تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 103 از 934 اولاول ... 3539399100101102103104105106107113153203603 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,021 به 1,030 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #1021
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    اگر شبي فانوس ِ نفسهاي من خاموش شد،
    اگر به حجله آشنايي،
    در حوالي ِ خيابان خاطره برخوردي
    و عده اي به تو گفتند،
    كبوترت در حسرت پر كشيدن پرپر زد!
    تو حرفشان را باور نكن!
    تمام اين سالها كنار ِ من بودي!
    كنار دلتنگي ِ دفاترم!
    در گلدان چيني ِ اتاقم!
    در دلم...
    تو با من نبودي و من با تو بودم!
    مگر نه كه با هم بودن،
    همين علاقه ساده سرودن فاصله است؟
    من هم هر شب،
    شعرهاي نو سروده باران و بسه را
    براي تو خواندم!
    هر شب، شب بخيري به تو گفتم
    و جواب ِ تو را،
    از آنسوي سكوت ِ خوابهايم شنيدم!
    تازه همين عكس ِ طاقچه نشين ِ تو،
    همصحبت ِ تمام ِ دقايق تنهايي ِ من بود!
    فرقي نداشت كه فاصله دستهامان
    چند فانوس ِ ستاره باشد،
    پس دلواپس ِ‌انزواي اين روزهاي من نشو،
    اگر به حجله اي خيس
    در حوالي ِ خيابان خاطره برخوردي

  2. #1022
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت
    بي مقدس مريمي دنيا مسيحايي نداشت

    بي تو اي شوق غزل‌آلوده‌يِ شبهاي من
    لحظه‌اي حتي دلم با من هم‌آوايي نداشت

    آنقدر خوبي كه در چشمان تو گم مي‌شوم
    كاش چشمان تو هم اينقدر زيبايي نداشت!

    اين منم پنهانترين افسانه‌يِ شبهاي تو
    آنكه در مهتاب باران شوقِ پيدايي نداشت

    در گريز از خلوت شبهايِ بي‌پايان خود
    بي تو اما خوابِ چشمم هيچ لالايي نداشت

    خواستم تا حرف خود را با غزل معنا كنم
    زير بارانِ نگاهت شعر معنايي نداشت

    پشت درياها اگر هم بود شهري هاله بود
    قايقي مي‌ساختم آنجا كه دريايي نداشت

    پشت پا مي‌زد ولي هرگز نپرسيدم چرا
    در پس ناكاميم تقدير جاپايي نداشت

    شعرهايم مي‌نوشتم دستهايم خسته بود
    در شب باراني‌ات يك قطره خوانايي نداشت

    ماه شب هم خويش مي‌آراست با تصويرِ ابر
    صورت مهتابي‌ات هرگز خودآرايي نداشت

    حرفهاي رفتنت اينقدر پنهاني نبود
    يا اگر هم بود ، حرفي از نمي آيي نداشت

    عشق اگر ديروز روز از روز‌گارم محو بود
    در پسِ امروز‌ها ديروز، فردايي نداشت

    بي تواما صورت اين عشق زيبايي نداشت
    چشمهايت بس كه زيبا بود زيبايي نداشت

  3. این کاربر از malakeyetanhaye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #1023
    آخر فروم باز sarina_sh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    محل سكونت
    (*v*)
    پست ها
    2,077

    پيش فرض

    نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم
    گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم
    دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من
    اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم
    گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم
    شايد تو با خود گفته اي دارم اطاعت ميكنم
    رفتم كنار پنجره ديدم تو را بگذريم
    چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم
    من عاشق چشم تو ام تو مبتلاي ديگري
    دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم
    تو التماسيم مي كني جوري فراموشت كنم
    با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم
    گفتي محبت كن برو باشد خداحافظ ولي
    رفتم كه تو باور كني دارم محبت ميكنم

  5. این کاربر از sarina_sh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #1024
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اين بار حصار کلمات را مي شکنم
    و دلم را به قاصدک هاي آواره مي سپارم
    براي از تو گفتن نيازي به کلام نيست
    از تو که بگويم
    اشکي به بهانه
    از آسمان چشم هايم مي بارد
    واژه ها در رگ سخنم مي جوشد و
    جملات در نوک قلم به رقص در مي آيند
    و مي نگارد
    مي نويسد از غم
    و از دل تنگي ها
    و این که هنوز دوستت دارم

  7. #1025
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد
    نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد
    من که می دانم که تا سرگرم بزم هستی ام
    مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد
    پس چرا،پس چرا عاشق نباشم
    من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست
    بین مرگ و آدمی قول و قراری نیست نیست
    من که می دانم اجل ناخوانده و بی دادگر
    سر زده می آید و راه فراری نیست نیست
    پس چرا،پس چرا عاشق نباشم

  8. #1026
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    ای که طوفان در دلم انگیختی
    تو مرا از نو به عشق آمیختی
    ای دو چشمت رنگ دشت سوخته
    آتشی در جان من افروخته
    رخت عشقی بر تن عریان من
    بوسه هایت نم نم باران من
    در حریم بستر سوزان تن
    می طپد چون قلب تو بر قلب من
    می شکافد پوست من از شور عشق
    می طراود از نگاهم نور عشق
    می دود خون در رگ من با شتاب
    از تب داغ تنم در التهاب ...
    می فشارد قلبمان را اسم تو
    جسم مان جاری شده در جسم تو
    ای نفسهایت نسیم سبز زار
    سقف خانه پر شد از عطر بهار
    گاهی از من عاشقانه یاد کن
    تو به یادم بوسه ای بر باد کن

  9. این کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #1027
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    به او بگوييد دوستش دارم با صداي آهسته ..

    آهسته تر از صداي بال پروانه ها....

    به او بگوييد دوستش دارم باصداي بلند...

    بلند تر از صداي پرواز کبوتران عاشق.....

    به او بگوييد دوستش دارم نياز به صداي بلند يا آهسته نيست ....

    فريا د دوستت دارم را مي توان با تپش يک قلب به تمام جهانيان رساند...

    پس بگذار بدون هيچ شرمي بگويم دوستت دارم...

  11. #1028
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    بر جاده هاي عبور تو جاي صميميت بهار مانده
    و عشق هميشه با نام تو به يادم مي آيد....
    من از شکوه هزاران خاطره تو را بيشتر مي شناسم .
    وقتي سفره احساسم را پهن مي کنم ،
    حريص مي شوم بر ديدار تو
    و تو را از ميان هزاران دقيقه فرياد مي زنم .
    تو را جستجو مي کنم در نامه هاي عاشقانه
    و مي سازمت آن طور که مي خواهم .
    تو را به آشيانه پاييز مي برم،
    در عمق جنگل وحشي احساسم
    در کلبه محقر چوبي
    که چراغش هميشه با دوستي روشن است .
    من واژه هاي مهر نثارت مي کنم
    و تو ، باز هم با جادوي لبخند به من اميد مي بخشي
    تا باز هم بتوانم بنويسم.....

    "دوستـــــــــــــــــت دارم"

  12. 2 کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1029
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    از در درآمدي و من از خود به درشدم،
    گويي كزين جهان به جهان دگر شدم؛
    گوشم به راه تا كه خبر مي‌دهد ز دوست،
    صاحب خبر بيامد و من بي‌خبر شدم؛
    چون شبنم اوفتاده بدم پيش آفتاب،
    مهرم به جان رسيد و به عيوق برشدم؛
    گفتم ببينمش مگرم درد اشتياق،
    ساكن شود بديدم و مشتاق تر شدم؛
    دستم نداد قوت رفتن به پيش يار،
    چندي به پاي رفتم و چندي به سر شدم؛
    تا رفتنش ببينم و گفتنش بشنوم،
    از پاي تا به سر همه سمع و بصر شدم ؛
    من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت،
    كاول نظر به ديدن او ديده ور شدم ؛
    او را خود التفات نبودش به صيد من،
    من خويشتن اسير كمند نظر شدم ؛
    گويند روي سرخ تو سعدي چه زرد كرد،
    اكسير عشق بر مسم افتاد و زر شدم .

  14. #1030
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    گفتم که شيرين مني.
    گفتي تو فرهادي مگر؟

    گفتم خرابت ميشوم.
    گفتي تو آبادي مگر؟

    گفتم ندادي دل به من.
    گفتي تو جان دادي مگر؟

    گفتم زکويت ميروم.
    گفتي تو آزادي مگر؟

    گفتم فراموشم نکن.
    گفتي تو در يادي مگر؟

    گفتم خموشم سالها.
    گفتي تو فريادي مگر؟

    گفتم که بر بادم مده.
    گفتي نه بر بادي مگر؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •