تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 101 از 131 اولاول ... 5191979899100101102103104105111 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,001 به 1,010 از 1301

نام تاپيک: معرفي كتاب هايي كه خوانده ايم

  1. #1001
    Banned
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    تــــهــرانـــــ /
    پست ها
    3,329

    پيش فرض

    خب !!!
    دوست گرامی قبل از خوندن آثار کافکا ( مسخ ، محاکمه سلام ، دفتر یادداشت های رویانه و ... ) باید با جهان کافکایی آشنا بشید !
    کافکا اصولا دنیایی در ذهن خودش داشت و همیشه یک قانون گریزی عجیبی در آثارش پیدا هست ...
    شما با خوندن صفحه اول کتاب مسخ میتونید با بخش عمده ای از جهان کافکایی آشنا بشید ...

    سوال دیگه ای بود در خدمتم ...

    با مسخ شروع کن،
    جذابیتش رو که قطعا من نمیتونم بگم چه‌طوریه؛ همون طور که ScKAT LeFT عزیز گفت، سبک مجزایی هست برای خودش (شاید سورئال + پوچ گرایی). مجبور به چند بار خوندنش می‌شید، مثل فیلمای دیوید لینچ که باید چند بار ببینی تا بفهمی اصلا موضوع چیه.
    ممنون از جفتتون بابت توضیحات کامل و جامع...خیلی عالیه پس با مسخ شروع میکنم امیدوارم بتونم کامل درکش کنم...ممنون.

  2. #1002
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    6

    پيش فرض

    دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد



    آنا گاوالدا
    الهام دارچینیان


    کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه و اکثرا مرتبط با مسائل احساسی هستند . سبک نوشتنش خیلی روان و ساده است . در بعضی داستان ها رو بعد ادبی ماجرا و حالات روحی کار کرده ، در بعضی ها هم نه تنها سعی کرده یک موضوع جالب پیدا کنه . کلا کتاب قشنگیه و به نظرم ارزش خوندن داره . بعضی داستانهاش واقعا لذت بخش هست .
    در حال و هوای سن ژرمن : درباره یک آشنایی کوتاه خیابانی بین یک دختر و پسر . خیلی قشنگ و ملموس بود
    سقط جنین : اسمش واضحه .... خانمی که با اشتیاق منتظر بچه اش هست و بعد مجبور به کورتاژ می شه .... اینم غمگین و قشنگ بود
    این مرد وز ن : بررسی رابطه یک زن و شوهر میان سال .... بد نبود
    اپل تاچ : اینم در رابطه با یک دختر مجرد و افکارش هست .... بد نبود
    آمبر : عشق بین یک دختر و پسر ..... خوب بود ..... دختر عکاس هست و وقتی عکس های پسر رو نشونش می ده می بینه فقط در حالات مختلف از دست های اون عکس گرفته .... خیلی این قسمت را دوست داشتم
    مرخصی : یک برادر موفق و یک ناموفق و رقابت بر سر یک دختر ..... بد نبود
    حقیقت روز : در مورد یک تصادف و عذاب وجدان ..... موضوعش خیلی جذاب بود
    نخ بخیه : در مورد یک دامپزشک زن در یک روستا ..... اینم مثل قبلی موضوع بامزه داشت
    پسر کوچولو: یک پسر پاستوریزه که یک دفعه شیطون می شه .... مثل دو مورد قبلی رو داستانش کار شده بود
    سال ها : مردی عاشق دختری است که او رها می کند ... سال ها می گذرد مرد ازدواج می کند و موفق است اما همچنان فقط عاشق دختر است و ..... خیلی قشنگ بود
    تیک تاک : این عشقولانه است بین دو تا کارمند یک شرکت ..... بد بنود
    سرانجام : در مورد نویسنده ...... خوب بود

    نویسنده کتاب را در 29 سالگی نوشته و کتاب خیلی زود اون را مشهور کرده . توی ایران هم از کتاب استقبال خوبی شد و به چاپ سوم را که رسید ( بیشتر رو نمی دونم ). جملات زیبایی که دوستان توی انجمن از کتاب معرفی کردن باعث شد بخونمش . اسم کتاب فوق العاده قشنگ انتخاب شده بود
    به نظر من اين نويسنده موفقيت اصلي شو مديون عنوان زيبايي است كه انتخاب كرده چرا كه آرزوي دروني هر انسان رو بيان مي كنه و آدمو با ميلي كنجكاوانه به يافتن ردي از عشق به خريدنش ترغيب مي كنه.

  3. #1003
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    6

    پيش فرض

    رفیق اعلی


    کریستیان بوبن
    پیروز سیار


    فرانسوا آسیزی معروف به فرانچسکوی قدیس از معروفترین روحانیان دنیا و بنیانگذار فرقه ای روحانی-عاطفی است که از از رابطه عاطفي مادر و فرزند الهام گرفته است و عاطفه مادرانه را سرچشمه تقدس مي داند . فرانچسکو به خاطر عقایدش خانواده مرفه خود را ترک کرد و عمرش را در انزوا، وقف خدمت به بيماران جذامي در جذامخانه مي كند كه اين شرايط باعث تحول روحي و سير معنوي در او مي شود .
    کتاب گذری کوتاه بر زندگی فرانچسکو و سیر تحول معنوی او و نیایش های وی می باشد . قسمت اول کتاب که زندگی فرانچسکو هست و قسمت اخر که پاسخ نویسنده به سوال "چه چیز به زندگی شما معنا می دهد ؟" قشنگند . نیایش ها هم بعضی جاهاش قشنگه
    " تنها تو از شرمساریم و از اهانت هایی که بر من رفته است ، آگهی
    دشنام هایی که بر من داده اد و خجلتم را می دانی
    خیل ناسزاگویانم را می بینی
    دلم را که از فرط تحقیر شکسته است می بینی
    در انتظار همدردیم و کس عنایت نمی کند
    در پی تسلی دهنده ام و کس نمی یابم . "
    اما قسمت سومش با عنوان چهره دیگر را دوست نداشتم .
    این کتاب را نقطه اوج هنر بوبن و نشان دهنده عقاید و طرز فکر او می دانند که با استقبال خوبی هم در همه جای دنیا رو به رو شده .
    يكي ديگه از كتاباي بوبن كه وقتي مي خونيش حضور غم و شادي رو هم زما در قلبت احساس مي كني و لحظه ها در سكوت به لمس جملات ساده اما اثر گذارش در ذهن مي نشيني كتاب فراتر از بودن اوست....بخشي از متن اين كتاب رو با هم مي خونيم:
    به خود مي گويم كه تو اينجا هستي ، دو متر زير پاي من، شايد هم سه متر. آنچه را فكر مي كنم باور ندارم و ناگهان وقتي رويم را بر مي گردانم تازه تو را مي بينم. در دامنه و وسعت چشم انداز ، در زيبايي بي نظير زمين و آسمان. تو در پهناي افق هستي. من وقتي پشت ام را به آرامگاه ات مي كنم تو را مي بينم.
    تو ديگر هرگز برف را نخواهي ديد، تو هرگز سوسن ها را نخواهي ديد، تو ديگر هرگز آفتاب را نخواهي ديد، تو به برف ، به سوسن ،به آفتاب بدل شده اي. من از بازيافتن تو در آن ها شاد و غمگينم.

    به نظر من ما انسان‌ها بر روی کره‌ی زمین زندگی نمي‌کنیم، بلکه سرزمین واقعی ما، قلب کسانی است که به آن‌ها علاقه داریم.

    ما نمی‌توانیم کسی را دوست بداریم، بی‌این که بی‌اختیار بخواهیم او را در قلب خود جای دهیم، حال آن که بودن، یعنی هدیه دادن قلب‌مان به آن‌ها که دوست‌شان داریم، بی آن که آن‌ها را به سوی خود فرا خوانیم: پس چگونه می‌توان قلبی را تا ابد هدیه کرد؟


    اگر فقط دو کلمه برای توصیف تو در اختیار داشتم، این دو کلمه را انتخاب می کردم: « دل خراشیده و شاد » و اگر فقط یک کلمه در اختیار داشتم، آنی را انتخاب می کردم که این دو کلمه را با هم در بر داشته باشد: « دوست داشتنی » این کلمه خیلی به تو می آید، درست مانند روسری های ابریشمی آبی که به دور گردن ات می بستی یا مانند خنده چشم هایت وقتی کسی آزارت می داد.



    كريستين بوبن ـ از كتاب فرا تر از بودن ـ

    و همچنين خوندن كتاب ديگري از بوبن به نام حضور ناب رو پيشنهاد مي كنم...اونقدر اين كتاب زيباست كه دوست ندارم با چند جمله ازش بگذرم و لمس جملات زيباشو به خود شما مي سپارم

    ---------- Post added at 05:39 PM ---------- Previous post was at 05:38 PM ----------

    رفیق اعلی


    کریستیان بوبن
    پیروز سیار


    فرانسوا آسیزی معروف به فرانچسکوی قدیس از معروفترین روحانیان دنیا و بنیانگذار فرقه ای روحانی-عاطفی است که از از رابطه عاطفي مادر و فرزند الهام گرفته است و عاطفه مادرانه را سرچشمه تقدس مي داند . فرانچسکو به خاطر عقایدش خانواده مرفه خود را ترک کرد و عمرش را در انزوا، وقف خدمت به بيماران جذامي در جذامخانه مي كند كه اين شرايط باعث تحول روحي و سير معنوي در او مي شود .
    کتاب گذری کوتاه بر زندگی فرانچسکو و سیر تحول معنوی او و نیایش های وی می باشد . قسمت اول کتاب که زندگی فرانچسکو هست و قسمت اخر که پاسخ نویسنده به سوال "چه چیز به زندگی شما معنا می دهد ؟" قشنگند . نیایش ها هم بعضی جاهاش قشنگه
    " تنها تو از شرمساریم و از اهانت هایی که بر من رفته است ، آگهی
    دشنام هایی که بر من داده اد و خجلتم را می دانی
    خیل ناسزاگویانم را می بینی
    دلم را که از فرط تحقیر شکسته است می بینی
    در انتظار همدردیم و کس عنایت نمی کند
    در پی تسلی دهنده ام و کس نمی یابم . "
    اما قسمت سومش با عنوان چهره دیگر را دوست نداشتم .
    این کتاب را نقطه اوج هنر بوبن و نشان دهنده عقاید و طرز فکر او می دانند که با استقبال خوبی هم در همه جای دنیا رو به رو شده .
    يكي ديگه از كتاباي بوبن كه وقتي مي خونيش حضور غم و شادي رو هم زما در قلبت احساس مي كني و لحظه ها در سكوت به لمس جملات ساده اما اثر گذارش در ذهن مي نشيني كتاب فراتر از بودن اوست....بخشي از متن اين كتاب رو با هم مي خونيم:
    به خود مي گويم كه تو اينجا هستي ، دو متر زير پاي من، شايد هم سه متر. آنچه را فكر مي كنم باور ندارم و ناگهان وقتي رويم را بر مي گردانم تازه تو را مي بينم. در دامنه و وسعت چشم انداز ، در زيبايي بي نظير زمين و آسمان. تو در پهناي افق هستي. من وقتي پشت ام را به آرامگاه ات مي كنم تو را مي بينم.
    تو ديگر هرگز برف را نخواهي ديد، تو هرگز سوسن ها را نخواهي ديد، تو ديگر هرگز آفتاب را نخواهي ديد، تو به برف ، به سوسن ،به آفتاب بدل شده اي. من از بازيافتن تو در آن ها شاد و غمگينم.

    به نظر من ما انسان‌ها بر روی کره‌ی زمین زندگی نمي‌کنیم، بلکه سرزمین واقعی ما، قلب کسانی است که به آن‌ها علاقه داریم.

    ما نمی‌توانیم کسی را دوست بداریم، بی‌این که بی‌اختیار بخواهیم او را در قلب خود جای دهیم، حال آن که بودن، یعنی هدیه دادن قلب‌مان به آن‌ها که دوست‌شان داریم، بی آن که آن‌ها را به سوی خود فرا خوانیم: پس چگونه می‌توان قلبی را تا ابد هدیه کرد؟


    اگر فقط دو کلمه برای توصیف تو در اختیار داشتم، این دو کلمه را انتخاب می کردم: « دل خراشیده و شاد » و اگر فقط یک کلمه در اختیار داشتم، آنی را انتخاب می کردم که این دو کلمه را با هم در بر داشته باشد: « دوست داشتنی » این کلمه خیلی به تو می آید، درست مانند روسری های ابریشمی آبی که به دور گردن ات می بستی یا مانند خنده چشم هایت وقتی کسی آزارت می داد.



    كريستين بوبن ـ از كتاب فرا تر از بودن ـ

    و همچنين خوندن كتاب ديگري از بوبن به نام حضور ناب رو پيشنهاد مي كنم...اونقدر اين كتاب زيباست كه دوست ندارم با چند جمله ازش بگذرم و لمس جملات زيباشو به خود شما مي سپارم

  4. #1004
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض رسول یونان


    احمق! ما مرده ایم؛
    رسول یونان؛
    نشر مشکی.

    یه مینی مال دوست داشتنی. فقط خیلی مینی بود
    که من نصفش رو همونجا خوندم بقیه شم توی نصفِ راه: دی

    " من نمی تونم باور کنم. فکر می کنم همه اش خواب می بینم.
    آخر چه طور ممکن است؟ مگر می شود از دیوار عبور کرد،
    یا از آب گذشت و خیس نشد؟! ما تمام این کارها را کردیم،
    حتی از کوه هم پرت شدیم و خراشی برنداشتیم.
    - احمق! ما مرده ایم."


    +


    صد آساناک؛
    گزیده ترانه های ترکی قشقایی
    رسول یونان؛
    نشر مشکی.

    آساناک ترکیبی از آس و آنا ست به معنای دخترکی است که مادرش اهل قبیله آس است.
    کسی که چنین مادری دارد زیبای ایل و سرزمین به حساب می آید. آساناک از نظر قالب و
    شکل شبیه دو بیتی است و تنها تفاوت اش با دو بیتی در وزن آن است. یعنی به جای وزن
    عروضی دوبیتی وزن هجایی دارد و هر مصرع آن از 7 هجا تشکیل می شود. و موضوع اش
    حول محور عشق، کوچ، جدایی و زندگی می چرخد. آساناک ها دوبیتی های شور انگیزی
    هستند که رابطه ی نزدیکی با موسیقی فولکوریک دارند و متعلق به عامه ی مردم اند.
    این دوبیتی ها از قلب ها جوشیده اند و از همین رو می توانند در قلب ها بنشینند.

    » به نظر من یک جورهایی شبیه هایکو است. به من که زیاد نچسبید.
    هایکو دوست داشتنی تر تره! ولی انصافا بعضیاش خیلی قشنگه!:>

    " یار را فرستادم
    برای شخم زدن.
    می ترسم آفتاب او را بسوزاند
    پروردگارا!
    ابری بفرست
    تا آفتاب را بپوشاند و
    سایه ای بگسترد! "

  5. 8 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #1005
    داره خودمونی میشه b@ran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    129

    پيش فرض



    سه کتاب(مثل همه عصرها، طعم گس خرمالو، یک روز مانده به عید پاک)
    زویا پیرزاد
    (نشر مرکز)

    مجموعه ای از -فکر کنم- همه داستان کوتاه های خانم پیرزاد باشه .
    خب من نثر نویسند رو دوست دارم ، معمولا شخصیت همه داستان ها خانم ها هستند و خب اینکه نویسنده واقعا قادر در قالب داستان کوتاه حس شخصیت ها رو به زیبا یی بیان کنه و ...حداقلش من این رو در نویسنده های زن ایرانی داستان کوتاه نویس(چی شد!) ندیدم و خانم پیرزاد خب خیلی خوبن:-دی

  7. 4 کاربر از b@ran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #1006
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض ریچارد بریتیگان



    در رؤیای بابل؛
    ریچارد بریتیگان؛
    پیام یزدانجو،
    نشر چشمه.

    "به گمانم من
    از جمله به این دلیل
    هرگز کارآگاه خصوصی قابلی نشدم
    که بیش از حد
    در رویای بابل بودم. "

    داستان یک کارآگاه خصوصی ناکام که مجبور است آرزوهایش را در رویاهایش دنبال کند.
    اولین باری که به بابل رفت وقتی بود که میخواست به عضویت تیم بیسبال در بیاید.
    توپ که صورتش میخورد در بابل بیدار می شود. در رویای بابل! البته داستان در زمان
    کسادی بازار قهرمان بابل می گذرد؛ بعد از مدت ها یک مشتری برایش پیدا شده که..

    ریچارد بریتیگان را به گمانم بیشتر با شعرهایش می شناسیم.
    آدم فوق العاده ای است این مرد. اصلا قیافه اش گر و گر کلاس نویسندگی می ریزد(: دی)
    خیلی شوکه شدم که فهمیدم خودش را با شلیک گلوله ی تپانچه خلاص کرد!

  9. 6 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #1007
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    70

    پيش فرض

    پله پله تا ملاقات خدا

    این کتاب رو حتما همه اسم اونو شنیدین.خیلی ها هم ممکنه اونو خونده باشن.
    در این کتاب زندگی نامه مولانا از کودکی تا پیری مرور میشه.واقعا کتاب خیلی عالی و مفیدی هستش. موقعی که من اونو می خواستم بخونم فکر نمی کردم این قدر منو جذب کنه. وقتی این کتاب رو آدم می خونه حس می کنه داره در دوران موالانا زندگی می کنه!
    تک تک اتفاق هایی مهمی که برای مولانا اتفاق افتاده در این کتاب وجود داره. در مورد شمس هم مطالب خوبی در این کتاب نوشته شده که تا حدودی خواننده رو با شخصیت شمس آشنا می کنه.
    من به شخصه کتابی کاملتر از این کتاب در مورد زندگی نامه مولانا ندیدم.به همه این کتاب رو توصیه می کنم. حتما برای شما اندازه یک رمان جذاب خواهد بود چون نویسنده کتاب خیلی خوب در مورد زندگی مولانا توضیح میده.
    این کتاب دارای 10 بخش هست:
    1-بهاء ولد و خداوندگار
    2-هجرت یا فرار
    3-لالای پیر در قونیه
    4-طلوع شمس
    5-غیبت بی بازگشت
    6-رقص در بازار
    7-حسام الدین و قصه مثنوی
    8-عبور به ماوراء شعر
    9-از مقامات تبتل تا فنا
    10-سالهای پایان

    من برای بار دوم می خوام شروع کنم اونو بخونم چون مولانا رو خیلی دوس دارم و این کتاب هم به بهترین شکل در مورد زندگی اون توضیح میده...

  11. 6 کاربر از Vahid_1990 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #1008
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض وودی آلن



    مرگ در می زند ؛
    وودی آلن،
    حسین یعقوبی؛
    نشر چشمه.
    از آن طنزهای خاص وودی آلنی که به من می چسبد.
    البته بعضی جاها یه کم کسل کننده هم بود.
    در نقش سقراط خیلی برام شیرین بود.


    پشت کتاب؛

    " مرگ یه چیز نمادین از نبودنه و همونطور که خودتون می دونین چیی که نباشه
    نمی تونه وجود داشته باشه... بنابراین مرگ وجود نداره و فقط یه توهمه "

    ودی آلن نویسنده، بازیگر، کارگران و آهنگ ساز آمریکایی متولد 1935 نیویورک.
    او در دهه هفتاد ضمن فعالیت در عرصه ی سینما، برای مطبوعات نیز مطالب
    طنز می نوشت. که مجموعه ی این نوشته ها در سه کتاب " تسویه حساب" ،
    " بی بال و پر "و " و عوارض جانبی" گرد آوری و منتشر شده است.
    "مرگ در می زند " گزیده ای از داستان ها، مقالات و نمایشنامه های طنز این سه
    کتاب است. و گواهی بر قریحه سرشار و طنز خاص و منحصر به فرد آلن دارد.


    +

    نمایشنامه ی مرگ در می زند؛
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    داستان کنت دراکولا؛
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  13. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #1009
    آخر فروم باز farzan311's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    mostly Tehran and sometimes Isfahan
    پست ها
    2,091

    پيش فرض

    جای کتاب های نوجوان و جوان خالیه من یه چند تا میگم
    اولییش
    مجموعه پادشاهی کهن اثر گارت نیکس من جلد 3 هری پاتر بودم که وقتی 70 صفحه این کتاب اول این مجموغه رو خوندم واقعا هری پاتر به نظرم خیلی ضعیف میومد اگه میتونستن فیلم این اثر رو درست کنن همه عاشقش میشدن
    فعلا سه تا کتاب از این مجموعه چاب شده که به ترتیب سابریل لیراییل و ابهورسن هستن

    دومین کتاب هم مجموعه ی دریای زمین اثر ارسولاک لوژوان بود که سه ماه طول کشید همشو بخونم و سردرد گرفتم تا تموم شد داستان بسیار طولانی و البته یکم سنگین بود برا اون موقع که من خوندمش

  15. 2 کاربر از farzan311 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #1010
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    داستان خرس های پاندا
    به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد؛
    ماتئی ویسنی یک؛
    تینوش نظم جو.
    نشرماه ریز.

    نمایشنامه ای فوق العاده دوست داشتنی.
    نمایشنامه را مرد و زنی پیش می برند که در پرده ی نخست مرد در یک موقعیت عجیب قرار می گیرد؛
    صبح که بیدار می شود زنی را در کنار خود می بیند که نمی شناسد..
    بعد از گفتگویی ، قول می گیرد که زن نه شب دیگر او را همراهی کند..
    و تا نه شب داستان پیش می رود و به صبح می رسد..

    حجم کم کتاب و حاشیه نرفتن های نویسنده لذت خواندن را چند برابر می کند..

    » جلد کتاب صورتی است. متاسفانه چیزی یافت نشد: |

  17. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •