"یکی از اشکالهای این آدمهای روشنفکر و باهوش اینه که درباره چیزی حرف نمی زنن مگه این که مهار کار دست خودشون باشه . همیشه وقتی خودشون خفه شدن تو هم خفه شی و وقتی خودشون می رن تو اتاقشون تو هم بری....."
ناتور دشت "جی دی سالینجر"
"یکی از اشکالهای این آدمهای روشنفکر و باهوش اینه که درباره چیزی حرف نمی زنن مگه این که مهار کار دست خودشون باشه . همیشه وقتی خودشون خفه شدن تو هم خفه شی و وقتی خودشون می رن تو اتاقشون تو هم بری....."
ناتور دشت "جی دی سالینجر"
"برای جویای حقیقت نیت راستین کافی نیست بلکه همواره باید اخلاص و نیت خود را بپاید و به دیده شک بنگرد.زیرا دلداده ی حقیقت حقیقت را به خاطر هماهنگی ان با امیال خویشتن نمی خواهد بلکه حقیقت را تنها به خاطر حقیقت بودن دوست می دارد حتی اگر مخالف باور و عقیده اش باشد"
چنین گفت زرتشت-ویلهام نیچه
از کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم (نادر ابراهیمی)
شاید ، شاید که ما نیز عروسک های کوکی یک تقدیر بوده ایم.
ما هرگز از آن چه نمی دانستیم و از کسانی که نمی شناختیم ترسی نداشتیم . ترس، سوغات آشنایی هاست .
هیچ پایانی به راستی پایان نیست . در هر سرانجام ، مفهوم یک آغاز نهفته است . چه کسی می تواند بگوید "تمام شد" و دروغ نگفته باشد .
هنوز تمام صفحه های تاپیک رو نخوندم و امیدوارم تکراری نباشه
تمشک های تیغ دار "آنتوان چخوف":
شاید زندگی هدفی بالا تر از خوشبختی انسان داشته باشد
هیچ چیز همچون اراده به پرواز ، پریدن را آسان نمی کند
یک عاشقانه آرام - نادر ابراهیمی
... مولوی شاعر ایرانی: زندگی به شاهی می ماند که کسی را برای انجام ماموریتی به شهر دیگری می فرستد .آن مرد میرود و صد کار می کند ، اما اگر کاری را نکند که به آن مامور است ، گویی هیچ نکرده.
چون رود جاری باش اثر پائولو کوئلیو
امیدوارم تکراری نبوده باشه.
من این کتاب رو خیلی دوست دارمنوشته شده توسط mehrdad21 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مخصوصا ای چند تیکه رو:
"تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسان تر است
تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسان تر است
سهل است که انسان بمیرد تا آنکه به تکدی حیات برخیزد.
چه چیز جز هراسی کودکانه در قلب تاریکی، آتش طلب می کند؟
مگر پوزش فرزند فروتن انحراف نیست؟"
" به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس می داد،
یک مرد هر چه می تواند به قربانگاه عشق می آورد،
آنچه فدا کردنی ست فدا می کند،
آنچه شکستنی ست می شکند و آنچه را تحمل سوز است تحمل می کند؛
ام هرگز به منزلگاه دوست داشتن به گدایی نمی رود."
...اما نویسندگی کار نیست. واژه "کار" مرا به یاد زنانی می اندازد که هشت ساعت در روز، قطعات پلاستیکی را در کارخانه های الکترونیکی بر هم سوار میکنند. مردانی که بامدادان تاریک زمستان به انتظار اتوبوس می ایستند، آموزگارانی که دیدگان خویش را بر ورقه هایی که لطفی در آنها نیست می فرسایند، زنان نظافتچی که شبانگاه دفتر کار مدیران را نظافت می کنند، مردانی که در آبهای چرب رستورانها ظرف میشویند، واژه "کار" مرا به یاد میلیونها مردم می اندازد و هیچگاه نویسندگان را به خاطرم نمی آورد.
فرسودگی - کریستیان بوبن
همواره از آن کسان بیم دارم که تنها بودن را بر نمی تابند و از زندگی مشترک و کار و حتی دوستی و حتی ابلیس، آن چیزی را می خواهند که نه زندگی مشترک و نه کار و نه دوستی و نه ابلیس قادر به دادن آن نیستند و آن، محافظت در برابر خویشتن است و اطمینان از اینکه هیچگاه با حقیقت تنهای زندگی خویش سر و کار نداشته باشند.
این مردمان درخور همنشینی نیستند. نا توانی آنها در تنها بودن، ایشان را مبدل به تنها ترین مردمان دنیا می سازد.
فرسودگی / کریستین بوبن
بهترين جمله اي كه من خواندم در كتاب سر الصلوه امام خميني بود كه حديث زير است:
دوست داشتن دنيا علت هر خطا و گناهي ميباشد.
التماس دعا
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)