پاییز پدر سالار - گارسیا مارکز
این رمان در مورد عمق تنهایی یک دیکتاتور و انسان های دیکتاتور مآب است .
گارسیا مارکز درباره تنهایی دیکتاتور میگوید :" آدم هر چه بیشتر قدرت به دست بیاورد ، تشخیص این که چه کسی با اوست و چه کسی بر او ، برایش دشوارتر میشود. هنگامی که به قدرت کامل دست یافت ، دیگر تماس او با واقعیت به کلی قطع میشود و این بدترین نوع تنهایی است. شخص دیکتاتور ، شخص بسیار خودکامه ، گرداگردش را علائق و آدمهایی میگیرند که هدفشان جدا کردن کامل او از واقعیت است. همهچیز دست به دست هم میدهند تا تنهایی او را کامل کنند."
ژنرال عمر توریخوس ، حاکم پاناما ، از دوستان گارسیا مارکز به شمار میرفت. او در یک سانحه هوایی ، که گارسیا مارکز معتقد است ، توطئه بوده کشته شده است. گارسیا مارکز به یاد میآورد که روزی توریخوس ، که به ندرت کتاب میخوانده ، به او میگوید که خزان( پاییز) پدرسالار بهترین کتاب اوست. گارسیا مارکز از او توضیح میخواهد. توریخوس سرش را به گوش گارسیا مارکز نزدیک میکند و میگوید : "آخر مطالب کتاب راست است. ما همه به او شباهت داریم."
این کتاب رو خیلی وقت پیش خوندم اما مطمئن نیستم که با ترجمه ی بهمن فرزانه بوده یا نه ..مترجم اصلی و زبر دست آثار مارکز به نظر من فرزانه هست .حالا برای کسایی که هنوز این رو نخوندن اگه پیدا کردین با ترجمه ی فرزانه بگیرید.متشکرم.
-------------------------------------------------------------
* کی به انداختن سنگی برکه را بی ماه میتوان کرد..