تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 10 از 26 اولاول ... 6789101112131420 ... آخرآخر
نمايش نتايج 91 به 100 از 256

نام تاپيک: حافظ

  1. #91
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۵۳

    منم که گوشه ميخانه خانقاه من است
    دعای پير مغان ورد صبحگاه من است

    گرم ترانه چنگ صبوح نيست چه باک
    نوای من به سحر آه عذرخواه من است

    ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
    گدای خاک در دوست پادشاه من است

    غرض ز مسجد و ميخانه‌ام وصال شماست
    جز اين خيال ندارم خدا گواه من است

    مگر به تيغ اجل خيمه برکنم ور نی
    رميدن از در دولت نه رسم و راه من است

    از آن زمان که بر اين آستان نهادم روی
    فراز مسند خورشيد تکيه گاه من است

    گناه اگر چه نبود اختيار ما حافظ
    تو در طريق ادب باش و گو گناه من است

  2. #92
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۵۴

    ز گريه مردم چشمم نشسته در خون است
    ببين که در طلبت حال مردمان چون است

    به ياد لعل تو و چشم مست ميگونت
    ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است

    ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
    اگر طلوع کند طالعم همايون است

    حکايت لب شيرين کلام فرهاد است
    شکنج طره ليلی مقام مجنون است

    دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
    سخن بگو که کلامت لطيف و موزون است

    ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
    که رنج خاطرم از جور دور گردون است

    از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزيز
    کنار دامن من همچو رود جيحون است

    چگونه شاد شود اندرون غمگينم
    به اختيار که از اختيار بيرون است

    ز بيخودی طلب يار می‌کند حافظ
    چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است

  3. #93
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۵۵

    خم زلف تو دام کفر و دين است
    ز کارستان او يک شمه اين است

    جمالت معجز حسن است ليکن
    حديث غمزه‌ات سحر مبين است

    ز چشم شوخ تو جان کی توان برد
    که دايم با کمان اندر کمين است

    بر آن چشم سيه صد آفرين باد
    که در عاشق کشی سحرآفرين است

    عجب علميست علم هيت عشق
    که چرخ هشتمش هفتم زمين است

    تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
    حسابش با کرام الکاتبين است

    مشو حافظ ز کيد زلفش ايمن
    که دل برد و کنون دربند دين است

  4. #94
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۵۶

    دل سراپرده محبت اوست
    ديده آيينه دار طلعت اوست

    من که سر درنياورم به دو کون
    گردنم زير بار منت اوست

    تو و طوبی و ما و قامت يار
    فکر هر کس به قدر همت اوست

    گر من آلوده دامنم چه عجب
    همه عالم گواه عصمت اوست

    من که باشم در آن حرم که صبا
    پرده دار حريم حرمت اوست

    بی خيالش مباد منظر چشم
    زان که اين گوشه جای خلوت اوست

    هر گل نو که شد چمن آرای
    ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست

    دور مجنون گذشت و نوبت ماست
    هر کسی پنج روز نوبت اوست

    ملکت عاشقی و گنج طرب
    هر چه دارم ز يمن همت اوست

    من و دل گر فدا شديم چه باک
    غرض اندر ميان سلامت اوست

    فقر ظاهر مبين که حافظ را
    سينه گنجينه محبت اوست

  5. #95
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۵۷

    آن سيه چرده که شيرينی عالم با اوست
    چشم ميگون لب خندان دل خرم با اوست

    گر چه شيرين دهنان پادشهانند ولی
    او سليمان زمان است که خاتم با اوست

    روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
    لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

    خال مشکين که بدان عارض گندمگون است
    سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست

    دلبرم عزم سفر کرد خدا را ياران
    چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

    با که اين نکته توان گفت که آن سنگين دل
    کشت ما را و دم عيسی مريم با اوست

    حافظ از معتقدان است گرامی دارش
    زان که بخشايش بس روح مکرم با اوست

  6. #96
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۵۸

    سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
    که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست

    نظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهر
    نهادم آينه‌ها در مقابل رخ دوست

    صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد
    که چون شکنج ورق‌های غنچه تو بر توست

    نه من سبوکش اين دير رندسوزم و بس
    بسا سرا که در اين کارخانه سنگ و سبوست

    مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
    که باد غاليه سا گشت و خاک عنبربوست

    نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
    فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست

    زبان ناطقه در وصف شوق نالان است
    چه جای کلک بريده زبان بيهده گوست

    رخ تو در دلم آمد مراد خواهم يافت
    چرا که حال نکو در قفای فال نکوست

    نه اين زمان دل حافظ در آتش هوس است
    که داغدار ازل همچو لاله خودروست

  7. #97
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۵۹

    دارم اميد عاطفتی از جانب دوست
    کردم جنايتی و اميدم به عفو اوست

    دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
    گر چه پريوش است وليکن فرشته خوست

    چندان گريستم که هر کس که برگذشت
    در اشک ما چو ديد روان گفت کاين چه جوست

    هيچ است آن دهان و نبينم از او نشان
    موی است آن ميان و ندانم که آن چه موست

    دارم عجب ز نقش خيالش که چون نرفت
    از ديده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست

    بی گفت و گوی زلف تو دل را همی‌کشد
    با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست

    عمريست تا ز زلف تو بويی شنيده‌ام
    زان بوی در مشام دل من هنوز بوست

    حافظ بد است حال پريشان تو ولی
    بر بوی زلف يار پريشانيت نکوست

  8. #98
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۶۰

    آن پيک نامور که رسيد از ديار دوست
    آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست

    خوش می‌دهد نشان جلال و جمال يار
    خوش می‌کند حکايت عز و وقار دوست

    دل دادمش به مژده و خجلت همی‌برم
    زين نقد قلب خويش که کردم نثار دوست

    شکر خدا که از مدد بخت کارساز
    بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست

    سير سپهر و دور قمر را چه اختيار
    در گردشند بر حسب اختيار دوست

    گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
    ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

    کحل الجواهری به من آر ای نسيم صبح
    زان خاک نيکبخت که شد رهگذار دوست

    ماييم و آستانه عشق و سر نياز
    تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست

    دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باک
    منت خدای را که نيم شرمسار دوست

  9. #99
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۶۱

    صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
    بيار نفحه‌ای از گيسوی معنبر دوست

    به جان او که به شکرانه جان برافشانم
    اگر به سوی من آری پيامی از بر دوست

    و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
    برای ديده بياور غباری از در دوست

    من گدا و تمنای وصل او هيهات
    مگر به خواب ببينم خيال منظر دوست

    دل صنوبريم همچو بيد لرزان است
    ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

    اگر چه دوست به چيزی نمی‌خرد ما را
    به عالمی نفروشيم مويی از سر دوست

    چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
    چو هست حافظ مسکين غلام و چاکر دوست

  10. #100
    اگه نباشه جاش خالی می مونه sm73_ssa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2009
    محل سكونت
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
    پست ها
    438

    پيش فرض

    غزل ۶۲

    مرحبا ای پيک مشتاقان بده پيغام دوست
    تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

    واله و شيداست دايم همچو بلبل در قفس
    طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

    زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
    بر اميد دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست

    سر ز مستی برنگيرد تا به صبح روز حشر
    هر که چون من در ازل يک جرعه خورد از جام دوست

    بس نگويم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنک
    دردسر باشد نمودن بيش از اين ابرام دوست

    گر دهد دستم کشم در ديده همچون توتيا
    خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست

    ميل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
    ترک کام خود گرفتم تا برآيد کام دوست

    حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
    زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •