تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 106 از 640 اولاول ... 65696102103104105106107108109110116156206606 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,051 به 1,060 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1051
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    چند بارد غم دنیا به تن تنهایی
    وای بر من تن تنها و غم دنیایی
    تیر باران فلک فرصت آنم ندهد
    که چو تیر از جگر ریش به آرم وایی
    لاله ای را که بر او داغ دو رنگی پیداست
    حیف از آن ناله ی معصوم هزار آوایی
    آخرم رام نشد چشم غزالی وحشی
    گر چه انگیختم از هر غزلی غوغایی
    من همان شاهد شیرازم و نتوانی یافت
    در همه شهر به شیرینی من شیدایی
    تا نه از گریه شدم کور بیا ورنه چه سود
    از چراغی که بگیرند به نابینایی
    همه در خاطرم از شاهد رویایی خویش
    بگذرد خاطره با دلکشی رویایی
    گاه بر دورنمای افق از گوشه ی ابر
    با طلوع ملکی جلوه دهد سیمایی
    انعکاسی است بر آن گردش چشم آبی
    از جمال و عظمت چون افق دریایی
    دست با دوست در آغوش نه حد من و توست
    منم و حسرت بوسیدن خاک پایی
    شهریارا چه غم از غربت دنیای تن است
    کز برای دل خود ساخته ای دنیایی

  2. #1052
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من با التماس ميگفتم واسه جدايي زوده
    تو با خنده هات ميگفتي بين ما هيچي نبوده

    همه روزاي خوبو خيلي آسون پس گرفتي
    من پيش چشات شكستم اما تو هيچي نگفتي

    تو كه تقصيري نداري سادگي از دل من بود
    فكر دوست داشتنت انگار يه خيال قدغن بود

    نه به فكر انتقامم نه به فكر راه چاره
    سهم من از تو و عشقت يه نگاه بي قراره

    من گلايه اي ندارم همه چيزو خوب ميدونم
    اگه حتي بگي برگرد من كنارت نمي مونم

    وقتي با گريه مي گفتم واسه جدايي زوده
    تو با خنده هات مي گفتي بين ما هيچي نبوده

  3. #1053
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    وقتی که تنگ غروب بارون به شیشه می زنه
    همه ی غصه های دنیا توی سینه ی منه

    توی قطره های بارون می شکنه بغض صدام
    دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمی خوام

    پشت این پنجره می شینم و آواز می خوونم
    منتظر واسه رسیدنت توی بارون می موونم
    زیر بارون انتظارت رنگ تازه ای داره
    منم عاشق ترم انگار وقتی بارون می باره

    بعضی وقتا که می آیی سر روی شونه م می زاری
    تمام غصه ها رو از دل من بر می داری
    اما این فقط خوابه، خواب پشت پنجره
    وقت بیداری بازم غم می شینه توی حنجره

  4. #1054
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گریه کن برای دردام گریه کن برای خونه
    گریه کن برای این دل که نمی تونه بمونه

    گریه کن برای دردام گریه آواز جنونه
    گریه کن اگه می تونی که تو دل غمی نمونه

    اگه می شنوی صدامو یا که می بینی نگا مو
    دل من تنهای تنهاست تو ندیدی گریه هامو

    گریه کن برای رفتن گریه کن برای مردن
    گریه کن برای قلبی که با چشمای تو سوختن

  5. #1055
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    می خوان این دلخوشی رو ازم بگیرن...
    اگه اون بود نمی ذاشت...

    می خوان آتیش بزنن به هستی من...
    اگه اون بود نمی ذاشت...

    اگه اون بود نمی ذاشت زمونه اینجوری باشه...
    نمی ذاشت حرفی و ترسی دیگه از دوری باشه...

    اگه اون بود نمی ذاشت روز من این رنگی باشه...
    نمی ذاشت سهم من از زندگی دلتنگی باشه...

    اگه اون بود نمی ذاشت خوابمو آشفته کنن...
    دلمو زندون این حرفای نا گفته کنن...!!؟؟

  6. #1056
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نیلوفر شبنم زده ی ساحل رودم
    کس جام نپوشید ز دنیای کبودم

    به آتش عشق من ریخته خاکستر ایام
    دیگر ندهد کس خبر از بود و نبودم

    بی چنگی خود چنگم،بی نایی خود نای
    در پرده ی خاموش دل خفته سرودم

    چون غنچه ی نشکفته به عالم نظرم نیست
    نرگس نشدم،چشم تمنا نگشودم

  7. #1057
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اول زوزه باد

    می کند مادر باز
    قالی خود را دار
    خواهرم با او یار
    *
    روز و شبها امدند
    دی شد و بهمن گذشت
    باز شبهایی دراز
    همره سرما گذشت
    *
    کم کم امد خورشید
    کم کم امد بوی عید
    کم کم امد بالا
    قالی زرد و سفید
    *
    باز اواز نسیم در ته پس کوچه ها
    باز هم بر روی دار
    خرج چندین ماه ما
    *
    می کنم باز نگاهی به لبخند پدر
    پشت یک شیشه بی رنگ به روی دیوار
    و نواری مشکی
    گوشه عکس پدر
    *
    و زمین می گردد
    خواهرم می خواند
    زرد دوتا سه سفید
    *

  8. #1058
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    این روزها می گذرند
    احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند
    احساس می کنم که مرا
    از عمق جاده های مه الود
    یک اشنای دور صدا می زند...
    آهنگ صدای او
    مثل عبور نور
    مثل عبور نوروز
    و مثل امدن روز است...
    روزی که این قطار قدیمی
    در بستر موازی تکرار
    لحظه ای بی بهانه توقف کند
    تا چشم های خسته ی خواب الود
    از پشت پنجره
    تصویر ابرها را در اب
    و طرح واژگونه جنگل را در اب بنگرند

  9. #1059
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تیرهای برق در سفرند
    بی شتاب
    بی سبقتی
    بی انکه از هم دور شوند
    بی انکه به هم نزدیک.
    راه به سرعت راه را می خورد
    و کسی با دستهای من فرمان را می گرداند.
    کسی در قلبش وزقی له می شود
    کسی در گلویش قلوه سنگی می ترکد
    کسی در لباس من از تو دور می شود.
    و من مانده ام
    در ابتدای راه
    در خانه ام
    در تو
    تویی که برای ابد مرده ای....
    جهان یک اتفاق ساده نیست
    زمین به سادگی نمی چرخد
    راه پایان نخواهد گرفت
    دیگر نمی دانم
    زمان
    راه تو یا من
    کدام مانده و کدام می رود
    تو دور می شوی و زمان
    مرا چون کوره راهی بی پایان
    زیر گرفته است.

  10. #1060
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من تنها
    باران بی انتهای چشمانم را
    برای تو می نویسم
    تا شیرینی نگاهت
    زهر دوری را
    که جرعه جرعه ناخواسته
    به کامم ریختی
    جبران کند.
    و برایت
    از لحظه خاطره انگیز
    از لحظه با شکوه وصال خواهم کفت
    لحظه ای که من در دریای اشکم
    اشک شوقم
    تورا همچون مرواریدی صید می کنم
    تا مبادا
    از جلو دیدگانم دور شوی!
    من تنها
    برای تو خواهم گفت
    و برای تو خواهم خواند
    و تنها
    نرگس چشمانم توست
    که افکارم را از تلاطم می رهاند
    از من دریغ مدار!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •