعنی جنابعالی میتونید شاد باشید در حالی که از دردی ( چه جسمی - چه روحی ) رنج میبرید و یا خودتون رو غمگین نشون بدید درحالی که هیچ دلیلی برای اون وجود نداره؟

    یک مثال میزنم ( البته اگه منظور شما از غمگین بودن اختیاری رو درست فهمیده باشم. ) :

    " بنده 200 میلیون تومان پول از بانک برنده شدم. اما برای اینکه کسی به این موضوع پی نبره خودم رو غمگین نشون میدم. به نظرتون این غمی که از خودم نشون میدم با غمی که به دلیلی باهاش مواجه میشم. یکیه؟ اصلا اسم غم بی خودی و اختیاری رو میتونید غم بذارید؟ به نظرمن یه نوع فیلم بازی کردنه و نه غم. "

    انسان هیچگاه بدون دلیل غمگین نیست. اینکه این دلیل برای غمگین بودن موجه هست یا نه فهمیدنش به عهده ی من و شما نیست. چه بسا شما از مرگ یکی از بستگان من غمگین نباشید, درحالیکه من ناراحت هستم. شما هم نمیتونید بگید چرا غمگینم؟

    چه بسا یک مسلمان به دلایلی مثلا سالروز شهادت بزرگان دینش غمگین باشه و یک مسیحی حق نداره بگه چرا غمگینی؟! چون موجه بودن این غم
    به دین, نظر و عقیده ی خود فرد ربط داره.

    پس قبول دارید که غم و شادی اختیاری نیست؟
    عامدانه یعنی انتخاب کردن پس از حساب و کتاب.

    مثالش رو هم عرض کردم، یعنی فرضا شما این باور رو داری، اگر برای فلان فرد یا باور گریه زاری کنی، مقامی دنیوی یا اخروی در انتظارتون خواهد بود.
    و اگر اون انگیزه (مقام+ پاداش یا عقاب) رو ازتون بگیرن، هیچ دلیلی برای گریه کردن برای اون فرد یا باور نخواهید داشت.
    در غیراینصورت باید برای کل انسان های عالم 24 ساعت گریه کنید.
    به این میگن یک مثال از انتخاب عامدانه غم در شراطی که غم برای فرد منفعت داره و فرد از روی حادثه دچارش نشده.


    غم و شادی در برخی حوزه ها کاملا اختیاری و در برخی حوزه ها جبری هست.
    و باور داشتن به چیزی هم توجیهی برای اختیاری بودن مطلق یا جبری بودن مطلقش ایجاد نمیکنه.
    چون باورها هم بخشیش اختیاری پذیرفته شدن و بخشیش تعبدی و جبری مثل جبر جغرافیایی.

    مثال های دیگه هم هست که اکثرش وارد حیطه مذهب میشه و دوستان مارو بر حذر داشته اند و ما هم ارج مینهیم.

  16. 2 کاربر از B.Russell بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #139
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    عامدانه یعنی انتخاب کردن پس از حساب و کتاب.

    مثالش رو هم عرض کردم، یعنی فرضا شما این باور رو داری، اگر برای فلان فرد یا باور گریه زاری کنی، مقامی دنیوی یا اخروی در انتظارتون خواهد بود.
    و اگر اون انگیزه (مقام+ پاداش یا عقاب) رو ازتون بگیرن، هیچ دلیلی برای گریه کردن برای اون فرد یا باور نخواهید داشت.
    در غیراینصورت باید برای کل انسان های عالم 24 ساعت گریه کنید.
    به این میگن یک مثال از انتخاب عامدانه غم در شراطی که غم برای فرد منفعت داره و فرد از روی حادثه دچارش نشده.


    غم و شادی در برخی حوزه ها کاملا اختیاری و در برخی حوزه ها جبری هست.
    و باور داشتن به چیزی هم توجیهی برای اختیاری بودن مطلق یا جبری بودن مطلقش ایجاد نمیکنه.
    چون باورها هم بخشیش اختیاری پذیرفته شدن و بخشیش تعبدی و جبری مثل جبر جغرافیایی.

    مثال های دیگه هم هست که اکثرش وارد حیطه مذهب میشه و دوستان مارو بر حذر داشته اند و ما هم ارج مینهیم.


    یعنی میفرمایید مراسم های سوگواری که در ایران یا هرجای دیگه گرفته میشه و مردمی در اون گریه میکنن و غمگین هستن, صرفا برای پاداش اخرویه؟
    پس میشه فیلم بازی کردن برای خدا؟ همینطوره؟

    خوب اگه واقعا کسی اینطور غمگین باشه که براش متاسفم و با شما هم موافقم. اما غمگینی هایی که قبلا یاد شده و شما خودتون هم میدونید, گاهی بی حساب و کتابه.

    و از سر خلوص و بی ریایی هست. باز هم برای حرف شما میشه دلایل نقض کننده آورد:

    " دروغ گفتن, ظلم کردن, قتل و ... همه از نظر هر دینی یا اصلا هر قانونی یه امر کاملا بد هستند. هیچکس هم نمیتونید پیدا کنید که اینها رو بد ندونه. اما آیا توی دنیا کسی نیست که دروغگو, قاتل و یا ظالم باشه؟ "

    یا یه جور دیگه میگم:

    " نیکی به دیگران, صداقت, کمک به مظلوم همه و همه امری خوب هستند. از هر نظر. پس باید همه ی انسان های دنیا صادق و مهربان باشن. "

    با این دو دلیل بالا متوجه خواهیم شد که دلیل خوبی یا بدی صرفا شناخت از اون نیست.
    نمیشه با شناخت از اینکه دروغ بده دروغ نگفت و نمیشه با شناخت از اینکه گریه زاری خوبه غمگین بود. همه ی اینا غیر از شناخت نیاز به یک چیز دیگه هم دارن. " باور و اراده و ایمان "

    و فقط یک بازیگره که میتونه غمگین ظاهر بشه در عین خوشحالی و شاد ظاهر بشه در عین ناراحتی. اسم اون افرادی هم که شما میگید باید گذاشت بازیگر. اما نمیشه به طور کلی اسم اون غمی رو که شما میگید بگذاریم " غمیگنی عامدانه"

    کسی که تو این دنیا دروغ نمیگه, صادق و مهربان هست و به کسی ظلم نمیکنه به دلیل شناختش از بدی یا خوبی این عوامل نیست. چون همه ی انسان ها از اون شناخت دارن اما دارای این ویزگی ها نیستن.

  18. این کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #140
    کاربر فعال انجمن علوم انسانی PLAΨMID's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,883

    پيش فرض

    چه بسا شما از مرگ یکی از بستگان من غمگین نباشید, درحالیکه من ناراحت هستم. شما هم نمیتونید بگید چرا غمگینم؟
    بر عکسش چی ؟
    آیا شاد بودن من در این زمان ، توهینی به شما تلقی می شود ؟؟ آیا به من که بنا به دلایل خودم شاد هستم ، به دیده تنفر می نگرید ؟

    انسان هیچگاه بدون دلیل غمگین نیست.
    ببینید ، اصولا طبق قانون علیت هیچ پدیده ای بی علت نیست !!
    البته که دلایلی وجود داره .
    ولی دلایلی که منطقی و قابل توجیه باشن . . . .
    مثلا " غم پرستی " و سیاه پوشیدن دائمی و افراط در گریه زاری و . . . به نظرتون منطقیه ؟( خیلی ها هستند که واقعا این کار ها رو انجام میدن) .

  20. 2 کاربر از PLAΨMID بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •