تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 132 از 138 اولاول ... 3282122128129130131132133134135136 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,311 به 1,320 از 1371

نام تاپيک: یاد ایام بخیر : كارتون‌های دوران كودكی ( پروفسور بالتازار و... )

  1. #1311
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2013
    پست ها
    1

    پيش فرض

    سلام آقا من در به در دنبال یه کارتونیم که نمیدونم اسمش چیه!
    کارتونش این جوری بود که 5 تا هواپیما بودند که تو فضا میجنگیدن و در مواقعی که دشمن خیلی قوی بود این 5 تا هواپیما به هم متصل میشدن و تشکیل یه ربات رو می دادن که خیلی قوی بود.

  2. #1312
    داره خودمونی میشه emad_hs's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2012
    محل سكونت
    گرگان
    پست ها
    144

    پيش فرض

    دوستان یک کارتون بود به نام نیلز که با اردک ها سفر میکرد کسی داره لینک دانلودش رو دوبله فارسی

  3. #1313
    آخر فروم باز enimonte's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    1,204

    پيش فرض

    سلام آقا من در به در دنبال یه کارتونیم که نمیدونم اسمش چیه!
    کارتونش این جوری بود که 5 تا هواپیما بودند که تو فضا میجنگیدن و در مواقعی که دشمن خیلی قوی بود این 5 تا هواپیما به هم متصل میشدن و تشکیل یه ربات رو می دادن که خیلی قوی بود.
    از شبکه های عربی نگاه میکردی؟؟؟ربات بودند یا هواپیما؟؟

  4. #1314
    داره خودمونی میشه [WaRhEaD]'s Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2013
    پست ها
    112

    پيش فرض

    بچه ها یه انیمیشنه ایرانی بود، فکر کنم خیلی هم قدیمی نباشه، داستانش راجبه یک پسر کارگری بود که اوستاش مجبورش میکرد به یه کوهی بره و واسش جواهر بیاره.

    فقط یادمه که روی کوه یه عقابی بود و هرکی هم اونجا میرفت باید پوست گوسفند میپوشید! اسمش رو کسی یادشه؟

  5. این کاربر از [WaRhEaD] بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #1315
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    مجموعه‌ انیمیشن استاپ-موشن عروسکی سه قسمتی به نام «قصه‌های بازار» به کارگردانی عبداله علیمراد :




    • بازار (طوطی و بقال)


    قطع فیلم: ٣٥ میلیمتری
    مدت فیلم: ٣٢ دقیقه
    تاریخ تولید: ١٣٧٠
    نویسنده: ابراهیم فروزش

    خلاصه داستان:
    طوطی شیرین سخن، شاگرد بقالی است و کار او به خاطر سخن‌گویی طوطی رونق فراوانی دارد. روزی گربه‌ای در تعقیب موش وارد دکان می‌شود و طوطی برای بیرون کردن گربه شیشه روغن را می‌شکند. بقال عصبانی می‌شود و با چوب به سر طوطی می‌زند. سر طوطی زخمی و کچل می‌شود. طوطی دیگر از نامهربانی بقال، قهر می‌کند و دیگر سخن نمی‌گوید. این کار باعث کسادی کار بقال می‌شود بقال که پشیمان شده است می‌کوشد از طوطی دلجویی کند اما بیفایده است. تا این که… .

    دریافت نمونه اثر:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    • کوه جواهر


    قطع فیلم: ٣٥ میلیمتری
    مدت فیلم: ۲۳ دقیقه
    تاریخ تولید: ١٣٧۳
    نویسنده: وجیه‌اله فردمقدم - عبداله علیمراد

    خلاصه داستان:
    در میان دالان های دراز و پیچ در پیچ بازار، یک زغال فروشی وجود دارد و پسر بچه‌ای در آن مغازه کار می‌کند. اندکی آن سوتر مکان مجللی به چشم می‌خورد که توجه شاگرد زغال فروش را جلب می‌کند. آن جا به یک جواهرفروش تعلق دارد و شاگردی هم کنار او کار می‌کند. شاگرد زغال فروش هر روز که از جلوی جواهرفروشی می گذرد به حال شاگرد خوش لباس و پردرآمد او غبطه می‌خورد. تا این که یک روز… .

    دریافت نمونه اثر:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    • ورود به دنیای عروسکی


    قطع فیلم: ٣٥ میلیمتری
    مدت فیلم: ۲۰ دقیقه
    تاریخ تولید: ١٣٧۴
    نویسنده: عبداله علیمراد

    خلاصه داستان:
    کنجکاوی یک پسر کوچک بعد از تماشای فیلم عروسکی “طوطی و بقال” تحریک می‌شود و او را به کارگاه ساخت فیلم می‌کشاند. هیچ کاری در استودیو انجام نمی‌شود و هم دکورها و عروسکهای فیلم در سکوتی مطلق هستند. ناگهان یکی از عروسک‌ها حرکت می‌کند و با پسر بچه ارتباط برقرار می کند. پسر سوالاتی از او راجع به فیلم می‌پرسد. عروسک درباره ساخته شدن این فیلم برای او توضیحاتی می‌دهد و او را دعوت به تماشای فیلم کوه جواهر می‌کند. در واقع این فیلم بین دو فیلم طوطی و بقال و کوه جواهر قرار دارد. مجموعه این سه فیلم مجموعه اپیزودیک بلندی به نام قصه های بازار را می‌سازد.

    دریافت نمونه اثر:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    منبع:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    پی‌نوشت:

    ۱. داستان طوطی و بقال برگرفته از شعری از مثنوی مولوی است.
    شعر را از اینجا بخوانید: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    یا به نظم و نثر از اینجا: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    ۲. در داستان کوه جواهر پیرمرد جواهرفروش پسربچه را استخدام می‌کند و با خود به کوه جواهر می‌برد
    اما پیرمرد پوست گوسفندی به پسربچه می‌پوشاند، تا عقابی او را به لانه‌اش در بالای کوه ببرد و شاگرد
    بخت برگشته جواهرات را برایش بیندازد. پسر از این کار سر باز می‌زند و جواهر فروش او را رها می‌کند.
    نهایتا پسر نجات پیدا می‌کند و برای نجات طعمه‌های بعدی جواهرفروش اقدام می‌کند.
    +
      محتوای مخفی: متن بازنویسی شده از داستان کوه جواهر 
    کوه جواهر
    نویسنده :عبداله علیمراد
    بازنویس: نورا حق پرست
    گروه سنی :(ج) و( د)
    مهرنگ خانواده فقیری داشت و در زغال فروشی کار می‌کرد دوست مهرنگ در جواهر فروشی بود. مهرنگ آرزو داشت بجای او باشد و بعضی اوقات ساعتها محو تماشای مغازه جواهر فروشی می‌شد تا اینکه صاحب مغازه ذغال فروشی او را اخراج کرد. خلاصه مهرنگ به عنوان شاگرد جواهر فروشی انتخاب شد آنجا هم صاحب مغازه خوش اخلاقی نداشت مهرنگ پسر کنجکاوی بود و دوست داشت از همه چیز باخبر شود تا اینکه در گوشه‌ای از مغازه پوست گوسفند و چند شلاق پیدا کرد اما دیگر خبری از شاگرد قبلی مغازه نبود. یک روز مهرنگ به همراه جواهر فروش به طرف کوه جواهر رفتند، جواهر فروش به مهرنگ گفت که توسط عقابی به بالای کوه برود و تمام جواهرات آنجا رابرای او پایین کوه بندازد. مهرنگ قبول کرد، بعد از اینکه جواهرات را به جواهر فروش داد آنها را گرفت و اعتنایی به مهرنگ نکرد پسرک هر چه فریاد زد کمکش نکرد تا اینکه شکارچی از آنجا عبور می‌کرد و چشمش به عقاب افتاد تیری را بطرف او پرتاب کرد و عقاب زخمی شد. مهرنگ از عقاب مراقبت کرد تا خوب شود بعد او مهرنگ را نجات داد. بعد از چند روز دوباره مهرنگ بطرف مغازه رفت که ناگهان دید دوستش اورنگ شاگرد مغازه جواهرفروش شده، برایش ماجرای خود را تعریف کرد و تصمیم گرفتند که جواهر فروش را به سزای اعمالش برسانند. مهرنگ و اورنگ توانستند جواهرفروش را طعمه عقاب کنند و از شر او خلاص شوند و تمام ثروتش را بین مردم فقیر قسمت کنند.

  7. 9 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #1316
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    3,485

    پيش فرض

    شاید دیده باشید، گوگل لوگوش رو به مناسبت هشتاد و دومین زادروز Zlatko Grgić خالق پرفسور بالتازار تغییر داد و یک doodle معرکه کار کرد:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    Last edited by Arash4484; 23-06-2013 at 18:13.

  9. 7 کاربر از Arash4484 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #1317
    آخر فروم باز FOURTH RETURN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    جای زندگی
    پست ها
    2,425

    پيش فرض

    این آقا رو میشناسید اونی که قدش کوتاهتره؟

  11. #1318
    Animation Deliberation Morteza4SN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    Violet Orient
    پست ها
    2,689

    پيش فرض

    این آقا رو میشناسید اونی که قدش کوتاهتره؟
    آزمون بود یا نمی‌دونستی؟
    خب با توجه به لینک عکس اسم این آقا Yves Coudray

    که ۴۰ سال پیش در نقش پل کوچولو بازی کرده که خب در سریالی به همین اسم از تی.وی ایران دیدیمش *

    عنوان اصلی Graine d'ortie
    محصول 1973 فرانسه

    کلا از داستان چیز زیادی یادم نیست جز این پدر روحانی (فلورنتین)




    تیتراژش :
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]





    * از بین فیلم‌های زنده؛ در تعقیب جو ، سیلاس یا برادران شیردل به نظر بهتر میومد

  12. 2 کاربر از Morteza4SN بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1319
    حـــــرفـه ای zed2's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    9,540

    پيش فرض

    یک چیزی پس ذهنم هست ولی هرچی فشار میارم مطمئن نیستم ... باید یکم از تصاویرش رو ببنیم تا بفهمم دیدم یا نه با یک چیز دیگر اشتباه گرفتم

  14. #1320
    آخر فروم باز enimonte's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    پست ها
    1,204

    پيش فرض

    یک سریالی بود اسمش رو یادم نمیاد ولی 2 تا برادر بودند به اسم نانی و مانی و دوستشون به اسم یولی.مادرشون زن یک مردی شده بود که اینها رو اذیت میکرد.کسی اسمش رو بلده؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •