تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 12 از 100 اولاول ... 289101112131415162262 ... آخرآخر
نمايش نتايج 111 به 120 از 993

نام تاپيک: خدا [ عارفانه ]

  1. #111
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    خدايا به‏تو پناه مى‏برم.
    خدايا به‏سوى تو مى‏آيم.
    خدايا بدبختم.
    خدايا مى‏سوزم.
    خدايا قلبم در حال تركيدن است.
    خدايا رنج مى‏برم.
    خدايا جهان به نظرم تيره و تار شده است.
    خدايا بيچاره شده‏ام.
    خدايا عشق حتى عشق محبوب‏ترين كسانم مكدر شده است.
    خدايا بدبختم.
    خدايا، آسمان آمال و آرزوهايم تيره و كدر شده است، به‏تو پناه مى‏برم و دست يارى به‏سوى تو دراز مى‏كنم، تو كمكم كن، نجاتم ده، تسكينم بخش، به‏قلب دردمندم آرامش ده، جز تو كسى را ندارم و راستى جز تو كسى را ندارم. نمى‏توانم )به( هيچ‏كس اطمينان كنم، نمى‏توانم به امّيد هيچ‏كس زنده بمانم. دلم از همه گرفته. از همه ناراحتم. از دنيا رنج مى‏برم.
    خسته‏ام، كوفته‏ام، پژمرده و دل‏مرده‏ام. با آن‏كه همه مرا خوشبخت تصور مى‏كنند. با آن كه به‏سوى مهم‏ترين مأموريت‏ها مى‏روم. با اين‏كه بايد شاد و خندان باشم. ولى چقدر افسرده و محزونم. حزن و اندوه قلبم را مى‏فشرد حتى نمى‏توانم گريه كنم، آه بكشم. نزديك است خفه شوم.
    خدايا به‏تو پناه مى‏برم. تو نجاتم ده. تنها و تنها تويى كه در چنين شرايطى مى‏توانى كمكم كنى، من به‏سوى تو مى‏آيم. من به كمك تو محتاجم و هيچ‏كس جز تو قادر نيست كه گره مرا بگشايد.

  2. #112
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    خدايا عاشقان را با غم عشق آشنا كن...


    زغم هاي دگر غير از غَمه عشقت رها كن...


    تو خود گفتي كه در قلب شكسته خانه داري...


    شكسته قلب من جانا به عهد خود وفا كن...


    خدايا بي پناهم كه جز از تو نخواهم...


    اگر عشقت گناه است...


    ببين غرق گناهم...


    دو دست دعا فرا بردم به سوي آسمانها...


    كه تا پر كشم به بال غَمت رها در كهكشانها...


    زدست ياري اگر كه نگيري تو دست دلم را دگر كه نگيرد...


    به آه و زاري اگر كه نپذيري شكست دلم رادگر چه پذيرد...

  3. #113
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:" می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد."
    و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : " با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست."
    گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
    سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:"ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی."
    گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
    خدا گفت:" و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی!" اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ...
    های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد ...

  4. این کاربر از sise بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #114
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    خداي عزيزم
    بازم منم همون مزاحم هميشگي همون كه هر وقت دلش ميگيره به يادت ميوفته
    خدايا من جز تو از هيشكي كمك نخواستم و جز تو تملق هيشكي رو نكردم
    خداي خوب من ميدوني الان تو چه فكري هستم
    ميدونم حسابي درموندم و موندم چيكار كنم
    خدايا چقدر ميخواي امتحانم كني؟
    اصلآ من ارزش امتحان شدن رو دارم مگه؟
    خدايا راضيم به رضاي تو
    هر چي صلاحم هست همون بشه
    البته چه من بخوام و چه نخوام تو كار خودت رو ميكني ولي من همه جوره مطيع امر تو هستم
    خدايا قربون مهربونيات برم كه من نميفهمم ولي بازم كمكم كن و تنهام نذار
    من زياد زجر كشيدم خدايا ديگه زجر رو واسم صلاح ندون

  6. این کاربر از boy iran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #115
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    خدایا
    یا رب ،
    من به تو نیاز دارم ،
    من فقط تو را می خواهم !
    ای نور امید قلب سالک
    بنمای رهایم از مهالک
    از چاه طبیعتم برون آر
    بار گنهم ز دوش بردار
    من جز غم تو غمی نجویم
    غیر ره حق رهی نپویم
    جز ذکر تو بر زبان نگویم
    من لطف تو را به جستجویم
    گرفتار غمت گردان دلم را
    ز عشق خود بسوزان دلم را
    بود شیرین تر از هر شهد شیرین به قلبم
    ذکرت ای نور دل و دین
    روشنی روح و روانم تویی
    صافی گفتار و بیانم تویی

  8. #116
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,877

    پيش فرض

    ای همدم تنهایی هایم ای خدای بزرگ!
    همیشه فکر میکردم تو فقط مرا از کاخ آسمانی ات نظاره میکنی.
    همیشه فکر میکردم اگر با صدای بلند حاجتم را طلب نکنم صدایم را نمی شنوی.
    همیشه فکر میکردم اگر به آسمان خیره نشوم نگاه ملتمسانه ام را نمی بینی.
    همیشه فکر میکردم اگر هق هق نزنم ازطوفان درونم با خبر نمیشوی!
    اما! اشتباه میکردم .تو درقلب من خانه داری و امروز در این لحظه خاطره انگیز گرمای وجودت را بیش از پیش حس می کنم.

  9. #117
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    "ای خدای بزرگ که در آسمانی..."
    بله.
    حواسمو پرت نکن.دارم دعا می کنم.
    خب تو منو صدا کردی.
    من؟دارم دعا می خونم:"ای خدای بزرگ که در آسمانی..."
    دیدی!دوباره صدام کردی.مگه نگفتی:"ای خدای بزرگ که در آسمانی؟..."خوب من اینجام.
    آها.اما منظوری نداشتم.فقط داشتم دعای روزانه ها رو می خوندم.من همیشه با خدا راز و نیاز می کنم.حالم رو خوب می کنه.احساس می کنم وظیفه ام رو انجام دادم.
    بسیار خوب.ادامه بده.
    "...نام تو مقدس باد..."
    منظورت چیه؟
    از چی؟
    از "نام تو مقدس باد...".مقدس یعنی چی؟
    خوب...یعنی...امممم...نمی دونم.
    خوب این یه قسمت از دعاست.راستی معنیش چیه؟
    یعنی "عزیز"."منزه"."عالی"
    آها.تا حالا درباره اش فکر نکرده بودم.
    "...پادشاهی تو بر زمین بیاید و اراده ی تو بر زمین جاری شود.همانگونه که بر آسمان جاری است."
    آیا واقعا می خوای که اراده ی من بر زمین جاری بشه؟
    بله.چرا نه؟
    به خاطرش چه کار می کنی؟
    کار؟مگر باید کهری کرد؟فکری درباره اش نکرده ام.اما فکر کنم خیلی خوب میشه که تو کنترل همه چیز اینجارو مثل آسمون به دست بگیری.
    اون وقت تورو هم کنترل کنم؟
    خوب...من کلیسا میرم.
    فقط همین؟بد اخلاقی ات چی؟تو برای رفع اون باید بیشتر کار کنی.پول خرج کردنت هم همین ط.ر...همه ی پول هات رو خرج خودت می کنی.کتاب هایی که می خونی چی؟چیزای خوبی نیستن.
    چقدر از من ایراد می گیری!منم یکی مثل بقیه.
    مگه می خوای که اراده ی من بر زمین جاری بشه؟
    پس از تو و امثال تو که این رو می خواین باید شروع کنم.
    خوب درسته.اشکالاتی دارم.
    راستی!حالا که می خوای روی عیب هام کار کنی یادت باشه چند تای دیگه هم دارم.
    می دونم.
    البته تا به حال خیلی در این رابطه فکر نکرده بودم.اما می بینم واقعا دلم می خواد از شر بعضی هاشون خلاص بشم.
    خوبه.داریم به یه جاهایی می رسیم.با هم روی اونا کار می کنیم تا موفق بشی.
    ببین خدا!این دعا داره کمی طولانی تر از معمول میشه.
    "لطفا نان امروزم را مرحمت کن...".باید برم.
    نان؟تازه باید مواظب خودت هم باشی.همین حالا هم اضافه وزن داری!
    خدایا چه قدر امروز از من ایراد می گیری! من دارم وظیفه ی دینی روزانه ام رو انجام میدم.ییهو(!)وارد میشی و ایراد گیریت شروع میشه.
    وقتی درست دعا بخونی همینه.صدات به گوشم میرسه.میام و یجوری میشه که شاید مجبور بشی که خودت رو تغییر بدی.تو منو صدا کردی منم اومدم! به دعا خوندنت ادامه بده.
    می خوام ببینم در ادامه چی میگی؟
    می ترسم.
    از چی؟
    آخه میدونم چی به من میگی؟
    خوب امتحان کن!
    "...خدایا بدی های ما را ببخش.همان طور که ما کسانی را که به ما بد کرده اند می بخشیم."
    خوب نظر درباره ی "مارگریت" چیه؟
    می دونستم که پای اونو مسط می کشی.مگه ندیدی چه دروغ ها درباره ی من گفته! چه قصه ها درباره ی خانواده ام سره هم کرده.هنوز تقاص اینارو پس نداده.قسم خوردم تا حسابامو باهاش صاف نکنم آروم نگیرم!
    پس این چیزایی که تو دعا میگی چی میشه؟
    موضوع مارکریت رو ندید بگیر.
    خوبه.لااقل صداقت داری.اما این بار تلخ و سنگین رو با خود بردن و این تلخی رو در دل نگه داشتن چه لطفی داره؟
    بذار حسابمو باهاش صاف کنم.اونوقت حالم بهتر میشه.چه بلایی که سرش نیارم! کاری می کنم که آرزو می کرد هیچ وقت همسایه ام نشده بود.
    اما میدونی با این کار حالت بهتر نمیشه؟ انتقام اصلا شیرین نیست.ببین از فکر انتقام چه قدر منقلب شدی! بیا خودم همشو درست می کنم.
    می تونی؟چطور؟
    مارگریتو ببخش.من هم تورو می بخشم.اونوقت می بینی که چقدر قلبت آروم میشه.بذار جس نفرت و بدی با مارگرست بمونه.تو خودتو از این حس خلاص کن.
    حق باتوست.همیشه حق باتوست.خدایا ببین! الان بیشتر از اون که بخوام از مارگریت انتقام بگیرم دلم می خواد باتو صاف و روراست باشم.
    باشه.من اونو می بخشم.حتی بهش کمک می کنم کخ در زندگی راه درست رو انتخاب کنه.حالا که به این قضیه نگاه می کنم دلم برای مارگریت می سوزه.در وضع بدی گیر افتاده.باید تاوان ضایع کردن حق دیگران رو بپردازه.خدایا خودت یه جوری راه درست رو پیش پاش بگذار.
    آفرین! حالی شد.حالا چه احساسی داری؟
    امممم...خوب.بدنیست.نه! راستشو بخوای خیلی بهتر شدم.گمان کنم امشب بعد از مدت ها دیگه گرفته و عصبی به رختخواب نرم.تا یادم میاد همیشه ناراحت به رختخواب رفتم.و چون نمی تونستم درست استراحت کنم همیشه خسته و کسل بودم.گمان کنم از این به بعد درست بشه.دعات هنوز تمام نشده.ادامه بده.
    آها."...خدایا! مارا چنان هدایت کن که وسوسه بر ما غلبه نکند و از شر بدی ها نجات مان بده."
    همین کار رو خواهم کرد.تو هم سعی کن خودتو در وضعیتی قرار ندی که دچار وسوسه بشی.
    منظورت چیه؟
    وقتی میدونی کسی باید لباس هارو بشوره و خونه رو مرتب کنه تلوزیون روشن نکن.یا اگه می بینی نمیتونی روی دوستات تاثیر خوبی بذاری و گفتگو هاتون رو به مسیر خوبی هدایت کنی شاید بهتر باشه نسبت به این دوستی ها صرف نظر کنی.یک چیزه دیگه.نگذار همسایه ها و دوستات برات بت بشن و بخوای از اونا تقلید کنی.و خواهش می کنم از من هم به عنوان راه فرار استفاده نکن!
    قسمت آخرو نفهمیدم.
    وقتی در شرایط بدی قرار می گیری و به دردسر می افتی به من پناه می بری و میگی:"خدایا! اگه از این گرفتاری خلاصم کنی قول میدم دیگه فلان کارو نکنم."
    از این وعده وعید ها چند تا دادی؟یادت هست؟
    اوه! بله.شرمنده ام! واقعا شرمنده ای خدا.
    به یاد کدومشون افتادی؟
    آن شبی که "دیوید" رفته بود و منو بچه ها در خانه تنها بودیم.چنان بادی میوزید که فکر می کردم الان سقف خونه از جا کنده میشه و رعد و برق هم که همه رو به وحشت انداخته بود.
    یادمه گفتم:"خدایا اگه مارو از این وضع خلاص کنی قول می دهم هیچ وقت دعایم را ترک نکنم."
    خوب.من کاره خودمو کردم.تو چی؟
    متاسفم.واقعا متاسفم.تا حالا فکر می کردم فقط دعا کافیه و لازم نیست کار دیگه ای بکنم.هیچ وقت فکر نمی کردم امشب پیش بیاد.
    خوب.ادامه بده و دعات رو تموم کن.
    "خدایا! پادشاهی و اقتدار و حمد و سپاس همواره شایسته ی توست.آمین."
    میدونی چه چیز رو به عنوان حمد و سپاس قبول می کنم و چه چیز منو خوشنود می کنه؟
    نه! راستی چه چیزی تو رو خوشنود می کنه؟دلم می خواد از این به بعد کاری کنمکه تو خوشنود بشی.دیدم که چه بلایی سر زندگیم آوردم! و دیدم چه قدر عالیه که بتونیم راه تو رو بریم.
    جواب سوالمو دادی.
    دادم؟
    بله.
    حمد و ستایش از نظر من همینه که همه مثل تو منو دوست داشته باشن و می بینم که داره کم کم اتفاق می افته.
    حالا که بعضی از اشکالاتت رو شد می خوای اونارو بر طرف کنی؟چه کارها که با هم نمی تونی بکنیم.
    خدایا! ببینیم چه طوری منو درست می کنی ها! باشه؟
    باشه

  10. #118
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    اي خدا! اي رازدار بندگان شرمگينت
    اي توانائي كه بر جان و جهان فرمانروايي
    اي خدا! اي همنواي ناله ي پروردگانت
    زين جهان، تنها تو با سوز دل من آشنايي
    ***
    اشك، ميغلتد بمژگانم ز شرم روسياهي
    اي پناه بي پناهان! مو سپيد روسياه
    بر در بخشايشت اشك پشيماني فشانم
    تا بشويم شايد از اشك پشيماني گناهم
    ***
    واي بر من، با جهاني شرمساري كي توانم
    تا بدرگاهت بر آرم نيمه شب دست نيازي؟
    با چنين شرمندگيها، كي زدست من بر آيد
    تا بجويم چاره ي درد دلي از چاره سازي؟
    ***
    اي بسا شب، خواب نوشين، گرم ميغلتد بچشمم
    خواب ميبينم چو مرغي ميپرم در آسمانها
    پيكر آلوده ام را خواب شيرين ميربايد
    روح من در جستجوي ميپرد تا بيكرانها
    ***
    بر تن آلوده منگر، روح پاكم را نظر كن
    دوست دارم تا كنم در پيشگاهت بندگيها
    من بتو رو كرده ام، بر آستانت سر نهادم
    دوست دارم بندگي را با همه شرمندگيها
    ***
    مهربانا! با دلي بشكسته، رو سوي تو كردم
    رو كجا آرم اگر از درگهت گوئي جوابم؟
    بيكسم، در سايه ي مهر تو ميجويم پناهي
    از كجا يابم خدائي گر بكويت ره نيابم؟
    ***
    اي خدا! اي راز دار بندگان شرمگينت
    اي توانائي كه بر جان و جهان فرمانروايي
    اي خدا! اي همنواي ناله ي پروردگانت
    زين جهان، تنها تو با سوز دل من آشنايي

  11. #119
    اگه نباشه جاش خالی می مونه •*´• pegah •´*•'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    neverland
    پست ها
    467

    پيش فرض

    از تنگنای محبس تاريكی
    از منجلاب تيره اين دنيا
    بانگ پر از نياز مرا بشنو
    آه، ای خدای قادر بی همتا

    يكدم ز گرد پيكر من بشكاف
    بشكاف اين حجاب سياهی را
    شايد درون سينه من بينی
    اين مايه گناه و تباهی را

    دل نيست اين دلی كه بمن دادی
    در خون طپيده، آه، رهايش كن
    يا خالی از هوا وهوس دارش
    يا پای بند مهر و وفايش كن

    تنها تو آگهی و تو می دانی
    اسرار آن خطای نخستين را
    تنها تو قادری كه ببخشائی
    بر روح من، صفای نخستين را

    آه، ای خدا چگونه ترا گويم
    كز جسم خويش خسته و بيزارم
    هر شب بر آستان جلال تو
    گوئی اميد جسم دگر دارم

    از ديدگان روشن من بستان
    شوق بسوی غير دويدن را
    لطفی كن ای خدا و بياموزش
    از برق چشم غير رميدن را

    عشقی بمن بده كه مرا سازد
    همچون فرشتگان بهشت تو
    ياری بمن بده كه در او بينم
    يك گوشه از صفای سرشت تو

    يكشب ز لوح خاطر من بزدای
    تصوير عشق و نقش فريبش را
    خواهم بانتقام جفاكاری
    در عشق تازه فتح رقيبش را

    آه ای خدا كه دست توانايت
    بنيان نهاده عالم هستی را
    بنمای روی و از دل من بستان
    شوق گناه و نفس پرستی را

    راضی مشو كه بنده ناچيزی
    عاصی شود بغير تو روی آرد
    راضی مشو كه سيل سرشكش را
    در پای جام باده فرو بارد

    از تنگنای محبس تاريكی
    از منجلاب تيره اين دنيا
    بانگ پر از نياز مرا بشنو
    آه، ای خدای قادر بی همتا

  12. #120
    پروفشنال rsz1368's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    در اينده
    پست ها
    551

    پيش فرض

    خدایا
    موهبت های فراوانی به من بخشیده ای
    و از خطاهای بسیارم در گذشته ای
    پس متبرکم کن تا بیاموزم ببخشم و در گذرم
    وقلبم هیچ نفرتی را در خود نگاه ندارد.
    خدایا
    در هر نفس
    تو را شکر می گزارم
    تو را ستایش می کنم
    و به و عشق می ورزم
    و تو مرا یاری می رسانی
    تا دیوارهای زندان خود ساخته ام را فرو ریزم
    و از همه بندها رها شوم.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •