تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 13 از 934 اولاول ... 3910111213141516172363113513 ... آخرآخر
نمايش نتايج 121 به 130 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #121
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    آيا هنوز عاشقم هستي
    آنگاه كه سپيدي بر گيسوانم موج مي زند
    ...
    آيا هنوز هم به ياد مي آوري
    دختر جواني را
    كه بردي
    چون عروست
    در يك روز باراني
    در پاييز
    آيا هنوز مرا سخت در آغوش مي فشاري
    چون شب پيوندمان
    يا ،از ياد خواهي برد
    اولين روز ديدارمان را
    در تابستان
    هنگامي كه رزها شكوفه داده بودند
    و پرندگان مي خواندند
    آيا باز هم نواي خوش خنده هايمان
    گوشت را مي نوازد
    آيا هنوز هم به ياد داري
    همه سالهاي شادي را كه در كنار هم سپري كرديم
    ...

    قلبت را تا هميشه
    برايم روشن بدار
    ...

    ماگدا هرزبرگر


  2. این کاربر از dariushiraz بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #122
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    عشق من به تو
    مانند رود كوهستاني است
    پيوسته و پايدار
    عشق من به تو
    شبيه تابش ابدي خورشيد است
    يا مانند دريا كه هرگز نمي آسايد
    امواج قوي و نجيبش
    كه از آغوش بازش پيوسته مي گذرد
    عشق من به تو
    مانند درختي است
    كه در قلب ريشه كرده است
    عشقي بي قيد و شرط
    حقيقي و ابدي
    و خاموش نشدني
    ...

    ماگدا هرزبرگر


  4. #123
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    قوت شاعره‌ي من سحر از فرط ملال
    متنفر شده از بنده گريزان ميرفت

    نقش خوارزم و خيال لب جيحون مي‌بست
    با هزاران گله از ملک سليمان مي‌رفت

    مي‌شد آن کس که جز او جان سخن کس نشناخت
    من همي‌ديدم و از کالبدم جان مي‌رفت

    چون همي‌گفتمش اي مونس ديرينه‌ي من
    سخت مي‌گفت و دل‌آزرده و گريان مي‌رفت

    گفتم اکنون سخن خوش که بگويد با من
    کان شکر لهجه‌ي خوشخوان خوش الحان مي‌رفت

    لابه بسيار نمودم که مرو سود نداشت
    زانکه کار از نظر رحمت سلطان مي‌رفت

    پادشاها ز سر لطف و کرم بازش خوان
    چه کند سوخته از غايت حرمان مي‌رفت

    حافظ


  5. #124
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sheeablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    Poker Table
    پست ها
    405

    پيش فرض

    دیگران
    معشوق را مایملک خود میپندارند
    اما من
    تنها میخواهم تماشایت کنم ... * پابلو نرودا *

  6. 2 کاربر از sheeablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #125
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    درك تنهایی و دلتنگی ام
    یك دنیا صبر می خواست و مهر
    و تو چه با سخاوت هر دو را در برداشتی

    ای معنی سبز تمام كلام ناگفته ام
    تو را تا هنگام كه نفسی در كنج سینه باشد
    با همه وجود و با دستان خالیم
    به خاطر خواهم داشت ...

    آسمان هم مهربانی نگاهت را وام گرفته
    در ترنم باران و نم اشكت چه پاكی نهاده
    اما دیدگان این همیشه غصه دار باران چشمان تو را هرگز تاب ندارد
    پس با دستانت مهربانی زدودن اشكها را برایم به ضیافت بخوان
    تا بگویم با این لبهای ترك خورده از عطش عشق
    تو را تا آن هنگام كه جانی در بدن باشد
    به خاطر خواهم

  8. این کاربر از malakeyetanhaye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #126
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
    وان که این کار ندانست در انکار بماند

    اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
    شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

    صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
    دلق ما بود که در خانه خمار بماند

    محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
    قصه ماست که در هر سر بازار بماند

    هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
    آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

    جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
    جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

    گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
    شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند

    از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
    یادگاری که در این گنبد دوار بماند

    داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید
    خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

    بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد
    که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

    به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
    شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند

  10. #127
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    رودها در جاری شدن
    .وعلفها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
    کوه ها با قله ها
    و دریاها با موجها زندگی پیدا می کنند
    وانسانها
    همه انسانها
    با عشق، فقط با عشق
    پس بار خدایا بر من رحم کن
    بر من که میدانم ناتوانم رحم کن
    باشد که خانه ای نداشته باشم
    باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
    باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
    اما نباشد ، هرگز نباشد
    که در قلبم عشق نباشد ، هرگز نباشد

  11. #128
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    چه روزگار خوبی بود روزای خوب بچگی


    اون روزا كه حرفهای عشق یرنگی بودو سادگی


    اون روزا كه دلخوشیمون چندتا مداد رنگی بود


    حیف كه چه زود تموم شدن چه روزای قشنگی بود


    چه قصه های خوبی بود قصه های مادر بزرگ


    قصه شاه پریون قصه اون بره و گرگ


    ببین چه ساده گم شدیم تو بازیهای روزگار


    از اون روزای بچگی حالا چی مونده یادگار

  12. #129
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    كاش در دهكده عشق فراوانی بودتوی بازار صداقت كمی ارزانی یودكاش اگر گاه كمی لطف به هم میكردیممختصر بود ولی ساده و پنهانی بودكاش به حرمت دلهای مسافر هر شبروی شفاف تزین خاطره مهمانی بودكاش دریا كمی از درد خودش كم می كردقرض می داد به ما هرچه پریشانی بودكاش به تشنگی پونه كه پاسخ دادیمرنگ رفتار من و لحن تو انسانی بودمثل حافظ كه پر از معجزه و الهامستكاش رنگ شب ما هم كمی عرفانی بودچه قدر شعر نوشتیم برای بارانغافل از آن دل دیوانه كه بارانی بودكاش سهراب نمی رفت به این زودی هادل پر از صحبت این شاعر كاشانی بودكاش دل ها پر افسانه ی نیما می شدو به یادش همه شب ماه چراغانی بودكاش اسم همه دختركان اینجانام گلهای پر از شبنم ایرانی بودكاش چشمان پر از پرسش مردم كمترغرق این زندگی سنگی و سیمانی بودكاش دنیای دل ما شبی از این شبهاغرق هر چیز كه می خواهی و می دانی بوددل اگر رفت شبی كاش دعایی بكنیمراز این شعر همین مصرع پایانی بود

  13. #130
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
    تا کرد مرا تهی و پر کرد زدوست
    اجزای وجود من همه دوست گرفت
    نامی است زمن بر من و باقی همه اوست

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •