تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 13 از 35 اولاول ... 39101112131415161723 ... آخرآخر
نمايش نتايج 121 به 130 از 347

نام تاپيک: گفتگو درباره کتاب هایی که خوانده ایم

  1. #121
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    ناتور دشت را خوندم و مسخ از اینایی که پیشنهاد شد و البته آثار صادق هدایت
    اگر هم صحبت درباره ادبیات باشه همون "تفاوت آثار شرق و غرب" خوبه

    ناتور دشت خوبه؟

  2. #122
    آخر فروم باز AaVaA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره ...
    پست ها
    1,213

    پيش فرض

    سلام
    خب ظاهرا ناتور دشت انتخاب شده
    اول از همه بگم همیشه واسه من یه سوال بوده که یه کتاب با دو تا ترجمه چرا حجمشون با هم فرق داره
    من ناتور دشت ترجمه ی محمد نجفی رو دارم از انتشارات نیک اما بعدا جای دیگه ای یه ترجمه دیگه ازش دیدم که یادم نیست مترجم رو فقط یادم حجم کتاب به طور محسوسی خیلی بیشتر بود

    فعلا این نکته خیلی واسم مهم بوده ..تا باز بیام

  3. #123
    داره خودمونی میشه heliacal_66's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    73

    پيش فرض


    سلام
    من هم ناتوردشت رو خوندم و با وجود این که خیلی وقت پیش این اتفاق افتاد، ولی هنوز هم مزه ی این اثر جاودانه ی سلینجر رو احساس می کنم. دلایل زیادی هم داره، که مهم ترینش هم ذات پنداری من با قهرمان اثر بود اون هم به خاطر این که من همیشه انگیزه ی اصلاح جامعه رو داشتم و دارم.
    دلیل دیگه اش زبان شخصیت اول داستان (هولدن) هستش که من دوتا خصوصیت می توتونم براش ذکر کنم: سادگی و بی ادبی!
    خود شخصیت هولدن هم خیلی برام جالبه. این که تشریفات معمول رو (که مطمئنا تو جامعه ی آمریکا کم تره) مورد انتقاد قرار می ده( مثلا یه جایی از داستان که مجبور بوده به یه نفر یگه از ملاقاتت خوشحالم ...) و خصوصیات شخصیتی دیگه...
    ترجمه ی محمد نجفی از انتشارات نیلا ظاهراً به اصل اثر وفادارتره( اون جوری که شنیدم) ولی اون یکی ترجمه ، زبان عامیانه ی اثر رو رعایت نکرده.

    دلیل حجم کم تر ترجمه ی نجفی هم فکر کنم این باشه که برگ های انتشارات نیلا نازک ترن و پایان هر فصل برگ سقیدی وجود نداره و بلافاصله میره فصل بعد
    Last edited by heliacal_66; 08-10-2008 at 16:37.

  4. #124
    آخر فروم باز AaVaA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره ...
    پست ها
    1,213

    پيش فرض

    در مورد توضیحاتی که در مورد تفاوتها دادین مرسی..من اشتباه دیده بودم..انتشارات نیلا بود

    خیلی خوب میشه باهاش همذات پنداری کرد اما راستش من اون موقع که این کتاب رو خوندم و خیلی هم ازش خوشم اومد و دقیقا حس میکردم که حرفای منو میزنه از آخرش خیلی خوشم نیومد از نحوه ی تموم کردن قصه..خیلی یه دفعه اتفاق افتاد

    انتظاز داشتم پایان بهتری داشته باشه

  5. #125
    آخر فروم باز AaVaA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره ...
    پست ها
    1,213

    پيش فرض

    اینا رو از تو آرشیو مطالب جالبی که داشتم پیدا کردم

    چرا با هولدن کالفیلد همذات پنداری میکنیم؟

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید



    ما همه هولدنیم

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  6. 2 کاربر از AaVaA بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #126
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ناتور دشت


    قهرمان داستان یک نوجوان امریکایی به نام هولدن است . هولدن بر روی تخت روانکاوی سعی در به یاد آوردن خاطرات و احساسات خود و در حقیقت رسیدن از یک مرحله ناخودآگاهیی به یک مرحله خوداگاهی دارد

    1- در مورد سبک نوشتن کتاب من واقعا از این کتاب لذت بردم . فوق العاده روان و جذاب نوشته شده . یعنی ساختارش خیلی متناسب هست . از نظر روان شناسی هم به نظرم بحثش خیلی قوی هست و نویسنده از نظر اجتماعی و روان شناسی قبل از نوشتن کتاب معلومات کاملا مکفی داشته

    2- در مورد موضوعش هم به نظرم موضوع متناسبی با دنیای فعلی را انتخاب کرده خیلی از خصوصیات هولدن نه افکار نوجونان امریکایی بلکه فکر کنم افکار خیلی از جوانان و نوجوانان فعلی دنیا باشه


    3- در مورد خود هولدن من واقعا با روانم بازی می کرد این شخصیت . هولدن یک پسر پاک و مهربون است . رابطه فوق العاده قشنگی با بچه ها داره ( به نظر من هر پسری بتونه بچه ها را این قدر دوست داشته باشه قابل تقدیره ). خیلی پسر خوش فکریه و کاملا داره بیهودگی روح اطرافیانش و پوچی زندگی اونها را حس می کنه اما خودش توی یک پوچی بزرگ دیگه درگیر هست . هیچ قصد و هدفی برای اینده اش نداره . این خیلی بده . این می شه خودش مشکل روانی ... البته باید اینم در نظر بگیرم هولدن نوجوان هست و خوب بی هدف بودن تو نوجوانی قابل قبول هست اما خوب منم از سن خودم دارم به موضوع نگاه می کنم ..... تو محدوده سنی ما خوب ما هر چه قدر خسته و تنها اخرش واسه زندگی هدف داریم شاید یک مدت اونقدر خسته بشیم که بزنیم زیر همه چیز اما خوب بعد دیر یا زود باز یادمون می یاد باید هدف داشت...... اما من به شخصه فکر می کنم توی زمان نوجوانیم ادم هدفمندتری بودیم و اهدافم برام مهم بود به همه اش هم رسیدم .... اما ارستش الان هدف تازه ای ندارم فکر کنم چیز جدیدی نیست که بخوام ... من اول تابستون یادمه سر یک ماجرایی وقتی داشتم فکر می کردم به خدا گفتم واقعا اگه کسی هست که به طول عمر نیاز جدی داره من حاضرم از عمر من به اون داده بشه اما یک سال دیگه فقط یک سال دیگه رو خودم می خوامش اونم واسه یک کاری اون کار هم الان 80 درصد شده گمونم 3 یا 4 ماه دیگه هم 100 بشه ...

    این یک نقطه قوت هست برای هلدن که با شهامت جلوی همه سنت ها و روزمرگی عصیان می کنه اما هر عصیانی یک نقطه هدف می خواهد ببنید ما یک چیزی به اسم نظام پیشنهادات داریم که علمش از ژاپن اومده و الان تو کشور ما هم خیلی رواج پیدا کرده تو نظام پیشنهادات شما حق نداری بگی فلان قسمت بده فلان چیز بی هدفه اگه اینو بگی با کسی که داره روزمره زندگی می کنه و اصلا فکر نمی کنه فرقی نداری توی این نظام باید بگی فلان چیز بده به جاش این کار را می کنیم در اون صورت تو ادمی هستی که فکر کردی .
    خوب هولدن خوش فکره اما عملا فکر نمی کنه هولدن فقط می گه بده ناقصه اما خوب بعدش خود هولدن برای مبارزه با این بی هدفی فقط زده به بی هدفی مجدد

  8. 4 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #127
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    همه که با این کتاب موافق بودید

    چی شد پس ؟


    کسی نظری نداره جدا؟ عوضش کنم ؟

  10. #128
    پروفشنال zooey's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    879

    پيش فرض

    علاوه بر شخصیت هولدن که فوق العاده جالب بود و سبک قوی کتاب چیزهای دیگه ای که خیلی من رو جذب کرد یکی ارتباط بین هولدن و خواهرش بود ... من مخصوصا اون تیکه ی آخر کتاب رو خیلی خیلی دوست دارم که هولدن با فیبی می ره پارک و فیبی می ره سوار چرخ و فلک می شه و هولدن می گه....


    "پسر عین چی بارون می بارید. عین سطل می ریخت پایین ، به خدا قسم . همه ی مادر پدر ها دویدن رفتن زیره سقف چرخ و فلک وایستادن مث موش آب کشیده نشن ولی من یه مدت طولانی همون طوری رو نیمکت نشستم و همه جام حسابی خیس شد ، مخصوصا گردن و شلوارم . کلاهمم خوب جلوی بارون رو می گرفت ولی بازم حسابی خیس شدم ، ولی عین خیالم نبود . یه دفعه از اون جوری که فیبی با چرخ و فلک می چرخید خوشحال شدم . راستش نزدیک بود از زور خوشحالی بزنم زیره گریه ، یا جیغ بکشم . نمی دونم چرا . به خاطر این بود که سوار چرخ و فلک بود و با اون بارونی آبی ش خیلی خوشگل شده بود . ای خدا ، دلم می خواست تو هم اونجا بودی."

    من عاشق این تیکه ام....محشره .....

  11. 2 کاربر از zooey بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #129
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    شخصيت اصلي داستان ناتوردشت -هولدن- داستاني رو برامون تعريف مي كنه كه هيچ نقطه ي كوري نداره كه براي باز شدنش لحظه شماري كنيم يا اتفاقي كه منتظر وقوعش باشيم. داستان كتاب يه داستان كاملا باورپذيره چون چيزي جز وقايع روزمره نيست و حتي دريچه ي نگاه هولدن به اين وقايع هم چيزي رو تغيير نمي ده. اون نه عادت به توصيف چيزي داره نه تجزيه تحليل رفتارهاي ديگران و حتي سعي نمي كنه شخصيتي باشه كه بعنوان خواننده بهش علاقمند بشيم يا سعي كنيم پريشانيش رو درك كنيم. اون دقيقا خودشه و حتي گاهي با اين خود بودنش حس انزجار رو در آدم ايجاد مي كنه.
    يه كتاب مثل انشايي كه از خاطرات يه روز بنويسي و بگي چيكارها كردي و كجاها رفتي. درست مثل يه داستان مستند. هيچكس تا حالا براي مستند راز بقا نقد ننوشته! همه چيز از نگاه هولدن همينه و اون هم انتظار چيزي جز اين رو نداره. هولدن به كسي يا چيزي اعتراض نداره يا چيزي رو نمي خواد تغيير بده اون همه چيز رو همونطوري كه هست پذيرفته: آدمها رو، رفتارهاشون رو، عادتهاشون رو و خودش رو
    شايد براي همينه كه لحظه به لحظه بيشتر احساس افسردگي مي كنه. تنها كاري كه مي كنه اينه كه مدام بگه از اين كار ديگران متنفرم يا از اون رفتارشون افسرده مي شم و نه بيشتر.
    حرفهاي هولدن گاهي آدمو مي ترسونه اون از همه متنفره تقريبا همه يه رفتار يا خصوصيتي دارن كه مورد نفرت اون باشه يا افسرده اش كنه جز جين و فيبي
    جين دختريه كه هولدن قبلا با اون دوست بوده هرچند هولدن حتي باهاش يكبار هم نرقصيده دوست داره بدونه آيا جين هنوزم توي بازي چكرز مهره ي شاهشو رديف عقب نگه مي داره يا نه؟ هرچند هولدن پسريه كه بقول خودش دور و برشو آدمهاي منحرف جنسي پركردن با گاهي اوقات به روابط دوستانش با دوست دخترهاشون علاقه ي شديدي نشون مي ده به خودش كه مي رسه دوست نداره نگاهي كه به طرف مقابلش - جين - داره همچين نگاهي باشه. اون به خاطراتش با جين و عادتهاش و گذشته اي كه با اون داشته احترام خاصي مي ذاره و هرچند مدام مي گه بايد به جين زنگ بزنه و ببينه برگشته خونه يا نه اما اين زمان هرگز نمي رسه هرچند خيلي راحت مي تونه ارتباط برقرار كنه همونطوري كه در ارتباطش با سالي مشكلي نداره اما انگار جين براي اون چيزي مجزاي همه ي اون كساييه كه مي بينه و باهاشون حرف مي زنه و سركارشون مي ذاره و ازشون متنفره
    فيبي خواهر كوچك هولدنه كه خيلي راحت مي شه به علاقه اي كه هولدن به اون داره پي برد. كلا هولدن با بچه ها ارتباط خوبي برقرار مي كنه مثل دختربچه ي همسن فيبي كه بندهاي اسكيتشو براش مي بنده يا دو پسر بچه اي كه براي تماشاي مومياييهاي موزه راهنماييشون مي كنه و خود فيبي كه در مقابل بچه بازي هاش صبوره رفتارهاشو دوست داره و شايد تنها كسيه كه در تمام داستان بهش اعتماد داره.
    هولدن در ظاهر به همه احترام مي ذاره اما خيلي ها رو دست مي اندازه هرچند اينكارو طوري نمي كنه كه طرف مقابلش بفهمه. صبري كه اون به خرج مي ده با توجه به درون ناآرامش چيز عجيبيه. سرگشتگي هولدن بين جمعيت آدمها چيز تازه اي نيست. افسردگيش توجيه شدنيه. تنهاييش قابل دركه. در برابر ديگراني كه اونو نمي فهمن ولي اينكه اون انتظار فهميده شدن نداره جالبه. طغيان هولدن مثل خيلي از هم سن و سالهاش يه طغيان آشكار نيست، در خود شكستنه. مثل يه جور پير شدن زود هنگام وقتي ديگه عادت مي كني همه چي رو همونطور كه هست قبول كني و برات مهم نباشه، هيچ چيزي اصلا برات مهم نباشه اونقدر كه بتوني نصفه شب سرد زمستان مدرسه رو ول كني و بشيني تو قطار و تصميم بگيري دور بشي. همين.
    و از هر 3 اتفاقي كه دور و برت مي افته يكيش تو رو افسرده كنه، يكيش تو رو به گريه بندازه
    كي مي تونه بگه چه اتفاقي براي هولدن افتاده؟ كي مي تونه بگه چه اتفاقي بايد براي يه نفر بيفته كه بجاي برسه كه هولدن رسيده؟ و چه كاري ميشه براي هولدن كرد وقتي دوباره زندگي عاديشو از سر بگيره؟ آيا واقعا هولدن بعد از مرخص شدن هموني مي شه كه روزگاري در گذشته ي دوري بود يا اينكه همون هولدني مي شه كه مدام مدرسه عوض مي كنه و برمي گرده خونه و يه دفه تصميم مي گيره كه بره و توي كلبه ي خودش يه جاي دور زندگي كنه و فقط آدمايي رو راه بده ك بقول خودش مزخرف نباشن؟
    خودش هم دقيقا همينو مي گه:
    - خيلي ها از جمله اين روانكاوه كه اينجاست هي ازم مي پرسن وقتي سپتامبر آينده برم مدرسه خوب درس مي خونم و سخت كار مي كنم يا نه؟ به نظرم خيلي سوال احمقانه ايه. منظورم اينه كه آدم تا كاري رو انجام نداده از كجا مي دونه بعدا مي خواد اون كارو بكنه؟ جوابش اينه كه هيچكس نمي دونه! فكر كنم سخت كار مي كنم ولي از كجا معلوم؟ بخدا قسم كه سوال احمقانه ايه ...
    سرنوشت هولدني كه نه بيماري مرگباري داره نه فقيره و بايد گوشه ي خيابون بخوابه نه هيچ نقطه ي كوري توي زندگيش يا سايه ي تاريكي توي كودكي نامعلومش! اين سرنوشت هولدنيه كه يه آدم عادي بوده و ظاهرا همچنان يه آدم عادي هست و داره زندگيشو مي كنه. اين سرنوشت بيشتر از همه ي اون چيزايي كه مي تونست سرش بياد و نيومد منو مي ترسونه!

  13. 3 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #130
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    یه چیز دیگه که دیروز یادم رفت بگم معنی اسم کتابه: The Catcher in the Rye یا ناتور دشت به معنای نگهبان دشت هستش
    جایی از داستان هولدن به خواهرش فیبی درباره ی اینکه می خواد در آینده چه شغلی داشته باشه می گه:
    «همش مجسم می‌کنم که هزارها بچه‌ی کوچیک دارن تو دشت بازی می‌کنن و هیشکی هم اون‌جا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبه‌ی یه پرت‌گاه خطرناک وایساد‌م و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم... تمام روز کارم همینه. یه ناتور ِ دشتم...».

  15. 2 کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •